معرفی کتاب
روسیه در چنگ مافیا
جواد لگزیان- پترا بوناویتا در «روسیه در چنگ مافیا» به سراغ دستاندرکاران اقتصاد غیرقانونی سایه؛ یعنی بوروکراتهای فاسد و تبهکاران کارآموخته اقتصاد روسیه میرود تا رفتار مافیایی و ساختارهای غیرقانونی این «دزدان در سایه قانون» را نشان دهد. او در ابتدا تاریخچه جامعی از مافیای ایتالیا را بیان میکند تا خوانندگان دریابند چگونه نارسایی اقتصادی و فقر در جنوب ایتالیا، کمبود مایحتاج مصرفی مردم و امتیازهای یکسویه غیرقانونی و ساختارهای دلالانه در سیسیل قدرت حزبی چهلساله دموکرات مسیحی ایتالیای پس از جنگ را تحکیم بخشیدند و مدرنیزه کردن دولت را پیش از هرچیز با مکانیسمهای «برتری خانواده بهجای برابری» پیوند زدند.الگویی همخوان با دیوانسالاران استالینی نومنکلاتورا و رفیقبازان شرقی یا به قول پترا بوناویتا «دزدان قانونی» که در پی خصوصی سازی به سبک مسکو یک اقتصاد مافیایی را به سود خود برقرار کردند.از نگاه بوناویتا بعد از فروپاشی شوروی در تلاش برای اصلاحات، مشاورانی که در مساله اقتصادی تخصص یافته بودند، با نگاه به غرب، اقتصادی را بدون توجه بسنده به شرایط روسیه پدید آوردند ولی گویا دولت به کلی فراموش کرد که نظم اقتصادی غرب تنها بر اساس قوانین دقیق و مفصل عمل میکند، در حالی که در روسیه، تقریبا یک «امپراتوری بیقانون» در صحنه بود.
و البته درست درهنگامی که پرده آهنین کنار زده شد، به باور بوناویتا فرصت یگانهای برای جهان دزدان تبهکار فراهم آمد، تا به تبهکاری سازمانیافته بینالمللی و ساختارهای مافیایی وارد شوند. فساد دستگاه دولتی کمک شایانی به مافیای روسی بود که خود را به سطح کارتلهای کلمبیایی و «خانواده»های سیسیلی برساند. از نظر آنها با فروش کالاها و تجهیزات پیشرفته نظامی میتوان به جرگه دادوستد غیرقانونی اسلحه پیوست و دادوستد مواد مخدر خود را از سرزمینهای آن سوی جمهوریهای آسیای میانه به دادوستد جهانی وصل کرد. به این ترتیب فقط در محیطهای روسپیگری، دزدی اتومبیل و پولشویی اروپای غربی نیست که به زبان روسی سخن گفته میشود.اگر اقتصاد سایه در زمان اتحاد شوروی هرگونه فعالیت اقتصادی بیرون از اقتصاد برنامهای را در برگرفته بود، به نوشته بوناویتا اکنون در دوره تغییر ساختار اقتصادی با محتوای تازه، همه آن را در بر میگیرد.بنا بر آمار انتشاریافته در سال ۱۹۹۳، دوسوم همه دستاندرکاران امور مالی و اقتصادی و ۴۰ درصد از همه دادوستدکنندگان، در هر شکلی، با جهان فساد و تبهکاری مرتبط بودند که این آمار، میزان گستردگی اقتصاد سایه در روسیه را نشان میدهد. جالب آنکه همه اینها به همت راهزنانی است که در سایه پناه گرفتهاند. بوناویتا با تامل در احوالات این دزدان به خوبی از پس توصیف شرایط برآمده است.برای نمونه او از یک شهردارتاجر پایتخت میگوید: یوری لوشکو شهردار، خصوصیسازی را در محدوده مسکو بنا بر «قانون خود» پیش برد و در قراردادهای موجود و وعدهها تجدیدنظر کرد. البته این دگرگونی، پیش بردن یک خصوصیسازی نوین نبود بلکه تنها فرمانی از یلتسین بود که در آن «بهسود دوستش لوشکو»، موجودیت و شکل خصوصیسازی در مرکز مسکو را تایید میکرد.
