سرزمین خالی از سکنه

کتاب‌های نگاشته شده از سوی ایرانیان کوچاندن ارمنی‌ها به ایران در زمان شاه عباس صفوی را اقدامی برخاسته از رضایت آنها می‌دانند. روایتی که برخی از نویسندگان ارمنی به آن انتقاد وارد کرده و آن را ناشی از زور و اجبار تلقی می‌کنند. در بخش سوم از مقاله «واقعه کوچاندن ارمنیان» نوشته آرپی مانوکیان که در فصلنامه پیمان شماره ۴۰منتشر شده است، دیدگاه ارمنی‌ها از این اقدام شاه عباس و نتایج حاصله از آن را مورد توجه قرار می‌دهیم. کوچاندن ارمنیان به ایران

چند روز پس از فتح ایروان، الله‌وردی‌خان به اردوی سپاه صفوی در قلعه ایروان پیوست. او از طرف شخص شاه دستور داشت تا مانع از دست‌درازی سپاهیان صفوی به جان، مال و ناموس مردم شود. همچنین، موظف بود شمار زیادی از مردم ایروان را که بی‌خانمان شده بودند با خود به ایران بیاورد. با این حال، عده‌ای از ارمنیان با وی همراه نشدند و به سمت شهر وان حرکت کردند. مولانا جلال‌الدین در مورد واقعه کوچاندن مردم ایروان در مطلبی کوتاه آورده است:«در پنج‌شنبه بیست و پنجم، کوچ از ایروان واقع شد و چون در زمان محاصره قلعه ایروان اکثر درختان باغستان ضایع شده بود مالیات هفت ساله باغستان را بخشیدند و تسلی بسیار به رعایا داده، روانه شدند.»به این ترتیب، سپاه صفوی به همراه جمعیتی از ارمنیان ساکن ایروان به طرف ایران به راه افتادند. آراکل داوریژتسی توصیف کاملی از وقایع این دوران را به شرح ذیل بازگو کرده است:

«پس از خروج از ایروان، شاه عباس دستور داد سپاهیانش عقب نشینی کنند و تمامی شهرها و روستاهای سر راهشان را تا مرزهای ایران ویران سازند تا به این ترتیب مانع از تعقیب سریع سپاهیان عثمانی شوند. آنها به هر شهر و روستایی که می‌رسیدند خانه‌ها را ویران می‌کردند، مزارع را آتش می‌زدند، دام‌ها را هلاک می‌ساختند و ساکنان آنجا را وادار به ترک خانه‌هایشان می‌کردند و آنان را کوچ می‌دادند. هر کس در مقابلشان ایستادگی می‌کرد و حاضر به رفتن نمی‌شد یا اینکه توان رفتن نداشت محکوم به مرگ بود. به این ترتیب، سپاهیان شاه عباس اکثر شهرها و روستاهای ارمنی‌نشین واقع در دشت آرارات را ویران کردند و سکنه آن مناطق را به مقصد ایران با خود همراه ساختند. هنگامی که این جمعیت به اجمیادزین رسیدند به شاه عباس خبر رسید که دسته‌ای از سپاهیان عثمانی در حال نزدیک شدن به آنان هستند. شاه عباس که می‌دانست با این جمعیت انبوه از مردمی دفاع نخواهد توانست در برابر این سپاهیان بایستد و بجنگد به سرداران لشکرش دستور داد که دسته‌های مردم را با سرعت بیشتری حرکت دهند. بنابراین، آن تعداد از جمعیت که قادر به حرکت نبودند، از جمله پیران و بیماران و کودکان، ناگزیر ماندند و پر واضح است که به چه سرنوشتی گرفتار آمدند. بالاخره، شاه عباس به همراه جمعیت مهاجر ارمنی به جلفا رسید. اکنون باید از رودخانه ارس عبور می‌کردند. دوباره به شاه عباس خبر دادند که سپاه عثمانی به نخجوان رسیده است. با شنیدن این خبر شاه عباس که می‌دانست فرصت زیادی ندارد به سپاهیان خود دستور داد تا مردم را وادار به عبورهر چه سریع‌تر از رودخانه کنند. رودخانه خروشان بود و خطرناک و مردم یا باید عبور می‌کردند یا در آنجا منتظر رسیدن قشون عثمانی می‌ماندند که در آن صورت مرگشان حتمی بود. به ناچار عبوراز رودخانه را انتخاب کردند.»

