تاریخ ایران- انقلاب ساخت ماشین در نیمه دوم قرن هجدهم-۳
داستان تجاری شدن ماشین بخار جیمز وات
«ت.س.اشتن» نویسنده کتاب «انقلاب صنعتی» (انتشارات علمی- فرهنگی ترجمه احمد تدین) درادامه نوشتهاش درباره نوآوریهای صنعتی در اروپا به ویژه انگلستان به داستان اختراع و تجاری شدن ماشین بخار توسط جیمز وات اشاره میکند و تحولات ایجاد شده در صنعت را در پی این تحول برمیشمارد. وات فردی خوش اقبال بود، چون دستیاران بسیار خوبی داشت. تحقیقات بلک، بنیانگذار نخستین اصول، سرمایه و شرکت بولتن، نبوغ ویلکینسن، مهارت فنی مرداک و صنعتگران جنوب که بیشترشان در گمنامی مردند، همه و همه برای ساختن موتور بخار لازم بودند. نبوغ وات در آن نبود که برای نخستین بار شیوههای تجربه و آزمایش علمی را که در علوم محض مورد استفاده قرار میگیرد در صنعت به کار گرفت، بلکه در آن بود که توانست اندیشههای دیگران را به شیوهای درست تلفیق کند و مهارتهای متنوعی را که برای ایجاد مکانیسمی بس پیچیده لازم بود یکجا گرد آورد.
در سال ۱۷۷۵، پارلمان بریتانیا حق امتیاز وات را برای ۲۵ سال دیگر، یعنی تا سال ۱۸۰۰، تمدید کرد. طی شش سال نخست این دوره، موتور وات به همان صورت پیشین باقی ماند- یعنی با ایجاد ضربه متقابل، کاری واحد را انجام میداد. اما کارآیی آن چهار برابر کارآیی موتور اتمسفری بود و در پمپ کردن آب مخزنها، کشیدن آب نمک، در صنایع رسوبات و معادن فلزی کورنوال به شکلی گسترده مورد استفاده قرار میگرفت. نقش موتور بخار در صنایع معدن زغال به نسبت ناچیز بود، زیرا وات توجه خود را صرف تفاوت میان مصرف سوخت موتور نیوکامن و موتور بخار خود کرد و چون در معادن زغالسنگ اندکی صرفهجویی در مصرف زغال اهمیت زیادی نداشت، چندان انگیزهای هم برای جایگزین کردن ماشین قبلی با ماشین وات در کار نبود. اما در صنعت آهن، برعکس، از موتور بخار برای پمپکردن آب زیاد و به حرکت درآوردن چرخهای بزرگی استفاده میشد که پتکهای آهنگری، ماشین نورد و دمهای آهنگری را به حرکت درمیآورد و حتی در این نخستین مراحل تحولش، این موتور تاثیراتی مهم بر ازدیاد محصول داشت.
اگر وات حتی کاری بیش ازاین انجام نداده بود، باز هم در میان نوآوران و مخترعان انگلیسی جزو نفرات اول محسوب میشد. اما طبع او راضی نمیشد که به انجام دادن اصلاحاتی ولو پراهمیت در پمپ بخار قانع شود. ذهنش مدتها مشغول این امر بود که حرکت رفت و آمد موتور را به حرکتی دورانی تبدیل کند و بتواند ماشین را به حرکت درآورد و این امر به یک رشته تمهید، از جمله «خورشید و سیاره» نیاز داشت که امتیاز آن را در سال ۱۷۸۱ کسب کرد. سال بعد، ماشینی با حرکت دورانی و دوطرفه ساخت که در آن نیروی منبسط شده بخار به هر دو طرف پیستون منتقل میگردید؛ در سال ۱۷۸۴ حرکت موازی و در سال ۱۷۸۸ دستگاه ظریف تنظیم سرعت ساخته شد، که موجب تنظیم و هموار شدن حرکت محرک اولیه موتور و استفاده از آن در فرآیندهای ظریف و پیچیده صنعتی گردید.
ساخت موتور دورانی رویدادی دورانساز بود. این اختراع همزمان با اختراع دستگاههای تهیه آهن خالص و تولید نورد توسط کورت و درست اندکی بعد از اختراع ماشینهای کرامپتن و آرکرایت پدید آمد و زندگی هزاران هزار زن و مرد را به طور کلی تغییر داد. بعد از سال ۱۷۸۳ و به دنبال نصب موتورهای جدید- برای به کار انداختن چکش در کارگاه جان ویلکینسن در برادلی- روشن شد که انقلاب تکنولوژیکی بریتانیا در شرف انجام است. وات و بولتن، تا پیش از آنکه مدت حقامتیازشان در سال ۱۸۰۰ به سرآید، حدود ۵۰۰ موتور ساختند و به راهانداختند؛ موتورها از هر دو نوع بود وعمدتا در داخل کشور مورد استفاده قرار گرفت، هر چند معدودی نیز به خارج از انگلستان فرستاده شد.
