تاریخ شفاهی - از خاطرات علینقی عالیخانی
تنها کره جنوبی با ما برابری میکرد
آیا در دوران وزارت علینقی علیخانی بخش خصوصی توانسته بود از امکانات بخش دولتی بهرهمند شود؟ در بخش دیگری از خاطرات وزیر اقتصاد ایران در سالهای دهه ۴۰، شرح اقدامهای او برای ورود بخش خصوصی و انتقادهای وارد شده به دولت در این خصوص را میخوانیم. ***
پس از آن من به طور خصوصی به عرض رساندم که در ضمن این شخص یک چنین گرفتاریهایی یک موقعی داشته و حالا ما مسوول شدهایم از پولش و منافعش حمایت بکنیم. خاطرم هست وقتی که از غرفه آمدیم بیرون و میخواستیم به یک غرفه دیگری برویم، صحبتهای دیگری پیش آمد. از آن غرفه بعدی که بیرون آمدیم، محمدرضا پهلوی فرمود که خوب باقی آن جریان چه شد، برایم تعریف کن؛ یعنی فوقالعاده علاقهمند بود. سال بعد که آن شخص را دید که البته خوب خاطرش میآمد، با یک گرمی بیشتری با او روبهرو شد که برای ابوالفتحی باعث تعجب بود، چون من هیچ وقت به او توضیح ندادم که ما چه صحبتی داشتیم، ولی اینها تشویق میشدند و دنبال کار رفتند و احساس میکردند که میتوانند کار بکنند.چیز دیگری که در این نوع نمایشگاهها برای من جالب بود این بود که من در گزارشهای خصوصی که در حضور محمدرضا پهلوی داشتم، به اطلاعش میرساندم که ما چگونه برنامه توسعه صنایع را تدوین کردهایم. از جمله به او توضیح میدادم که برای رشتههای مختلف صنعتی ضابطه داریم، یعنی مشخص میکنیم که در چه شرایطی کسی میتواند پروانه صنعتی بگیرد و با چه اصولی باید کار بکند و اینها را میگوییم ضابطه صنعتی. اینها را محمدرضا پهلوی خیلی خوب یاد گرفته بود و حافظه خوبی هم داشت. خاطرم هست وقتی که به غرفهها میرفتیم و کالاهای تازهای را میدید، میپرسید که خوب، اینها را به چه دلیل این طوری درست کردید؟ این سوال را که آن طرف نمیدانست دلیل این پرسش چه هست، میگفت این ضابطه وزارت اقتصاد است. خوب اینها خیلی اثر میگذاشت.از این گذشته، برخورد هویدا هم که به شهرستانهای مختلف میرفت با مردم فوقالعاده بود. او هم به سهم خود بلد بود چه شکلی رفتار بکند، چه شکلی با صنعتگران بارکالله بگوید. روی هم رفته روحیه دولت مثبت بود. حالا همراه با همه آن حرفهایی که به شما گفتم درباره لوس کردن و ایرادهایی که میگرفتند یا اینکه بعضیها ناراحت بودند که چرا این طرف پولدار شده، خوب اینها جزء چیزهایی است که شما باید بپذیرید.به طور کلی، آن صورتی که من و سایر همکارانمان نگاه میکردیم این بود که ما داریم موفق میشویم و نتیجهای که گرفتهایم خیلی خوب بوده. شما فراموش نکنید، در آن زمان، پس از دو سه سال اول، میزان رشد صنعتی ما در سال به طور متوسط ۱۵ تا ۱۶ درصد بود و تنها کشوری که با ما برابری میکرد کره جنوبی بود. تنها کشوری که، اگر میشد اسمش را کشور گذاشت و میزان رشد صنعتیاش بالاتر بود سنگاپور بود. بنابراین با هیچ کشور دیگری ما قابل مقایسه نبودیم؛ یعنی شما فراموش نکنید ما از آن مرحلهای شروع کردیم که صنایع کشور در یک چیزهای خیلی سنتی معمولی هم ورشکسته بود. بعد به جای دیگری رسیدیم، ولی اینها در یک اتمسفر و با روحیهای بود که این کارها درش میسر بود، اما به تدریج من، در اواخر وزارتم بهخصوص، احساس میکردم که میزانی ناراحتی وجود دارد و بعضیها غر میزدند که آقا، هی بخش خصوصی میگویید یک کمی زیادی شده. شاید خیلی لوسشان کردید و غیره. البته این را اوایل هم احساس میکردم، ولی به این صورت نبود.