در ادامه، داوریژتسی روایت می‌کند که جمعیت انبوهی از مردم هنگام عبور از رودخانه کشته شدند. وی صحنه‌های دلخراشی را از جدایی اعضای خانواده‌ها هنگام عبور از رودخانه تشریح می‌کند، اما در نهایت آنهایی که موفق به عبور از رودخانه می‌شوند به تبریز می‌رسند و سپاهیان عثمانی نیز از نخجوان جلوتر نمی‌آیند.

پس از ورود به ایران، شاه صفوی به فردی به نام ابوتراب بیگ دستور داد تا جمعیت ارمنیان را به سوی اصفهان حرکت دهد. آنهایی را که روستایی بودند در روستاهای اطراف اصفهان از جمله لنجان، آلنجان، گندومان، پریا، بربرود، جغاخور و... سکونت دادند. شـهرنشـینـان را نیز بـه دو دسـته تقسیم کردند. پـانصـد خانـوار را بـه اصـفـهان و بـاقـی را نـیز بــه شـیراز بردند که در آنجا مورد توجه خاص الله‌وردی‌خان، حکمران فارس، قرار گرفتند. به این ترتیب، ناحیه آلنجان که در پنج فرسنـگی اصفهان قرار داشـت، شامـل هفت روستای ارمنی نشین شد. منطقه لنجان ده روستا، گندومان و جغاخور پنج روستا، پِریا ۲۲ روستا و بربرود نیز ۲۲ روستای ارمنی نشین را تشکیل دادند.

شرح واقعه کوچاندن ارمنیان در اسناد تاریخی‌ای که از دیگر نویسندگان ارمنی به دست آمده شباهت‌های بسیاری به هم دارد؛ برای مثال، آراکلیان درباره این موضوع می‌نویسد:

«پس از فتح ایروان، شاه عباس تصمیم گرفت به سوی ایران عقب نشینی کند اما از آنجایی که سپاه عثمانی را به درستی شناخته بود و می‌دانست این نیروها از قدرت فراوانی برخوردار و قادرند مدت‌های مدید بدون آذوقه مسافت‌های طولانی را بپیمایند چاره‌ای دیگر جست. او به قوای خود دستور داد تمامی شهرها و روستاهای مسیر را با خاک یکسان کنند؛ حتی چارپایان را نیز بکشند و ساکنان این نواحی را با خود به سمت ایران کوچ دهند؛ به گونه‌ای که حتی یک نفر هم در این اماکن باقی نماند و این سرزمین‌ها به بیابانی بکر تبدیل شدند تا قوای عثمانی به هیچ چیزی اعم از انسان‌ها، حیوانات و آذوقه دسترسی نداشته باشند. به این ترتیب، نیروهای صفوی مردم را از خانه‌های خود بیرون راندند و محل سکونت آنها را آتش زدند. حیوانات خانگی و دام‌های آنان را کشتند و مزارع را به آتش کشیدند و خیلی زود سرتاسر دشت آرارات تبدیل به بیابانی خالی از سکنه شد! این جمعیت انبوه در راه ایران بود که ناگهان خبر رسید سپاهیان سینان پاشا، فرمانده مقتدر عثمانی، در پی آنان است. دیگر زمانی برای از دست دادن وجود نداشت. آنان خیل عظیم مهاجران را وادار به حرکت سریع‌تر کردند. هرکس نمی‌توانست برود محکوم به مرگ بود. آنها مجبور بودند این وضیعت را تارسیدن به مقصد تحمل کنند.»