خاطرات یحیی دولت‌آبادی از کمیته آهن تا قرارداد وثوق‌الدوله

یحیی دولت‌آبادی از شخصیت‌های روشنفکر ایرانی اواخر قاجار و اوایل کار پهلوی اول است. او که در بیشتر محافل سیاسی روشنفکری نقش داشته است، خاطرات خود را در کتابی به نام «حیات یحیی» انتشار داده که حاوی نکات ارزشمندی از تحولات و رویدادهای اواخر قرن گذشته و اوایل سده حاضر است. در این بخش از خاطرات او، موضوع تشکیل کمیته آهن، موضوع تغییر خط فارسی و مسائل مربوط به مخالفت او با قرارداد وثوق‌الدوله و انگلیس را می‌خوانید. نگارنده برای جلوگیری از نفوذ سیاست بیگانه در مملکت به عنوان کمیته آهن در اصفهان به توسط حسین معتمد مدیر ایرانی کمیته مزبور اوراق و اشیای مربوط به تشکیل مرکز طهران کمیته را گرفته با خود به طهران بردم تا آنجا بتوانم با آنها چه رفتار نمایم. اینک به رفتار خود درآن کار اشارت می‌نمایم. پس از ورود به طهران در این موضوع با یک تن از صمیمی‌ترین دوستان خود که در وطن‌دوستی او تردید ندارم قضیه را شرح داده او را از اقدام و فکر خود آگاه می‌سازم و به او می‌گویم کمیته آهن در طهران من و شما هستیم با یک جوان که به سمت منشی‌گری با دقت انتخاب نماییم که با نیت حقیقی ما موافق بوده باشد و این زهر را به اندازه‌ای که کشنده نباشد به کار ببریم و بلکه بشود اساس آن را بر هم بزنیم.

عدالت با نگارنده موافقت می‌کند جوانی را هم انتخاب می‌نماییم و شرحی به رییس دولت نوشته می‌شود که مرکز کمیته در طهران منعقد شده است بی‌آنکه نوشته شود که کجاست و به دست کی و کاغذی برحسب تقاضای کمیته اصفهان به مامور رشت کمیته نوشته می‌شود که او معزول است بی‌آنکه به جای وی کسی تعیین گردد و چون مصادف می‌شود با عقد قرارداد انگلیس و ایران کمیته مرکزی خود را در بسته امانت مهر و موم شده برای وعده غیرمعین مستور می‌نماید. در این حال کلنل هیک از لندن احضار می‌شود و او از اصفهان به طهران آمده به سراغ کمیته مرکزی می‌رود بی‌آنکه او را بیابد .در اصفهان همه بعداز عقد قرارداد و جشن گرفتن کمیته آهن برای آن به وطن خواهان آن شهر حالی می‌کند تاسیس کمیته مزبور برای چه مقصود بوده است و اشخاصی که در حقیقت کمیته را نشناخته داخل شده‌اند خارج می‌شوند و هیاهو برضد کمیته بلند می‌شود حسین خان معتمد هم چشم کلنل را دور دیده به موجب یک ماده از نظامنامه، کمیته‌ای که هر وقت وجود کمیته انقلابی اگر ضرورت نداشته باشد آن را به یک حزب سوسیال دموکرات می‌توان تبدیل کرد کمیته انقلابی را منحل ساخته آن را به حزب مزبور تبدیل می‌کند بی‌آنکه خود را در راس حزب قرار بدهد، بلکه اصفهان را هم ترک کرده مدتی در میان بختیاری‌ها می‌ماند. همچنین کمیته آهن منحل شده است که انگلیسیان و کارکنان آنها از مصالحش کمیته زرگنده را می‌سازند.

باز از حال و کار خود بگویم بعد از برگشتن از اصفهان از راه فروش باقیمانده از میراث پدر عسرت معاشی که داشتم اندکی برطرف شد و با قراردادی که با حکومت آذربایجان قفقاز در مذاکره بود بسته شود برای رفتن به بادکوبه و تاسیس یک آکادمی و خدمت در قسمت فارسی آن تهیه راه معاش برای خود می‌دیدم دولتیان آگاه می‌شوند و از گوشه و کنار ملامت می‌شنوند که مرا مجبور ساخته باشند استخدام دیگران را بپذیرم. ناچار حقوق مقطوع شده مرا به عنوان ریاست یک مجمع علمی و ادبی در وزارت معارف برقرار می‌سازند. مجمع مزبور تاسیس و از شعبه کنفرانس و خطابه شروع می‌شود تند روان از ملیون که با کابینه وثوق‌الدوله ضدیت دارند و بر ضد قرارداد اقدامات می‌کنند آمد و رفت مرا به دایره معارف که موجب پاره‌ای از موفقیت‌ها برای وزیر معارف منسوب به وثوق‌الدوله است خوش نمی‌دارند، اما من در کار معارف نمی‌توانم نظریات سیاسی را دخالت بدهم و مکرر در خطابه‌ها می‌گویم معارف فوق محیط است و تنها عاملی که می‌تواند محیط فاسد را صالح کند معارف است و باز هم معارف.یکی از موضوعات که در ضمن خطابه‌های رسمی وزارت معارف نگارنده طرح می‌کند و موجب هیاهوی هنگامه‌طلبان از موافق و مخالف می‌شود مساله اصلاح خط فارسی بلکه خطوط اسلامی است که در تعقیب نگارشات و اقدامات دیرینه از طرف دانشمندانی چند از فارس و ترک و عرب در لزوم اصلاح خط شده بیاناتی می‌شود رساله‌ای که به عنوان خط خوانا تالیف شده قرائت می‌گردد و نمونه‌هایی از نگارش‌ها به آن خط را که اعراب به صورت حروف وضع شده جزو حروف است نشان داده راه اصلاح تدریجی خط کنونی را ارائه می‌دهم و هم عقیده جمعی را که باید حروف لاتین را گرفته اساس خط را تغییر داد بیان می‌نمایم بی‌آنکه خود اظهار عقیده در انتخاب کدام یک از دو صورت کرده باشم.