درباره مونتاژ
قبل از اینکه از بحث مربوط به بخش خصوصی خارج بشویم، به نکتهای شما اشاره کردید و دیگران هم به صورت مداوم راجع به مساله صنعت در ایران در این زمان به آن اشاره میکنند و آن هم مساله مونتاژ است. خیلیها دولت ایران را متهم میکنند که صنایعی را که تشویق میکرد نوع صنایعی بودند که عمدتا براساس مونتاژ استوار بودند. نظر شما راجع به مونتاژ چه بود و شما چطور به آن در قالب تحول اقتصادی و صنعتی مملکت نگاه میکردید؟
مونتاژ عبارت است از روی هم سوار کردن قطعات مختلف برای تولید کردن یک کالای معین، این میشود مونتاژ. بنابراین وقتی که ما میخواهیم مثلا رادیو درست بکنیم، مقداری سیم و قطعات مختلف از جاهای مختلف میخریم و اینها را سر هم میکنیم و بعد در جعبه میگذاریم و به این میگوییم رادیو. هیچ رادیوسازی همه این چیزها را خودش نمیسازد برای اینکه اصلا صرف نمیکند. هر کدام اینها اشل تولید اقتصادی خودشان را دارند. شما اگر میخواهید ترانزیستور درست بکنید، باید برای میلیونها رادیو، ترانزیستور درست بکنید، ولی اگر میخواهید رادیو تولید بکنید، هم استفاده بکنید و هم با رادیوسازهای دیگر رقابت بکنید، پس آن کسی که ترانزیستور میسازد، رادیوساز نیست و برعکس. شما هم به عنوان رادیوساز یک طرحی را یا خودتان تهیه کردهاید یا اینکه از یک مهندسی خریدهاید یا اینکه پروانه از خارج گرفتهاید، مثلا رفتهاید پروانه رادیو فیلیپس را گرفتهاید و براساس آن دارید رادیو میسازید. این مرحله اول کار است. کاری که در صنعت رخ میدهد به این صورت است. هر کارخانهای یک چیز مشخصی را میسازد، باقی چیزها را سوار میکند. بگیریم صنعت موتوردیزل، به طور متوسط یک موتور دیزل ۳۵ تا ۴۰ درصد بهای تمامشدهاش آن چیزی است که در کارخانه ساخته شده است و ۶۰ تا ۶۵ درصد ارزش این موتور قطعاتی است که از واحدهای دیگر خریده شده است. یا یک اتومبیل را شما در نظر بگیرید. تمام قطعات الکتریکی، مثل شمع، دینام و غیره را شما از کارخانههای تخصصی میخرید. لاستیک اتومبیل را خود کارخانه نمیسازد. فولاد یا ورقه فولاد را کس دیگر میسازد. رنگ را کس دیگر میسازد. شما اینها را سر هم میکنید. به هر واحد صنعتی که شما بروید، یک قسمتهایی دارید که در آن ساخت است و یک قسمتهایی هم دارید که مونتاژ است. پس مونتاژ بخشی از کل فعالیت صنعتی است. البته حالا اگر در یک اقتصادی، فرض بکنیم که هیچ نوع حمایتی هم در این اقتصاد به نفع تولیدکنندگان این رشتهای که موردنظر ما است نمیشود، شما میخواهید مونتاژ بکنید، این هیچ عیبی ندارد. برای اینکه در واقع شما میآیید همان موتور دیزل را، فرض بکنید آن ۴۰ درصد را از کارخانهای که موتور دیزل را میسازد، میخرید.
باقی قطعات دیگر را از کارخانههای دیگر میخرید و همه اینها را وارد میکنید، ولی آن قسمت آخری که عبارت از این است که این قطعات را سر هم و مونتاژ بکنید و مقداری از ارزش کل این موتور بابت همین قسمت مونتاژ است، این را از خارج منتقل میکنید به داخل کشور. به عبارت دیگر، این تولید شما باعث یک ارزش افزودهای در کشور میشود. یا اگر بخواهیم با اصطلاح اقتصادی صحبت بکنیم، میگوییم که عمل مونتاژ به اندازه این ارزش افزوده سهم دارد در افزایش درآمد ناخالص ملی تا اینجایش مساله خیلی روشن است.در بعضی از فعالیتهای صنعتی آن قسمت بستهبندی یا مونتاژ - بستهبندی را من مخصوصا مداخله میدهم - میتواند خیلی بالا باشد.مثلا در صنعت دارو، یک سوم ارزش دارویی که ما وارد کشور میکردیم فقط بابت بستهبندی بود. حالا مونتاژش را بگذاریم کنار که تازه مونتاژ هم در واقع یک مقدار دگردیسی محصولات بود. یعنی ما مواد اولیه دارو را وارد میکردیم، فرض کنید آنتیبیوتیک را وارد میکردیم و این را در دیگهای مختلف یا ظرفهای مختلف میگذاشتیم، کارهایی رویش انجام میدادیم، بعد این تبدیل میشد به آن چیزی که میخواستیم، فرض کنید فلان نوع شربت یا قرص آنتیبیوتیک. بعد این آنتیبیوتیک را میگذاشتیم در داخل جعبهای با زرورق و کاغذ که همه اینها را میتوانستیم خودمان انجام بدهیم و این ارزش افزوده بود؛ بنابراین هیچ دلیل ندارد که این کار را ما دستکم بگیریم. به جای اینکه یک جنسی را به بهای فرض بفرمایی ۶۰ بخریم و ۴۰ تا خودمان اضافه بکنیم. صد درصدش را از خارج وارد بکنیم و این نوع فعالیت داخلی را یا محکوم بکنیم یا اینکه مطرود بدانیم و دنبالش نرویم. خوب این مطلقا اشتباه است. کار ندارم که امروز در دنیا این حرف به مراتب بیشتر صدق دارد تا در گذشته، ولی این واقعیت بود. از این گذشته، شما همین الان نگاه بکنید، در انگلستان یکی از افتخاراتشان این است که در مناطق نسبتا محروم کشورشان به ضرب پول زیاد و با کمک اتحادیه اروپا، سازندگان ژاپنی، کرهای و غیره را میآورند و اینها تلویزیون مونتاژ میکنند. بعد هم احتمالا قطعات را از داخل کشور شروع میکنند خریدن، یک روزی هم شاید بیشتر قطعات را از داخل کشور بخرند، ولی مونتاژ میکنند. مثلا در مرحله اول کارشان مونتاژ است و هیچ کسی عیب در این کار نمیبیند.
ارسال نظر