دشواری‌های تاریخ شفاهی در ایران

خاطرات و به‌ویژه تاریخ شفاهی اقتصادی ایران نگاه دیگری به تاریخ ایران است. چون در تعریف تاریخ اقتصادی استفاده از تحولات سیاسی و اجتماعی را نیز مجاز می‌شماریم؛ بنابراین می‌توان از خاطرات اهل دیوان در تجدیدنظر در تاریخ اقتصادی ایران به‌ویژه تاریخ سازمان‌های اقتصادی استفاده کرد. سازمان برنامه در زمان پهلوی، سازمانی بود که نشان از مداخله تمام عیار دولت برای تحول اقتصادی می‌داد؛ بنابراین حرف‌های عبدالمجید مجیدی از مسوولان آن زمان این سازمان، نکته‌های جالبی برای دانشجویان اقتصاد ایران در بر دارد. آنچه می خوانید بخش دوم از یادداشتی است که علی اصغر سعیدی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی بر کتاب خاطرات عبدالمجید مجیدی نگاشته است.

***

خاطرات عبدالمجید مجیدی از نوع خاطره‌های فردی (memoir) اهل دیوانی است که اینک بعد از انتشار به صورت یک منبع و ماخذ با ارزش تاریخ‌نگاری در آمده است. این خاطرات به صورت متنی درآمده‌اند که پس از نقل، زندگی مستقل خود را یافته و اینک آنچه واقعیت یافته است چیزی جز متن نیست که در باره آن گفت‌وگو شود. لذا این خاطرات اینک آماده‌اند تا در معرض نقد و تحلیل تاریخی قرار گیرند و آنها را باید با توجه به موقعیت کنونی راوی و تاریخ حیات وی و اوضاع و احوال زمان و خلقیات و روحیات راوی خاطره مورد بررسی قرار داده تا بتوان رویدادهای تاریخ معاصر دوره پهلوی را که غالبا ناشناخته و پر از ابهام است در روشنای آن دریافت. به عبارت دیگر باید گفت که با موقعیت اسناد و منابع یعنی دانستنی‌های ما از تاریخ معاصر در مقابل مسائل مطرح و حل نشده و مبهم در این دوران، اگر هم این خاطرات یا هر نوع خاطره‌ای از عناصر کم اهمیت تا عناصر مهم به قصد تبرئه نظام سیاسی هم طرح و گردآوری شده باشد همچنان ارزشمند هستند زیرا به هر حال نمودار آراء راویان است. به‌علاوه در این راستا به‌ویژه رشد مجموعه‌های تاریخ شفاهی باید از طرف دانش پژوهان و محققان به عنوان یکی از عناصر مهم تحقیق مورد استقبال قرار گیرد. ذکر این مساله به این خاطر است که برخی چنان چاقوی نقد بر این گونه مجموعه می‌کشند که اساس عینیت و اعتبار علمی خاطره‌های فردی از این نوع را زیر سوال می‌برند یا حداقل اینکه به‌طور اخص به نوع سوالات مطرح شده با راویان معترض‌اند. باید به این مساله توجه بیشتری شود که مساله تاریخ شفاهی در ادبیات تحقیقی امر نونهالی است و بنابر این تمامی اقدامات برای ایجاد این تاریخ مراحل توان فرسایی را طی نموده است. ممکن است برخی بر این گمان باشند که لاجوردی و صدیقی چرا سوالات مهم‌تری را با مجیدی در میان نگذاشته اند یا چرا به‌طور انتقادی‌تر با وی مصاحبه نکرده‌اند؟ از آنجایی‌که گریزان بودن از ثبت هر نوع نشانه و ایجاد سندی و دادن اتوبیوگرافی یا حدیث نفس یا اعتراف به خطا، که روی دیگرش گرایش به وجیه‌الملگی به هر نحو در میان نخبگان سیاسی است از جمله عادات ما است جلب توافق نخبگان به گردآوری خاطرات و نشستن پای سخن آنان کار آسانی نیست چه رسد به طرح سوالاتی که خود موضوع تحقیقات مفصل تری است. بنابراین طرح سوالات انتقادی فضای گفت‌وگو و گردآوری خاطرات را کدر و شبهه قضاوت ارزشی و لذا واکنش‌های متفاوتی را بر می‌انگیزاند که به همان اندازه از اعتبار چنان خاطراتی می‌کاهد. باید اضافه کرد که آگاهی لاجوردی و مرحوم صدیقی بر حوادث مختلف تاریخی بر روند مصاحبه تاثیر مثبتی داشته است. اما کاستی‌های این کتاب شاید این باشد که اگرچه عبدالمجید مجیدی از فرصت مغتنمی که برای پاسخ به تاریخ در اختیارش قرار داد بهره کافی را برده است، مسلما روایت‌های بیشتری از وی به‌ویژه در مورد سیاست‌گذاری‌های اقتصادی، نقش تخصصی سازمان برنامه در برنامه‌ریزی‌های صنعتی و سیاست‌های دولت در مورد رشد بخش خصوصی و رابطه دولت با نخبگان اقتصادی در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی به کار محققان خواهد آمد.