شاه بزرگ و اقتصاد رو به مرگ

علی موقر- سال ۳۳۴ ق.م. جوانکی بیست و چند ساله با هفت هزار سرباز مقدونی از داردانل گذشت، در تروا برای خدایان قربانی کرد و عصیان بر ضد شاه بزرگ را رسمیت بخشید. همین تلنگر آخرین عاملی بود که بنیان‌های شاهنشاهی هخامنشی را از هم پاشید و خیلی زودتر از آنکه شاه بزرگ انتظار داشته باشد شهروندان، ورود فاتح جوان را به بابل و سوریه با نثار گل پذیرا شدند و‌هاتف معبد مصر او را خدا نامید. ساده‌انگارانه است اگر فتوحات پر ولوله اسکندر را تنها مدیون شم نظامی‌وی یا شجاعت سربازان مقدونی یا گرایش‌های هلنیستی و عواملی از‌این دست بدانیم. بی‌تردید هخامنشیان خود در تسخیر جهان به دست اسکندر عاملی مهم به شمار می‌آمدند. چنانکه پیش‌تر گفتیم عهد هخامنشی نخستین قدم‌ها را در تنظیم اقتصاد داخلی برداشته بود. دولت مالیاتی وضع کرده بود که از املاک، مزارع، باغ‌ها، احشام و معادن گرفته می‌شد. نوعی مالیات برزمین وجود داشت که شبیه به مالیات بر مصنوعات صنعتی بود. عوارض تجاری نیز بر بنادر و بازارها وضع شده بود. مالیاتی که توسط عمال جمع‌آوری می‌شد در صندوق‌های‌ایالات گرد می‌آمد و سپس به خزانه ارسال می‌شد.‌این وجوه صرف ادارات، دبیرخانه‌ها و علی الخصوص قشون و مخارج دربار که به مرور افزایش یافته بود، می‌شد.

در مرکز شاهنشاهی، دولتشهرها و معابد همچنان به منزله مراکز اقتصادی به فعالیت خود می‌پرداختند، اما با قدرت گرفتن حکومت مرکزی سیاست تسامح و تساهلی که در تمام شئون مذهبی، سیاسی و اقتصادی اوایل تشکیل شاهنشاهی جاری بود، جای خود را به اعمال قدرت و سلطه حکومت مرکزی داد. حوزه اقتصاد نیز از ‌این میل به سلطه مستثنی نبود. حکومت مرکزی سعی می‌کرد در اقتصاد دخالت کند، اما پتانسیل لازم برای ‌این کار را نداشت.از همه گوشه‌های جهان طلا به سوی گنجینه شاهی روان بود. دیگر شاه هخامنشی زندگی خشن یک سرباز را ادامه نمی‌داد. و به مسکنی که اندکی بزرگ‌تر از رعایای خود بود قناعت نمی‌کرد. او در‌این زمان به پایتخت‌ها و قصرهایی وسیع‌تر و ظریف‌تر از نظایر خود که به امر شاهان مقتدر آشوری و بابلی ساخته شده بود احتیاج داشت تا مقیاسی برای قدرت، نیرو و جلال وی باشد. تشکیلات وابسته به دربار به شکل کنترل نشده‌ای گسترش پیدا کرد. حفظ، نگهداری و توسعه احتیاجات و زیرساخت‌های اقتصادی به تدریج به فراموشی سپرده شد. مالیات که پیش‌تر به عنوان مشارکتی مردمی‌در توسعه شهرها نمود داشت به عنوان ابزاری جهت رفع احتیاجات دفعی درآمد. خصوصا که با گذشت زمان نظارت دربار در امور شهربان‌ها کمتر شد. شغل‌های اداری و دولتی موروثی و خانوادگی شد و بازرسان حکومت مرکزی که پیش‌تر در خدمت شاه بودند به همدستان ماموران مالیاتی و فرماندهان محلی تبدیل شدند.