نیروی جدیدی که به این طریق ایجاد شد و به تبع آن، مکانیسمهای جدیدی که با استفاده از این نیرو جایگزین کار دست و عضله شد، روی هم محوری را تشکیل دادند که صنعت حول آن به عصر جدید گام نهاد.
دگرگونی و به کارگیری ماشین بخار در صنعت بافندگی زودتر از هر جای دیگر معمول شد. در این صنعت نیز، تا پیش از اختراع ماشین بخار، تغییرهایی عمده و مهم صورت گرفته بود و به ویژه در قلمرو ریسندگی پیشرفتهایی چشمگیر انجام شده بود. کمبود نخ، که مشکل عمده صنعت بافندگی بود و مانع توسعه سریع این صنعت میشد، از میان رفته بود. در فاصله سالهای ۱۷۶۴ و ۱۷۶۷، جیمز هارگریوز، بافنده و درودگر اهل بلکبرن، یک ماشین دستی ریسندگی اختراع کرد و نام آن را «جنی» گذاشت. یک زن ریسنده به یاری این دستگاه میتوانست ابتدا شش یا هفت و سپس تا هشتاد نخ را همزمان بتابد. هارگریوز، از بخت بدش، پیش از آنکه اختراع خود را در سال ۱۷۷۰ به ثبت برساند، چند عدد ازاین نوع ماشین را ساخت و فروخت، به همین دلیل بعدها در دادگاه مدعی شدند که ادعای وی در مورد اختراع جنی بیپایه است. جنی ابتدا در ناتینگم و سپس در لنکشر با شور و حرارت مورد استفاده قرار گرفت و حدود سال ۱۷۸۸، طبق برآوردی در انگلستان، ۲۰ هزار دستگاه از این ماشین وجود داشته و کار میکرده است. جنی آنقدر کوچک بود که در کلبهای روستایی هم جای میگرفت؛ ساخت آن ارزان تمام میشد و کارکردن با آن به زور و توان فراوان نیاز نداشت. به همین سبب، به راحتی در چارچوب صنایع موجود خانگی جا افتاد و ازاین پس ریسنده هم میتوانست دوشادوش بافنده پیش برود، اقتصاد معیشتی خانوادگی براثر این اختراع نه تنها تضعیف نشد، بلکه تقویت گردید. نخ تابیده شده با جنی صاف بود و به درد پود میخورد؛ تار را هنوز با چرخ دستی میرشتند، تااینکه اندکی بعد از اختراع هارگریوز، اختراعی نزدیک به آن صورت گرفت که مخترع آن ریچارد آرکرایت بود.
آرکرایت (۱۷۹۲-۱۷۳۲) در پرستن آرایشگاه داشت و کلاهگیس میساخت. او خود توانایی چندانی به عنوان مخترعی بزرگ نداشت، اما از نظر نیروی شخصیتی و احساس قدرت همان منش سنتی مردم زادگاه خود را داشت، با اندکی شوخطبعی و مهربانی که خصیصه مردم لنکشر است. ساعتسازی از اهالی وارینگتن به نام جانکی به او کمک میکرد(جان کی پیشتر در آزمایشهای ریسندگی به تامس هایز اهل لی کمک کرده بود و دستیار او محسوب میشد)؛ او در سال ۱۷۶۸ «چارچوبی» ساخت و سال بعد آن را به ثبت رسانید. ظاهر این «چارچوب» یا «دار» به دستگاه اختراعی لویس پول شباهت داشت. در ماشین ریسندگی پول، ماسورهها پیش از اینکه به دوک برسند توسط غلتکهایی از آن دور میشدند. اینکه آرکرایت، کی، یا هایز از ماشین اختراعی پول اطلاع داشتهاند یا نه، کسی چیزی نمیداند. نخ تابیده شده با این ماشین تا حدی زمخت اما قوی و دولا بود و به درد تار میخورد و از نخهای مشابه که به این منظور مورد استفاده قرار میگرفت ارزانتر تمام میشد. چلوار ارزان قیمتی که با این ماشین تهیه میشد و صددرصد از پنبه بود، مبنای نخستین مرحله انقلاب صنعتی در حیطه بافندگی شد.
