معرفی کتاب
انقلاب مشروطیت ایران
هانا آرنت سالها پیش کتابی با عنوان انقلاب نگاشت و در آن به انبوهی از بحرانهای فرسایشی نهفته در انقلابهای مهم جهان اشاره کرد. بحرانهایی که در گذر زمان، گنجینه انقلاب را بر باد دادند و همچون سایه روشنی از خاطرهای گمشده در دل تاریخ به جا ماندند. آرنت میوه این انقلابها را دیکتاتوریهایی میدانست برآمده از هیجان مبارزهای ناتمام؛ آیا میوه انقلاب مشروطه در ایران دیکتاتوری رضا خان بود که ناپلئونوار میراثدار پرچمی شد که با آرمان آزادی برافراشته شده بود؛ پرچمی که بر فراز سکوتی آرام و خلسهای ناگهانی و خواب سنگین شهری خسته میرقصید؟
«انقلاب مشروطیت ایران» عنوان کتابی از نسیم خلیلی است که به تازگی توسط نشر ققنوس چاپ و منتشر شده است.
خلیلی در پیشگفتار این کتاب با «انقلاب آرام» لقب گرفتن انقلاب مشروطه ایران از سوی برخی مورخان مینویسد: «این انقلاب از پیکره سلطنت دیرینه سال ایران روییده بود و همچون تاکی پیچیده بر این پیکره، هستی و هویت خویش را با همین در هم تنیدنها ریشهدار میکرد و کمکم تودهها را نیز همچون حلقهای مستحکم اما گمشدهای از تاریخ، به زنجیره خویش گره میزد، قضاوت قطعی و بلاشک درباره اینکه این انقلاب از کدامین روزنه خستگی تاریخ شکفته بود و به کدام سراشیبی میلغزید، از آن دست معماهای حلناشدنی تاریخ است؛ محقق امروزی هنوز هم نمیداند آیا این نقطه عطف تاریخی را اساسا میتوان انقلاب نامید یا باید در پی واژه دیگری بود که آشناتر و ملموستر باشد و روشنتر پرده از راز مبارزه مشروطه خواهان ایرانیان بردارد.»
«انقلاب مشروطیت ایران» از یک پیشگفتار و هفت فصل تشکیل شده و در بخش ابتدایی آن نیز رویدادهای مهم در تاریخ مشروطیت ایران به تفصیل آمده است. در فصل ابتدایی آن با عنوان «ایرانیان نخ تسبیح را گم کرده بودند» نگارنده مشروطیت را همچون حلقهای از یک زنجیره میداند. به اعتقاد او حوادث تاریخی ایران زمین به رشته تسبیحی میمانست که در گذر روزها و غبار سالها و سدهها آرام آرام به هم پیوستهاند؛ هرچند که در حافظه تاریخی ملت ایران این نخ به هم پیوسته تسبیح مدام گسسته میشد و تاریخ را به دست فراموشی میسپرد.
در ادامه این فصل خلیلی به ذکر دستاوردها و اقدامات روشنفکران به عنوان کسانی که نهال مشروطیت را با قلم خویش آبیاری کردند، میپردازد. آخوندزاده، ملکم خان، سیدجمالالدین اسدآبادی در کنار میرزا آقاخان کرمانی، رشدیه و شیخ احمد روحی از جمله کسانی هستند که نگارنده در فصل اول خود به آنها توجه کرده است؛ هرچند که اذعان میکند مشروطه در ایران زاییده جامعه ایرانی نبوده، بلکه رهاوردی از غرب بوده که با انقلاب فرانسه و رویای آن گره خورده بود. انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، شکست روسیه از ژاپن و پیشرفتهای روزافزون این کشور از دیگر محرکان ایرانیان برای انقلاب مشروطه به گفته نگارنده است.
شاه و قافله همراهش، عنوانی است که خلیلی به فصل دوم کتاب خود اختصاص داده است. همانطور که نام این فصل پیداست، موضوع آن را سفرهای شاه قاجار تشکیل میدهد. به همین مناسبت در ابتدای فصل دوم پرترهای از ناصرالدین شاه آورده و در ذیل آن ذکر شده است: «سفر به اروپا مرده ریگی بود بازمانده از ناصرالدین شاه قاجار».
