امیربهادر؛ دشمن صادق مشروطه

حسین پاشا امیر بهادر، سپاهی، درباری، وزیر جنگ، سلطنت‌طلب مخلص و بی‌ریا. حسین پاشاخان قره‌باغی که به القاب آجودان‌باشی، امیربهادر، کشیکچی‌باشی و سپهسالار اعظم نامیده شده، رجالی است که در دوره مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه مصدر مشاغل مهمی بوده است. او از اعیان و خوانین آذربایجان بود. جدش پس از انعقاد قرارداد ننگین ترکمانچای از قفقاز به تهران آمد و ضمن داشتن شغل سپاهی وارد دربار فتحعلی شاه و عباس میرزا و محمدشاه گردید. حسین پاشاخان حدود ۱۲۶۱ قمری متولد شد و مطابق معمول زمان مقدمات عربی و ادبیات فارسی و تلاوت قرآن را فراگرفت و به سنت خانواده وارد کسوت سپاهی‌گری شد. سپس به دربار مظفرالدین میرزا ولیعهد راه یافت وجزو دسته غلامان یوزباشی گردید و بعد از مدتی کوتاه قوللر آقاسی دستگاه ولیعهد شد. در ۱۳۰۸ بر اثر ابراز کفایت و جدیت در کارها، به پیشنهاد امیرنظام گروسی پیشکار ولیعهد و وزیر آذربایجان، درجه سرتیپ اولی به او داده شد و سپس ژنرال آجودان آذربایجان گردید. در ۱۳۱۰ از طرف ناصرالدین شاه به لقب امیربهادر ملقب شد. در ۱۳۱۳ پس از جلوس مظفرالدین میرزا به تخت سلطنت رییس کشیک‌خانه دربار شد و در این سمت نسبت به شاه آنچنان وفاداری و صمیمت نشان داد که در زمره چند محرم دربار درآمد؛ به طوری که مظفرالدین شاه در سفر و حضر دقیقه‌ای امیربهادر را از خود جدا نمی‌کرد. در هر سه سفر شاه به اروپا جزو همراهان بود. در ۱۳۲۱ که اتابک موفق به راندن یکی از رقبای خود یعنی میرزا محمودخان حکیم‌الملک از وزارت دربار شد امیربهادر با منصب سرداری به وزارت دربار منصوب گردید و تا ۱۳۲۴ در این سمت بود.از ۱۳۲۳ که ابتدا موضوع تشکیل عدالتخانه و بعد مشروطه و مجلس پیش آمد، امیربهادر دست‌اندرکار بود و به علت داشتن احساسات شدید مذهبی و علاقه به سلطنت جزو مخالفین مشروطیت بود و از مشروطه مشروعه حمایت می‌کرد. در همان سال به دستور مظفرالدین شاه جلسه‌ای با حضورجمعی از رجال کشور برای مشورت و تبادل نظر در مورد تاسیس عدالتخانه در باغشاه تشکیل گردید. امیربهادر نیز جزو آن هیات بود. احتشام‌السلطنه و عده‌ای از رجال با تاسیس عدالتخانه و حکومت قانون موافق بودند و در عوض امیربهادر و چند نفر دیگر با تحول حکومت به شدت مخالفت می‌کردند. در واقعه تحصن روحانیون و تجار در زاویه مقدسه که پس از واقعه قند پیش آمد، از طرف مظفرالدین‌شاه و عین‌الدوله صدراعظم مامور مذاکره با متحصنین شد و با سیصد سوار به حضرت عبدالعظیم رفت، ولی در مذاکره توفیقی نیافت و به تهران بازگشت و مخالفت خود را با مشروطه‌خواهان علنی نمود. در دوره حکومت محمدعلی میرزا، به ریاست کشیک‌خانه سلطنتی منصوب شد و در تمام امور مشیر و مشار شاه بود. شهرت دارد که در اعراض محمدعلی میرزا از مشروطه امیربهادر سهم زیادی دارد. به همین لحاظ مجلس عزل او و پنج نفر دیگر را مصرا از دربار خواست و محمدعلی میرزا نیز متقابلا اخراج چند نماینده تندرو از جمله اخراج سید حسن تقی‌زاده را از مجلس خواستار شد. در اثر کشمکش و مذاکراتی که بین محمدعلی میرزا و مجلس پیش آمد، شاه به کنار گذاردن امیربهادر، شاپشال، سعدالدوله و چند نفر دیگر از دربار رضایت داد و امیربهادر در سفارت روس متحصن گردید.

امیربهادر پس از به توپ بستن مجلس و ظهور استبداد صغیر، وزیر جنگ مشیرالسلطنه گردید و تا فتح تهران با لقب سپهسالار اعظم وزارت جنگ را در دو کابینه اداره می‌کرد. پس از فتح تهران به دست محمدعلی میرزا با مشورت سفارتخانه‌های روس و انگلیس به اتفاق خانواده خود و کامران میرزا و ارشدالدوله به سفارت روس در زرگنده رفت و ‌امیربهادر نیز در زمره همراهان شاه بود و پس از ترک سفارت و خروج محمدعلی میرزا از کشور، امیربهادر نیز با وی همسفر شد و مدتی در ادسا و استانبول اقامت گزید. پس از آنکه از دولت ایران تامین گرفت، به تهران بازگشت و بقیه عمر را به عبادت سپری ساخت، تا اینکه در ۱۳۳۶قمری درگذشت.

به مشروطه اعتقادی نداشت و حکومت قانون را برای ایران زود می‌دانست، ولی مانند بعضی از رجال نظر خود را مزورانه ابراز نمی‌کرد، بلکه آنچه دردل داشت به زبان می‌آورد. مهدی بامداد مولف کتاب شرح حال رجال درباره امیربهادر به نقل از گفته کمال‌الملک چنین نوشته است:«بنا بر گفته مرحوم محمد غفاری کمال‌الملک، امیربهادر مردی بوده دارای صفات پسندیده صدق، صفا، صمیمیت، وفا، حفظ قول و عهد و به واسطه داشتن این صفات حمیده بسیار او را می‌ستود. باز گفته آن مرحوم است که رنگ خارجی نگرفته بود، پایبند به سنن و آداب بود، عقیده و صدق و صفا داشت و او بر بسیاری از معاصرین زمان خود برتری داشت.»