آرکرایت نیز، مثل هارگریوز، به زودی لنکشر را به قصد ناتینگم ترک کرد، چون تقاضا برای کشباف و جوراب نیاز به نخ فراوان داشت که با استفاده از ماشین او تهیه میشد. «دار» مورد نیاز در ماشین آرکرایت، برخلاف جنی، به نیرویی بیش از نیروی عضله انسان نیاز داشت و از همان ابتدا عملیات در کارخانهها انجام میگرفت. به دنبال آزمایشهایی در کارخانههای کوچک که نیروی مورد نیاز توسط اسبان تامین میشد، آرکرایت درصدد کسب حمایت از دو جورابباف ثروتمند، سمیوئل نید اهل ناتینگم و جدد یا استروت اهل داربی، برآمد. در سال ۱۷۷۱، در کرامفرد کارخانهای دایر کرد که با نیروی آب کار میکرد و به قراری که گفتهاند، از روی مدل دستگاه ابریشمتابی لامب در داربی ساخته شده بود. طولی نکشید که کارخانه او برای ششصد کارگر که بیشترشان کودک بودند، ایجاد کار کرد. به زودی معلوم شد که روشهای پیشین پنبهزنی دیگر قادر نیست که پنبه حلاجی شده را به میزانی که ریسندگان نیاز دارند در اختیار آنان قرار بدهد. در سال ۱۷۷۵، آرکرایت، با استفاده از فکر دیگران و اضافه کردن میللنگ و شانه، توانست ماشین پنبهزنی استوانهای را اختراع کند و به ثبت برساند. این دستگاه نیز مانند ماشین ریسندگی استوانهای، به نیروی بالاتر از نیروی عضله انسان نیاز داشت، بنابراین خیلی طبیعی بود که این دو دستگاه در کنار یکدیگر و در یک کارخانه به کار بیفتد. در بلپر و میلفرد در داربی شر کارخانههایی جدید مشغول به کار شدند و در سال ۱۷۷۷، نخستین کارخانههایی که با نیروی آب کار میکردند، در لنکشر نزدیک کارلی برپا گردید. بعد از سال ۱۷۸۱، هنگامی که ریسندگان نخ پنبهای در منچستر(این مخالفان مصمم هر نوع و هر شکل آن) موفق شدند که حق امتیاز انحصاری ماشین پنبهزنی را ملغی سازند، صدها کارگر در کارخانههای به راه افتاده در حومههای لنکشر، چشر، داربی شر، ناتینگم شر، یورکشر و نورث ویلز مشغول به کار شدند.
حدود نیمههای دهه ۱۷۸۰، با نوآوری تازهای که در صنعت ریسندگی انجام شد، بار دیگر اوضاع دستخوش تغییر گردید. سمیوئل کرامپتن بافنده(۱۷۵۳-۱۸۲۷) به دنبال هفت سال آزمایش در «اتاق شعبدهبازی» در سالن جنگلی خود در بولتن، توانست نخی بتابد که در آن واحد قوی و صاف باشد، به درد تاروپود- هر دو- بخورد، و در همه انواع بافندگی مورد استفاده داشته باشد. این نخ به ویژه مناسب بافتن چیت موصلی بود که تا آن زمان به عنوان کالایی تجملی از شرق وارد میگردید. ماشین کرامپتن از ویژگیهای جنی و ماشین نخریسیای که با نیروی آب کار میکرد برخوردار بود و به سبب اینکه منشا دو رگه داشت آن را «قاطر» (مول) مینامیدند. ماشین کرامپتن به ثبت نرسید، شاید به این دلیل که در ثبت حق امتیاز ماشینهای آرکرایت شرایطی ویژه و گسترده گنجانده شده بود که راه را بر ثبت این قبیل ماشینها سد میکرد. پس از سال ۱۷۸۵، که سرانجام هر دو حق امتیاز آرکرایت ملغی شد، راه برای شرکت فعال همگان هموار گردید. در همان سال، برای نخستین بار ماشین بخار در صنعت نخریسی استوانهای به کار گرفته شد و پس از سال ۱۷۹۰، که از ماشین بخار برای به حرکت در آوردن ماشینهای نخریسی کرامپتن(مول) استفاده شد، امکان احداث کارخانههای بزرگ در شهرها فراهم شد. البته این امر به معنای زوال و پسرفت کارخانههای روستاها نبود. برعکس، تعداد کارخانههای روستایی هم به شدت بالا رفت و این روند افزایش تا پایان دهه نخست سده نوزدهم ادامه یافت، تا حدی به این دلیل که ماشینهای آبی(که با نیروی آب به حرکت درمیآمد) طی کار ارتعاش کمتری داشت و برای تهیه نخهای ظریفتر از ماشینهای بخار مناسبتر بود. اما رشد و توسعه کارخانههای شهری بسیار پرشتاب و سریع بود: در سال ۱۷۸۲، در منچستر تنها دو دستگاه ماشین تهیه نخ پنبهای وجود داشت، در سال ۱۸۰۲ این تعداد به ۵۲ دستگاه رسید و در سال ۱۸۱۱ نخ چهار پنجم پارچههای پنبهای که در لنکشر تولید میشد، در کارخانههای ریسندگی مول و عمدتا در شهرها رشته میشد.
ارسال نظر