رونق دادوستد نقره و ابریشم

نمایی از کلیسای وانگ ساخته شده در دوره صفوی

در قرن هفدهم تنها دربارهای اروپایی نبودند که عقاید مرکانتلیستی داشتند، شاه عباس صفوی نیز در همان عصر صدور طلا و نقره را ممنوع کرده و با این رویه هم داستان شاهان اروپایی این قرن شده بود که در صدد نگهداری طلا و نقره در داخل مرزهایشان برآمده بودند. در بخش دوم از گزیده کتاب غلامان خاصه رویه اقتصادی دربار صفوی و نقش ارمنی‌ها در آن شرح داده می‌شود.

شاه عباس اول می‌خواست که مرکز دینی ارامنه در ایران و جلفای نو باشد. از این رو درصدد بود که کلیسای جامع آنها را آجر آجر برچیند و به اصفهان منتقل کند. جلفایی‌ها اجازه ندادند که شاه کلیسای جامع آنها اجمیازین را که در ارمنستان تاریخی واقع بود، برچیند. فقط چند تکه سنگ از آن آوردند. کلیسای جامعی که شاه عباس در ۱۶۱۵ برای ارامنه ساخت یک نقطه عطف مذهبی به شمار می‌رفت. تقویم جدیدی آغاز شد و سال ۱۶۱۵ میلادی در اسناد تجاری جلفایی‌ها در سراسر جهان سال یک آنها شد. تیول خاصه‌ای که شاه در ۱۶۱۹ به آنها داد مظهر مادی مرکز معنوی تازه در تصور شاه بود. سال جلفای نو مطابق سال هجری شمسی سپری می‌شد. گنجاندن نوروز به جای عید خود ارامنه در تقویم حساب‌های بازرگانی آنها خرسندی‌شان از آمیزش در شاهنشاهی صفوی را نشان می‌داد.

راهبان کرملی مقیم ایران در ۱۶۰۸ نوشته‌اند که «ارامنه جلفای نو همیشه می‌گفتند ۴۰۰ هزار نفر از آنها را شاه عباس اول در زمان جنگ کوچ داده است.» برآوردها از جمعیت جلفای نو در آن زمان مختلف است؛ اما اگر بپذیریم که جمعیت اصفهان حدودا ۵۰۰ هزار نفر بوده و کل ایران در عهد شاه عباس اول ۸-۶ میلیون نفر جمعیت داشته است، رقم ۴۰۰ هزار نفر ارمنی که کرملیان ذکر می‌کنند یک غلو تمام عیار است.

البته امکان دارد این رقم شامل ارامنه انتقال یافته به نواحی تولیدکننده ابریشم و بچه‌های ارمنی اسیر شده باشد. باز به نوشته کرملیان، جلفایی‌های توانگری که امکان نجات دادن بعضی اسیران ارمنی از تغییر اجباری دین خود را داشتند شکایت می‌کردند که «اولین هجوم... ده هزار بچه و دختر به قبول خانواده‌های مسلمان و رسوم اسلامی وادار شده بودند. با اینکه شاه دستور داده بود که به بطرک و اسقف‌های ارامنه و همچنین والدین اجازه داده شود این بردگان ارمنی را بخرند و آزاد کنند، قدمی برای تسهیل این کار برنداشت.»

همه برآوردهای جمعیت ایران در آن روزگار از سفرنامه‌های ناظران خارجی مانند شاردن و کرملیان است و باید با احتیاط آنها را پذیرفت.

کلانتر جلفای نو متصدی شهرداری خودمختار آنجا بود؛ ضمن اینکه از دربار صفوی فرمان می‌برد. جلفایی‌ها ۲۲ سرکرده در زیر دست کلانتر داشتند که هر کدام رییس محله‌ای بودند. سروکار تاجرها با این رییسان بود. تاجرها چند رتبه داشتند. برجسته‌ترین آنها خوجه‌ها بودند، گروه ساکنی از سرمایه‌داران و سرمایه‌گذاران تجارت ابریشم. چهار خانواده حکم اشراف تجار را داشتند که کلانتر جلفای نو تا سال ۱۶۵۶ از یکی از آنها به نام خاندان شافراز بود. تعدادی از فرمان‌های شاه خطاب به کلانتر خوجه نظر (حک ۱۶۱۸-۱۶۳۶) صادر شده است. اینکه خوجه نظر شافراز دومین کسی بود که در ۱۶۲۹/۱۰۳۸ به شاه صفی جلوسش را تبریک گفت (و ۱۵۰ تومان پول به پایش ریخت) مقام ارجمند کلانتر جلفا را حتی در میان سران کشور نشان می‌دهد. در دوره صفوی فقط رجال سیاسی اندکی به شاه دسترسی داشتند. نزدیکی به شاه از نفوذ سیاسی حکایت می‌کرد و ترتیب تقدم از نهایت اهمیت برخوردار بود.

