مخالفت با سیاست‌های مالی میلسپو

رضاخان که توانسته بود خود را به نخست‌وزیری برساند و آماده می‌شد که قاجار را سرنگون کند با سیاست‌های میلسپو که او را در مسائل مالی محدود می‌کرد مخالف بود. یک روز سردار سپه برای دیدن قسمت‌های نمایشگاه مدت طولانی در آنجا ماند همه غرفه‌ها را به دقت دید نگارنده همه‌جا با او بودم هرکجا را که می‌دید به بعضی از اشیا اشاره می‌کرد و می‌گذشت و سپرده شد که به هرچه اشاره کرده است آنها را کنار بگذارند و آخر شب صورت جامعی از آنها حاضر شده با قیمت هریک به ضمیمه اشیا برای او فرستاده می‌شود و او قیمت آنها را می‌پردازد روز دیگر نگارنده او را ملاقات می‌کند پس از اظهار ملاطفت می‌گوید ممکن بود من به یکی از نوکرها بگویم آنچه را در نظر داشتم خریداری کرده بیاورد ولی این کار را نکردم و اشاره کردم و گذشتم برای اینکه بدانم حسن اداره نمایشگاه چه اندازه است و از ترتیبی که داده شده بود بسیار مسرور شدم این حکایت را نوشتم که درجه توجه این شخص را به جزئیات امور برساند.

نمایشگاه با نتیجه نیکو پایان یافت و عمارت تکیه دولت و نواحی آن که بعد از ویران ماندن‌ها صورت آبادی به خود گرفته بود مورد استفاده دولت نظامی واقع گشت برای کارهای عمومی.

در این ایام شاهزاده سلیمان میرزای محسن را که نماینده سوسیالیست‌ها گفته می‌شود و در جلد سیم این کتاب مکرر نام برده شده است سردار سپه وزارت معارف می‌دهد و به تقاضای وی دفتر اعانه‌ای باز می‌نماید برای توسعه معارف دعوتی از رجال و اعیان طهران می‌کند به خانه خود و وجوهی جمع‌آوری می‌شود سردار سپه در ‌آن مجلس قلم خودنویس خویش را به دست مستوفی‌الممالک داده از او می‌خواهد نام یک عده از حاضرین را بنویسد برای تشکیل انجمنی به نام انجمن معارف برای نظارت در مصرف نمودن آن وجوه نام یک جمع نوشته می‌شود که نگارنده هم یکی از آنها است سردار سپه امر می‌کند این جمع که بیشتر آنها از رجال اولی مملکت و از وزرای سابق معارف هستند به اطاق دیگر رفته هیات رییسه خود را تعیین نمایند نگارنده را به خدمت اداره کردن آن انجمن انتخاب می‌کنند.

گرچه زمینه برای جمع‌آوری کردن وجه بسیار چیده شده بود، ولی عمر وزارت معارف سوسیالیست خیلی کوتاه شد و بیش از صد هزار قرآن جمع‌آوری نگشت، اما انجمن دوام کرد و با این وجه چندین کتاب تالیف و ترجمه گشت و یکی از خدمات معارفی بی‌شائبه شمرده شد.

در این ایام انتخابات مجلس شورای ملی برای دوره پنجم شروع می‌شود. سردار سپه در این انتخابات دو نظر دارد اول آنکه در تمام حوزه‌های انتخابی او نماینده اول نام برده شود برای اثبات وجاهت ملی داشتن وی دوم آنکه نمایندگان مجلس اشخاصی باشند که با سیاست شخصی او موافقت کنند.

با رعایت همین دو نظر به حکام نظامی ولایات و به نظمیه‌ها دستور دخالت در کار انتخابات داده می‌شود و به صورت ظاهر هم گفته می‌شود انتخابات آزاد است.

