محمود جم و موضوع لباس زنان و مردان

محمود جم در دوران کهنسالی

پس از سقوط کابینه مشیرالدوله در کابینه دوم قوام‌السلطنه بار دیگر جم در خزانه‌داری مشغول خدمت شد و مدتی هم ریاست انبار غله را به او سپردند. در کابینه رضاخان سردار سپه در سال ۱۳۰۲ و ۱۳۰۳ شمسی بار دیگر وزیر دارایی شد و آن گاه در سال ۱۳۰۴ در نخستین کابینه محمدعلی فروغی به معاونت نخست‌وزیر منصوب گردید.

جم در سال ۱۳۰۵ به استانداری استان کرمان منصوب شد و در سال ۱۳۰۶ در کابینه مخبرالسلطنه هدایت به وزارت فواید عامه منصوب شد و در سال ۱۳۰۸ به سمت استانداری خراسان معرفی شد و مدت چهار سال و نیم در خراسان خدمت می‌کرد. در سال ۱۳۱۲ شمسی از خراسان به تهران احضار گردید و به وزارت کشور منصوب شد. او در سال ۱۳۱۴ به جای محمدعلی فروغی نخست‌وزیر شد و در سال ۱۳۱۸ وزیر دربار گردید و به جای او احمد متین دفتری نخست‌وزیر شد. جم تا استعفای رضاشاه پس از شهریور سال ۱۳۲۰ وزیر دربار بود و در این سال سفیر کبیر ایران در کشور مصر گردید.

ترکیب کابینه محمود جم (مدیر الملک)

نخست‌وزیر: محمود جم

وزیر عدلیه: محسن صدر (صدرالاشراف)

وزیر مالیه: محمود بدر

وزیر جنگ: سرلشگر محمد نخجوان (امیر موثق)، سرلشگر امیر فضلی

وزیر خارجه: باقر کاظمی، علی سهیلی، عدل، مظفر اعلم

وزیر معارف: علی‌اصغر حکمت، اسماعیل مرآت

وزیر طرق و شوارع: علی منصور، مجید آهی، دکتر سجادی

وزیر پست و تلگراف: نظام‌الدین حکمت

وزیر داخله: نخست‌وزیر، ابوالقاسم فروهر، منصورالملک

رییس فلاحت: مصطفی قلی‌بیات، احمد حسین عدل

رییس صناعت و معادن: سرلشگر امان‌الله جهانبانی

در میان رجال کابینه‌ساز دوره رضاشاهی، محمود جم (مدیرالملک) یک نخست‌وزیر به معنی واقعی کلمه نبود، بلکه شبحی بود، بی‌اثر، غیرموثر و فقط به ظاهر رییس‌الوزرا؛ چون نه شهرت جاه‌طلبی و قدرت‌نمایی داشت و نه عشق و شوق زاید‌الوصف به نگهداری مسند صدارت، بی‌مدعا و قانع و اهل مدارا با خوب و بد و به قول شاعر اهل سر کردن با نیک و بد! یکی از جمله دلایلی که رضاشاه را وادار به انتخاب محمود جم (بدون دغدغه خاطر) نمود، این بود که محمود جم نه اهل قلم بود و نه اهل قدم و علم چون فروغی و امثالهم، نه سخنور پارلمانی بود و نه بند و بست‌چی، پس چنین آدم بی‌آزار و اذیتی که برای شاه دیکتاتورمنش مزاحمتی ایجاد نمی‌کرد، کمال مطلوب بود و بس.

مهم‌ترین و پرسروصداترین کاری که محمود جم در دوران رییس‌الوزرایی خود باید انجام دهد «کشف حجاب» بود یا به زعم مخبر‌السلطنه (رفع حجب!) در این امر مهم علی اصغر حکمت، ادیب و دانشور کتاب‌نویس و اهل تحقیق (پیشاهنگی‌ساز) شاه به خوبی پی برده بود که جو اختناق‌آمیز و وحشت‌آور پس از ماجرای خونین مسجد گوهرشاد و اعدام اسدی و دستگیری چند تن از علما، بهترین و مناسب‌ترین شرایط و فرصت را برای کشف حجاب در اختیار او نهاده است، پس باید بی‌درنگ طبق الگوی آتاتورکی کشور «ترکیه» بدان جامه عمل پوشاند .به تدریج محافل و مجالسی در تهران برپا گردید که در آن اکثر رجال مصدر کار و منشا خدمات انجام شده یا نشده با همسران خود بدون حجاب و پیچه و چادر سیاه شرکت می‌جستند. در ابتدای امر قهرمان و میدان‌دار این گونه مجالس و یا محفل بزم، تیمورتاش قبل از مرگش بود که خود و همسر ارمنی و دخترش ایران‌دخت آن محافل را گرم و بلکه داغ می‌کردند و به تدریج مجالس دیگری در گراند هتل و جاهای دیگری به منظور کنسرت تشکیل شد که این بار بانوان رجال و اعیان تهران با لباس‌های به اصطلاح دکولته در داخل کالسکه‌ها می‌نشستند و به آن مجالس پرزرق و برق و گرم و با رونق می‌شتافتند. این حرکت جدید رفع یا کشف حجاب با تغییر لباس آقایان و تبدیل کلاه ایشان به کلاه پهلوی و سپس شاپو، یک موج جدید قابل انتقاد و ناهنجاری آن هم در مدت زمان محدود به وجود آورد که اسباب اعتراض بسیاری از علما شد.