در این فصل همچنین نقش مستشاران خارجی به ویژه نوز بلژیکی در انقلاب مشروطه بررسی شده است. نقش بازار در این انقلاب از دیگر بخشهای کتاب «انقلاب مشروطیت ایران» است. خلیلی در این قسمت، گوشههایی از کتاب ایران بین دو انقلاب را نقل کرده و تاثیر فشار غرب و واکنش شاهان قاجار را در همبستگی تجار و بازرگانان مورد توجه قرار میدهد.
بست نشینی به عنوان یکی از سنتهای ایرانیان برای اعتراض مدنی در فصل سوم این کتاب با عنوان «علما به شاه عبدالعظیم میروند» مورد توجه نگارنده قرار گرفته است. خلیلی ضمن توصیف زیبایی از این واقعه، به بازتاب آن در تهران اشاره میکند. او با نثری روان چنان واقعه تاریخی را شرح میدهد که مخاطب خود را نه با متنی تاریخی که با روایت و داستانی شورانگیز روبهرو میبیند. پیروزی علما در این ماجرا و ارائه متن فرمان مشروطه پایانی خوش را برای این فصل رقم میزند.
«مجلس اول، نخستین میوه ممنوعه» عنوان فصل چهارم کتاب است که با پیام مظفرالدین شاه در مراسم افتتاحیه مجلس شورای ملی آغاز میشود. در این پیام تاریخی که به واسطه کسالت شاه بیمار توسط نظام الملک خوانده شد، او بر خلوص نیت و پاکی عقیده نمایندگان تاکید کرده بود. خلیلی این مجلس را سپیدهدم مشروطه میداند. مجلسی که به آینده خود میاندیشید و به آرزوهای بزرگ برای نجات سرزمینی که در التهابی بی فرجام رها شده بود. به گفته او این مجلس شجاعترین و مبارزترین دوره مجلس بود که در آن نمایندگان آرمانهای بلندشان را نه به فراموشخانه ذهن که به بوته آزمایش و عمل بسپارند.
پاک کردن خاطره نرمش و بیماری مظفرالدین شاه و زنده کردن رویای سلطنت مستبدانه توسط محمدعلی شاه موضوع فصل پنجم با عنوان «شاه خشمگین، شمشیرش را از رو میبندد» است. مشروطه طلبانی که در آغاز کارشان مشتاق و آرزومندند نیز در این برهه غمگین و خستهاند، انگار میدانند که روزهای سختی در پیش رو دارند و باید چهاراسبه بتازند تا نفسشان در گلوگاه نخشکد. عباس آقا صراف که رسیدن به آرزوی مشروطه را دستیافتنیتر از آنچه در ذهن دیگران موج میزد، میخواست اتابک را هدف گلوله قرار داد و همانجا هم گلولهای در مغز خود خالی کرد تا نامش را در تاریخ این اتفاق بزرگ جاودانه سازد. دعوای مشروطه و مشروعه، به توپ بستن مجلس و ذکری از روزنامهنگاران آن نظیر صوراسرافیل و بهار از دیگر مباحث این فصل است.
موضوع فصل ششم این کتاب نه تهران که قلب مشروطه یعنی تبریز و مبارزات برادران مجاهد مشروطه دراین شهر است. مبارزهای چنان پرشور که معلم آمریکایی به نام باسکرویل را هم در خود کشید و نامش را بر پیکره مشروطهخواهان ایرانی سنجاق کرد. در فصل هفتم به نام «به سوی پایتخت» تب مبارزه تمام شهرها را فراگرفته و تصویری از مجاهدان بختیاری در اصفهان در آن خودنمایی میکند. به این ترتیب است که مشروطه خواهان از همه سو- تبریز، گیلان، مازندان، اصفهان و شهرهای دیگر- به سمت پایتخت روانه میشوند تا رویای محمدعلی شاه تبدیل به کابوسی شود و شاه نوجوان با دستهای کوچکش سرنوشت ملتی را در دست گیرد که سالها بعد او را نیز به سرنوشت پدر اما به گونهای دیگر و با نامی نیکتر دچار کند.«انقلاب مشروطیت ایران» در شمارگان دو هزار نسخه و با قیمت ۴۸۰۰ تومان به بازار کتاب عرضه شده است.
ارسال نظر