خوانندگان کتاب من می‌دانند در چهارمین مجلس شورای ملی به دست میرزا حسن‌خان وثوق‌الدوله رییس وقت دولت در کار انتخابات دخالت کرد و پایه انتخابات از محور طبیعی و قانونی خود خارج شد و خواستند اشخاصی به نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شوند که با قرارداد ایران و انگلیس موافقت کنند وثوق‌الدوله رفت قرارداد او برحسب ظاهر به هم خورد، ولی پایه انتخابات به محور طبیعی خود نیفتاد چه بعد از کودتا و تشکیل حکومت نظامی سیاست اقتضا کرد صورت مشروطه و مجلس ملی برای رنگ قانونی دادن به کارها محفوظ بوده باشد با بودن زمام انتخابات به دست قوه نظامی و تفاوتی که انتخابات دوره پنجم با دوره چهارم دارد این است که در دوره چهارم رییس دولت نظری نداشت به این که اشخاص دارای وجاهت ملی انتخاب بشوند بلکه تنها نقطه‌نظر او ساختن مجلسی بود که بتواند قرارداد خود را از آن بگذراند، ولی سردار سپه به واسطه خیالات بلندی که در سر دارد مخصوصا می‌خواهد اشخاصی که حرف آنها در جامعه ایرانی نفوذی داشته باشد به وکالت مجلس پنجم برگزیده شوند نهایت با قید اطمینان داشتن از موافقت آنها با سیاست خود تا بتواند به دست ایشان به مقاصد شخصی و نوعی که دارد برسد و از روی این نظر حکومت‌ها و نظمیه‌ها برای اشخاص دارای وجاهت ملی که آنها را بر سردار سپه موافق یا غیرمخالف می‌دانستند تبلیغات کردند و از موانعی که در پیش‌پای انتخاب آنها تولید گردد جلوگیری نمودند.

به این سبب زمینه انتخاب شدن نگارنده به وکالت مجلس پنجم در اصفهان حاضر شد چه تجددخواهان اصفهان به من علاقه‌مند بودند و نگارنده با اکثریت هنگفتی از شهر اصفهان به نمایندگی مجلس پنجم شورای ملی انتخاب شدم بی‌آنکه به محذوراتی که نمایندگی این مجلس که یک مجلس عادی نیست دربردارد خصوصا برای من متوجه بوده باشد.

گفتم خصوصا برای من بلی کسانی که در زندگانی خویش اصل یا اصولی اختیار نکرده باشند و به اصطلاح عوام نان را به نرخ روز بخورند با هر پیشامد می‌توانستند موافقت کنند و برعکس اشخاصی که پایه زندگانی خود را به روی اصول معینی گذارده باشند بسیار مشکل است بتوانند وجدان‌کشی کرده سیاست ابن‌الوقتی اختیار کنند که با حقیقت و واقعیت ملازمه‌ای ندارد.

خبر نمایندگی من از اصفهان به وسیله مکتوبی که امیراقتدار حکمران اصفهان به سردار سپه می‌نویسد به طهران می‌رسد و سردار سپه به نگارنده تبریک گفته تصور می‌کند مانند یک سرباز هرچه بگوید می‌پذیرم در صورتی که من در هر کار اول باید اصول زندگانی خود را رعایت کنم و بعد از آن هرچیز را.اینجا لازم است به مناسبت خود با محمدحسن میرزای ولیعهد هم اشاره نمایم چنانکه از پیش گفته شده میان من و ولیعهد خصوصیت بوده است و او توقع دارد در هر حال با او صمیمانه رفتار نمایم در این وقت که او به ظاهر جانشین شاه است و نهایت کدورت باطنی را با سردار سپه دارد و میان من و سردار سپه خصوصیت هست با خیالات بلندی که او در سر دارد تکلیف نگارنده مشکل می‌گردد، اما من با هر دو راه می‌روم و هر دو را به دست اتفاق و اتحاد به همدیگر دادن توصیه می‌کنم در صورتی که سردار سپه برای سازش کردن با ولیعهد حاضر نیست و ولیعهد به کلی از او ناامید است.

روزی ولیعهد را در باغ گلستان طهران ملاقات می‌کنم در ضمن صحبت می‌پرسد از آن شاخه سبز چه خبر دارید؟ مرادش صحبتی است که مدتی پیش از این با او داشته‌ام که سلطنت قاجاریه منقرض است و این درخت کهنه و پوسیده شده است دیگر قابل زندگانی نیست فقط شاخه‌ای از آن هنوز خشک نشده اگر آن را قطع کرده در جای دیگر بکارند شاید به صورت دیگر سرسبز بگردد یعنی خود او.