تا ۱۶۴۷ فقط بازرگانان ثروتمند در جلفای نو سکونت داشتند. پیش از قتل ساروتقی خان و مرگ ملکه مادر که حامی جلفای نو بود و پیش از اینکه جناح سیاسی دیگری جای آنها را بگیرد، هیچ پیشه‌ور یا کارگر ارمنی حق نداشت آنجا زندگی کند. ساخت منطقه روندی تدریجی بود و چنانکه در فصل بعد خواهیم دید- غلامان و معماران شاه کلیسای جامعش را با هم ساختند. پل بین جلفای نو و محلات جدید اصفهان نامش را از الله‌وردی خان گرفت، غلامی که سپهسالار ارتش صفوی شد و در تصرف قفقاز موثر بود. مجلل‌ترین منازل ارامنه ساکن کناره زاینده از طریق این پل به محله مسکونی جدید درباریان وصل می‌شد. جلفای نو با محله‌ها و خانه‌های باشکوهش کرسی خودمختار شبکه‌ای جهانی از بازرگانان ثروتمند شد.

بنگاه‌های تجاری و نهادهای شهری جلفای نو با هم ارتباط داشتند. مرکزیت جلفای نو در شبکه جهانی ارامنه بازرگان، شبکه‌ای که یک سرش در تبت و سر دیگرش در آمستردام بود، از اختیارات قضایی که کلانتر جلفا در مورد همه دعواهای حقوقی بین‌المللی داشت، پیدا بود.

ولی مدیریت اقتصادی جلفای نو با همه استقلالش تا حدود زیادی توفیقش را از لطف شاه داشت. فرمان دیگری از شاه صفی در ۱۶۳۴/۱۰۴۴ درباره مصونیت آن در مقابل اولیای شهر اصفهان، معافیتش از هزینه‌های آن و استقلال جلفای نو در زمینه مخارج اداره پایتخت است.

واردات نقره ارامنه به ایران

ژان باتیست تاورنیه، سیاح مشهور فرانسوی که از ۱۶۳۸ به بعد بارها به اصفهان سفر کرده بود، می‌نویسد:

به این ترتیب همه طلا و نقره ایران از خارج می‌آید، به خصوص از اروپا. از دوره شاه عباس اول تا دوره شاه عباس دوم بیشتر از الان نقره در ایران به چشم می‌خورد. آن را بازرگانان ارمنی از اروپا به ایران می‌آوردند و تبدیل به پول محلی می‌شد.

پس ارامنه بازیگران اصلی بودند، هم در واردات نقره به ایران و هم در صدور ابریشم به خارج. اینکه سود صادرات ابریشم به ایران برمی‌گشت انگیزه اصلی شاهان صفوی برای تبعیض قائل شدن در مورد جلفایی‌ها و کوتاه کردن دست کمپانی‌های اروپایی بود.

به رغم دامنه وسیع تجارت جلفا در آسیا و اروپا، ایران تا نیمه‌های قرن هفدهم مستقیم‌ترین سود را از آن می‌برد و گواهش مصرف نقره در این دوره از حکومت صفویه است. گردآوری شمش نقره و جلوگیری از فرار آن، توام با انحصاری کردن تولید و فروش محصول کلیدی کشور که در ایران ابریشم بود، به گمان بسیاری از دولت‌های آغاز دوران جدید مطمئن‌ترین راه تحکیم اقتدار حکومت و وسیله‌ای برای اعمال قدرت سیاسی بود. شاه عباس اول هر دو کار را کرد؛ فقط دربارهای اروپایی نبودند که عقاید مرکانتیلیستی داشتند. سال ۱۶۱۸ شاه عباس صدور طلا و نقره را ممنوع کرد و با برخی شاهان اروپایی قرن هفدهم هم‌داستان شد که در صدد نگهداری طلا و نقره در داخل مرزهایشان برآمده بودند.

در ایران جز در خرید و فروش اجناسی که از خارج وارد می‌شد، پول چندان گردشی نداشت.

همچون کشورهای دیگر در ایران نیز ممنوعیت کارساز نبودند و خیلی از نقره‌ حاصل از صدور ابریشم از هندوستان سردرآورد و سهم بزرگی در موازنه بازرگانی ایران با بزرگ‌ترین شریک تجاری‌اش داشت. عباسی، سکه نقره‌ای که معروف‌ترین پول ایران در دوره صفوی بود، خواهان بسیاری در بازار هند داشت.