بنابر مطالعه این پژوهشگر با یکه تازی لوشکو و شرکا در مسکو در بخشهایی که مدیریت مسکو مایل است بالاترین مرجع باشد، طرفهای غربی با فشار و ارائه پیشنهادهای باصرفه بیرون رانده میشوند یا همواره به بهانه گرفتن مجوزهای جدید، از پا درمیآیند. اگر کسی با این ترفندها هم «کوتاه» نیامد، از نجواهای تروریستی هم خودداری نمیکنند تا بر بخشهای اقتصادی مسکو تسلط یابند. پیامد اقدامات آنها تفاوتی با درد و رنج ناشی از رفتارهای مافیا ندارند.در چنین برهوتی کسی که در ردیف مدیران ناسازگار قرار میگیرد، از ورود مجدد به روسیه منع یا به مرگ تهدید می شود. این شرایط برای کسی فاجعهبارتر است که بدون هیچ پشتیبانی دست به کار شود. او خود را در غوغای مسکو تنها خواهد یافت. با آشکار شدن نشانههای ناگوار انزوا، در واقع زنگ خطر باید به صدا در آید، که در این حالت، تنهاییِ قربانی، هشداری است برای آدمکشان سفارشیِ مافیا که بتوانند ضربه خود را وارد آورند.با این احوال است که شهروندان، به سبب نبود حقوق پایهای لازم، محرک اقتصاد بازار را بهعنوان تبعیضی غیرقانونی همچون گذشته تجربه و خود را فریبخورده حاکمان و درمانده احساس کردند.
پترا بوناویتا با دقت روند بدرود با اسطوره سوسیالیستی را بررسی میکند که در آن خصوصیسازی و اقتصاد آزاد گونهای از بوروکراتهای بیاعتنا به حقوق دیگران پدید آورده است که همچون پدرخوانده های مافیا تنها به منافع خود میاندیشند.درست است که کمونیسم رفته است، اما در این بهاصطلاح فروپاشی نظام، تنها افراد ردیف نخست بوروکراتها را برداشته و کسان دیگری را بر جای آنها نشاندهاند و اکنون ردیف دومِ نومنکلاتورای پیشین تلاش میکند خود را به ردیف نخست برساند.بوناویتا از تمایلات باندی پرده برمیدارد که حتی از راهاندازی جنگ هم برای منافع خود ابا ندارد؛ برای نمونه محافظ یلتسین آلکساندر کورساکف، معاون او گئورگی روگوزین، عضو هیات امنیت و منشی او اولگ لوبوف که مشترکا در جنگ چچن سه هدف را پیگرفتند: پیوند با رییسجمهوری بهعنوان مجموعهای در خدمت منافع خود، تسلیح مجدد ارتش و مجموعه نظامی ـ صنعتی، بازسازی ساختار صنعت نفت و گاز و تامین امنیت خطوط لولهها در مناطق روسیه در چچن.با این همه در این فرآیند که در آن بوناویتا رشد بوروکراتهای روسی را در ساختار بوروکراسی روسی تشریح میکند، کمونیستهای قدیمی رشدکرده و ثروت به چنگ میآورند، اما سرمایهدار غربی نمیشوند: تفاوت آنها با فورد و راکفلر در این است که اینها پول خود را در مرحله بعدی تولید به کار میانداختند. اما برعکس، بوروکراتهای روسیه در «نقش خود بهعنوان مالک، انگل و اخلالگرند». زیرا سازمان دادن یک فعالیت پیچیده اقتصادی، بهطور معمول، ورای قابلیتها و منافعشان قرار دارد .
اما چاره این اقتصاد در چیست؟
پیریزی یک مبارزه موثر علیه مافیا پاسخ قاطع بوناویتا به این پرسش است. به باور او این اقدام در ابتدا نیازمند سیاست کنترل خردمندانه و دموکراتیک و همچنین قدرتمندانی است که از مصونیت بیبهره باشند. ضرورت دیگر در این زمینه آن است که مشاوران نولیبرال غربی و بانک جهانی به دخالت جانبدارانه خود بهسود مؤسسات وامدهنده متعلق به دولت پایان دهند و ــ آن گونه که بهظاهر در آفریقا، آمریکای لاتین و در بخشی از آسیا رخ داد ــ روسیه را هم زیر بار بدهی خرد نکنند.
به عقیده بوناویتا روسیه به نهادهای موثر و قواعد سختگیرانه بازار و پشتیبانی از جامعه و دادگستری نیازمند است. نهادهایی که بتوانند علیه تجار مافیایی و سیاستمداران تصمیم بگیرند، آنها را از مقام خود برکنار کنند و در دادگاه قانونی از چرخه فعالیت بیرون برانند. باید شرایط اجتماعی و حقوقیای پدید آورده شود که در آن با پیگرد اخلاقی و کیفری مافیا، روسای اقتصادی مافیا و سیاستمداران فاسد بهناچار حالت دفاعی به خود بگیرند و پیش از همه باید کوشش شود که مردم تلاشگر دوباره امنیت اجتماعی خود را بازیابند و به نهادهای دموکراتیک اعتماد کنند.
نشر کتاب آمه روسیه در چنگ مافیا نوشته پترا بوناویتا را با ترجمه توفیق گلیزاده منتشر کرده است.
ارسال نظر