جواب می‌دهم متاسفانه برگ‌های آن شاخه هم زرد شده دارد از صلاحیتی که داشت می‌افتد ولیعهد پریشان خاطر می‌گردد و نگارنده معذرت می‌خواهد که نمی‌تواند به روی حقیقت پرده‌کشی نماید.در این مجلس ولیعهد از بدرفتاری سردار سپه با او اظهار دلتنگی می‌کند و باز او را نصیحت کرده می‌گویم به هر طور بشود با او راه بروید و رضایت خاطرش را به دست آوردید می‌گوید تصور می‌کنم به هیچ راه ممکن نباشد، زیرا طعم صاحب اختیاری کل در زیر دندانش مزه کرده است و می‌کوشد خود را به آن مقام برساند ولیعهد از برادر خود سلطان احمدشاه نیز شکایت کرده می‌گوید این اوضاع در اثر بی‌حالی و بی‌علاقگی او به مملکت پیش آمده است دل خود را به اسم بی‌رسم سلطنت خوش کرده به ماهی چهل هزار تومان گرفتن و در اروپا عیش و نوش کردن دلخوش است و نمی‌داند اینجا بر من چه می‌گذرد و عاقبت کار ما چه خواهد شد و این اول دفعه است که از زبان ولیعهد از روی ناامیدی این طور شکایت شنیده می‌شود.

سردار سپه ولیعهد را بسیار کم ملاقات می‌کند و در ملاقات‌ها که بیشتر در مجالس رسمی است با وی به طور بی‌اعتنایی رفتار می‌نماید، اما ولیعهد به روی خود نیاورده در مجالس خود گاهی هم از او تعریف می‌کند چون می‌داند خبرچین متعدد در اطراف او گذارده‌اند و آنها را می‌شناسد.

به هر حال اختلاف دولت و دربار و دسته‌بندی باطنی ولیعهد برای خودداری در مقابل سردار سپه و نظامیان روز به روز بالا می‌گیرد رجال قدیم و روحانیان و تجار و کسبه و اشخاص ناراضی از نظامیان طرفداری از ولیعهد می‌کنند در صورتی که بیشتر آنها از شخص سلطان احمدشاه راضی نیستند و از این رو فکر دیگری تولید شده است که احمدشاه به نفع برادرش ولیعهد از سلطنت استعفا بدهد بدیهی است ولیعهد این فکر را در زیر پرده نازکی ترویج می‌کند و از خرج کردن در این راه بذل و بخشش‌هایی هم به قدری که بتواند دریغ نمی‌نماید چنانکه او خود به نگارنده گفت که این فکر هم در میان مردم هست.

موضوع مهم دیگر که در سیاست داخلی و خارجی ما در این وقت دخالت دارد ناراضی بودن سردار سپه می‌باشد از مستخدمین مالیه آمریکایی که میلسپو در راس آنها واقع است آمریکاییان پیش از کودتا استخدام شده‌اند و به آسانی کوتاه کردن دست آنها پیش از به آخر رسیدن مدت استخدامشان آسان نبوده و نیست.میلسپو پایه کار خود را روی قانون گذارده می‌خواهد هر چه می‌کند مطابق مقررات مجلس شورای ملی بوده باشد و با حکومت نظامی و دیکتاتوری (به گفته گویندگانش) همراه نیست و نمی‌تواند همراه باشد از طرف دیگر سردار سپه نمی‌خواهد در کار مالیه تابع نظریات آمریکاییان بوده باشد.میلسپو عایدات مملکتی را تمرکز داده است و زمام امر مالیه را به موجب قانون کاملا در دست گرفته می‌‌خواهد از اختیارات زیادی که مجلس به او داده است استفاده کند در دخل و خرج هر وزارتخانه نظر داشته باشد از این جهت میان او نظامیان که نمی‌خواهند تحت‌نظر درآیند غالبا کشمکش موجود است. میلسپو می‌خواهد همه وزارتخانه‌ها به تناسب حقوق بگیرند و آن قدر وجوه به تناسب میان آنها توزیع شود، اما سردار سپه می‌خواهد نصف عایدات مملکت به وزارت جنگ اختصاص بیابد و بودجه آن وزارتخانه مقدم‌تر از همه وزارتخانه‌ها پرداخته شود و این اساس اختلاف ظاهری میان رییس مملکت و رییس کامل مالیه می‌باشد هر یک هم در عالم خود و از روی نظریه‌ای که دارند ذی‌حق هستند.