اسناد بانک‌های بین النهرینی حکایت از دخالت شاهزادگان هخامنشی در امور موسسات تجاری و اعمال نفوذ در معاملات بانکی دارد. شریک شدن متولیان دولتی در سود موسسات تجاری و وارد شدن حوزه‌های قدرت سیاسی در مراکز اقتصادی باعث شد تا عاملی خارج از سیر منطقی سود و زیان، وارد مناسبات نرخ بهره، و قیمت اجناس شود. از ‌این لوح‌های میخی بابلی می‌توان به فرو افتادن وضع اقتصادی و افزایش تنگدستی مردم پی برد. با افزونی بهره وام به میزان ۴۰ تا ۵۰ درصد وجوه ربا بالا گرفته بود و بسیاری از مردم گرفتار خراج‌های خانمان برانداز و عوارض ویژه‌ای بودند که برای سرکوب شورش‌ها به آنها تحمیل می‌شد که‌این علاوه بر خراج و پیشکش‌های دربار شاهی بود.شهرهایی مانند بابل که زمانی نماد تمدن و پیشرفت محسوب می‌شدند فقیر شدند. به تدریج تحرکات جدایی طلبی و شورش‌های ولایات آغاز شد. عصیان و آشوب از ماد، مصر، آسیای صغیر، قبرس، بابل تا حاشیه خزر را فراگرفت. حکومت مرکزی از نیمی‌ از درآمد سابق خود محروم شده بود. در بعضی فرمانداری‌ها شهربانان عاصی نه تنها از عودت دادن مالیات‌ها به مرکز سر باز می‌زدند، بلکه شخصا اقدام به ضرب سکه کردند که همین امر به تورم فراگیر دامن زد.

کشاورزی نیز رو به افول بود. تملک زمین در پایان دوره هخامنشیان دستخوش تغییر شد. بخشیدن زمین‌های فئودالی به سران سپاه و وابستگان حکومت که اندکی بعد از فتح بابل و سایر فتوحات صورت گرفت و با استمرار تقسیم آنها در میان وارثان مایه تنگدستی بازماندگان تیولداران شد و طبقه جدیدی از سپاهیان را به وجود آورد که انگیزه‌ای برای جنگیدن نداشتند. در پایان سده پنجم تعهدات سپاهی‌ این ملاکان برافتاده بود و سربازان مزدور، بسیاری از ضروریات نظامی ‌را برآورده می‌کردند و جهت سرکوب شورش‌ها به کار گرفته می‌شدند. لشگرکشی‌های مداوم به سراسر مرزهای شاهنشاهی ملت را مستهلک کرده بود. امکانات برای تامین آذوقه و احتیاجات سپاه محدود بود و سربازان احتیاجات خود را با زور از شهرهایی که در آن اقامت می‌کردند برآورده می‌ساختند که همین مساله نارضایتی رعایا را در پی داشت.

علاوه بر تمام اینها توطئه‌های درونی دربار و منازعات قدرت بین شاهزادگان، درباریان و سران نظامی‌ و رقابت‌ها و نزاع‌ها برای به قدرت رسیدن در اطراف تاج و تخت، ازاقتدار و مشروعیت حکومت مرکزی کاسته بود. مقدار فلزات گرانبها که هنگام تسخیر کاخ‌ها و مراکز اداری هخامنشیان به دست سپاهیان اسکندر افتاد حدود ۴۶۸۰ تن نقره یا ۴۶۸ تن طلا برآورد شده است که‌ این میزان دیگر هیچ‌گاه در عهد باستان دیده نشده است. اسکندر مانند شاهان هخامنشی به گردآوری طلا نپرداخت. وی خزانه‌هایی را که در پایتخت‌های شاهنشاهی یافته بود را تبدیل به پول کرد، پول را متحدالشکل ساخت و به این وسیله به تنوع مسکوکات در ولایات و‌ ایالت‌ها خاتمه داد و چون تنها یک نوع پول در منطقه وسیع شاهنشاهی در جریان بود روابط اقتصادی رو به بهبود گذاشت.

ایجاد شاهنشاهی اسکندر و تبدیل آن به سه سلطنت هلنی از نظر اقتصادی، انقلابی حقیقی در دنیای آن عصر محسوب می‌شد. نخستین بار بود که دورترین بخش‌های جهان، کاملا به یکدیگر مرتبط شدند، به حدی که کوچک‌ترین اضطرابی در یک منطقه به منطقه دیگر سرایت می‌کرد. هرگز اقتصاد به اندازه عصر مورد بحث تابع انقلابات اساسی و عمیقا تحت تاثیر آنها واقع نشده بود. تاثیر سکه که در ‌این صحنه وسیع رایج بود بسیار اهمیت داشت. ثروت‌هایی که بر اثر فتوحات به بازار آمده بود به حدی قابل توجه بود که ارزش طلا و نقره پنجاه درصد کاسته گردید و‌ این امر در تاریخ جهان به استثنای عصر کونکیستادرها شناخته نیست.

( Conquistadors عنوانی که به حادثه جویان اسپانیایی که برای فتح آمریکا می‌شتافتند داده شده است)

منابع:

گریشمن رومن، ‌ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، ص۲۲۳-۲۲۱

بریانپی یر، تاریخ هخامنشیان، ترجمه ناهید فروغان ص ۱۹۹-۱۹۷

ر.ن. فرای، تاریخ باستانی‌ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، ص ۸۹-۸۵

ویسهوفر یوزف،‌ ایران باستان، ترجمه م. ثاقب فر، ص ۵۶-۵۲