و بالاخره نصیحت‌کنندگان داخلی و خارجی رییس مستخدمین آمریکایی را متذکر ساختند که اینجا ایران است آن هم در حکومت نظامی نمی‌شود زیاد قانونی بود باید به اقتضای آب و هوای مملکت رفتار کرد و اگر بخواهد به استخدام خود مداومت بدهد باید سردار سپه را از خود خشنود بدارد او هم در هر دو موضوع که موجب اختلاف بود سکوت و همراهی می‌کند و صدا و نداها در اطراف کشمکش نظامیان و آمریکاییان فروکش می‌نماید خصوصا که در این ایام به دست میرزاحسین‌خان علاء که مدتی وزیر مختار ایران در آمریکا بوده است و این مستخدمین را او استخدام کرده، جمعیتی در تهران تشکیل می‌شود از هر طبقه به عنوان دوستان اتحاد ایران و آمریکا این تاسیس را تا یک اندازه مساعدت معنوی به مستخدمین مزبور می‌کند و حسن رابطه آنها را با نظامیان نگاهداری می‌نمایند و سردار سپه هم در جلسات آن جمعیت گاهی حاضر می‌شود با وجود این سردار سپه انتهاز فرصت می‌نماید که عذر میلسپو را بخواهد تا بی‌مانع بتواند در امور مالیه مداخله کند. تملق‌گویان اطراف او هم از دامن زدن به این آتش و تشویق کردن او به این اقدام خودداری نمی‌کنند، چنانکه روزی نگارنده در مجلس سردار سپه حاضر است. بعضی از همان اشخاص از نمایندگان مجلس شورای ملی را می‌شنود به او می‌گویند حالا که در تحت لوای حضرت اشراف چرخ مملکت به راه افتاده است و کارها همه سر و صورت گرفته آمریکایی‌ها را هم باید عذرشان را خواست و این ننگ را برطرف ساخت که در قرن بیستم ما مجبور باشیم از ماورای بحار برای اصلاح مالیه خود مستشار یا صاحب اختیار بیاوریم.

و می‌بینید سردار سپه از شنیدن این کلمات خوشحال است ولی نگارنده پیش از آنکه او جواب بدهد به گویندگان رو کرده اعتراض می‌کنم این چه صحبتی است می‌دارید مگر حضر اشرف نمی‌دانند وجود مستخدمین مالیه آمریکایی اکنون لازم است و آنها باید بمانند خدمات خود را به آخر برسانند تا مملکت در ازای مخارج هنگفتی که برای آنها کرده است از وجودشان استفاده کرده باشد سردار سپه با ملالت باطنی که اثرش از جبهه او هویدا است مرا تصدیق می‌کند و باید دانست که انگلیسیان هم با بودن مستخدمین آمریکایی در ایران موافقت ندارند و در واقع استخدام آنها را نتیجه مخالفت ایرانیان با قرارداد وثوق‌الدوله می‌دانند و تصور می‌کنند شاید آنها بتوانند وسیله استقراضی را از آمریکا برای اصلاحات مالیه ما فراهم کند و این کار بر ضرر سیاست و اقتصاد انگلیس در ایران تمام می‌شود خصوصا در کار نفت جنوب که آمریکاییان در آن خالی از نظر رقابتی با انگلیسیان نمی‌باشند.

به هر صورت مستخدمین آمریکایی مالیه را که بعد از عملیات مسترشوستر آمریکایی و خارج شدنش به تحریکات روس و انگلیس پیش از جنگ عمومی از ایران به صورت هرج و مرج افتاده بود سر و صورتی داده‌اند و اگر این ترتیب چند سال دوام کند و یک عده از جوان‌های ما زیر دست مستخدمی مزبور کارآگاه و آزموده شوند پایه امور مالی به محور ثابتی خواهد افتاد، ولی مستخدمین مزبور با ملاحظه‌ای که از انگلیسیان دارند و با مسالمت و ملایمتی که نسبت به سردار سپه و نظامیان نشان می‌دهند باز همه وقت در حال تزلزل هستند مخصوصا که در میان خود آنها وفاق و اتفاق نیست و بعضی از ایشان بر ضد رییس خود برای اینکه مقام او را بگیرند با رقیبان و مخالفان او از داخله و خارجه خصوصیت نموده برای وی کارشکنی می‌نمایند.

و به هر صورت میلسپو شخص فهمیده متینی است گرچه هوش و جربزه سرشاری ندارد و به علاوه آن طور که انگلیسیان شرق و شرقیان را می‌شناسند آمریکاییان نمی‌شناسند.

اینک باید انتظار مجلس پنجم را کشید و دید او با آمریکاییان مستخدم مالیه چه معامله خواهد کرد و چه اندازه خواهد توانست نگهدار و پشتیبان آنها بوده باشد.