هیاهو در اطراف این موضوع برخاسته مخالفت‌هایی بروز می‌کند اشخاص عوام‌فریبی می‌خواهند رنگ سیاست به آن داده طرح شدن این موضوع را به تحریک اجانب نسبت بدهند و بالجمله نگارنده موقع را برای تعقیب موضوع مناسب ندیده آن را برای وقت خودش می‌گذارد و هنگامه‌های برپا شده فرو می‌نشیند خصوصا که ملتفت می‌شوم کابینه وثوق‌الدوله برای اینکه حرف قرارداد کمتر به میان بیاید می‌خواهد سرها را به این گونه صحبت‌ها گرم نماید.

بدیهی است این موضوع روزی باید حل شود و الفبای ما به صورتی درآید که با نداشتن معانی الفاظ و مفاد عبارت و لغت هم بشود آن را صحیح خواند و توانستن خواندن فرع دانستن معنی عبارت نبوده باشد، چنانکه اکنون هست و دانشمندان می‌گویند ما باید همه چیز خود را اصلاح کنیم و از الفبا شروع نماییم.آری چنان که در میدان جنگ فتح و غلبه با کسی است که توپ و تفنگش یک ذرع بیشتر بزند تفوق اجتماعی و اقتصادی و سیاسی که همه مربوط به دولتمندی است برای کسی است که الفبا او یک روز زودتر طفل او را باسواد نماید.

دنیا میدان مبارزه زندگانی است و سلاح این میدان برتری در علم و صنعت است و آسانی کار تعلیم و تعلم اول وسیله آن است و رفع نقایص الفبا در تحصیل این وسیله مدخلیت بزرگ دارد.

نگارنده تصور می‌کند که عقب‌ماندن عالم وسیع اسلامی با مزایای توحیدی که دارد از قافله پیشقدمان از ملت‌های دیگر دو سبب اساسی دارد یکی نقصان تعلیم و تربیت زن‌ها و شرکت در کار جامعه نداشتن آنها و دیگر نارسایی الفبا و مشکلات تحصیل سواد که دیگران با خواندن خط باسواد می‌شوند و ما باید باسواد باشیم تا خط را بخوانیم و بدیهی است که مراد از نظر عمومی است و اگر نه در هر جامعه اشخاص با هوش هستند که با هر مشکل نبرد کرده خود را به مقصود می‌رسانند.خلاصه در این ایام نگارنده به کارهای معارفی می‌پردازد و از سیاست خود را دور می‌گیرد و سعی دیگران که مرا باز آلوده کار سیاسی نمایند بی‌نتیجه می‌ماند، چنان که در قضیه طرفداری از جامعه ملل به شرح ذیل روی داد.

در اروپا و آمریکا اختلاف کلمه در موضوع مجمع اتفاق ملل روی می‌دهد. اروپاییان یعنی متفقین اصرار دارند آمریکا در مجمع اتفاق ملل عضویت بیابد، ولی او نمی‌پذیرد یکی برای آنکه نمی‌خواهد خود را به کارهای اروپا و غیره آلوده کند و دیگر آنکه می‌داند مجمع اتفاق ملل تا روح حقیقی خود را بیابد طول خواهد داشت و اکنون آلتی است در دست متفقین برای رسیدن به مقاصد خود و تحمیل کردن خسارت جنگ فوق‌العاده بر متحدین به قوت این مجمع در این صورت متفقین مجبور می‌شوند مجمع را بی‌آمریکاییان دایر کنند و در این صورت لازم می‌بینند دولت‌های ضعیف‌ که به تشویق آنها داخل مجمع شده‌اند علاقه‌مندی خود را به مجمع زیاد ظاهر کنند و انگلیس و فرانسه که مهم‌ترین بازیگران این صحنه هستند می‌کوشند رای‌های موافق به رای خود را در جامعه ملل زیاد کنند مجتمعا در موضوعات مشترک و هر یک منفردا در مصالح و منافع خصوصی از جمله ایران است که به تشویق انگلیسیان جزو جامعه شده است و انگلیسیان تصور می‌کنند با رابطه قرارداد یک رای به نام ایران همه وقت و در هر موضوع بر عده رای‌های موافق آنها افزوده می‌شود این است که وزیر خارجه ایران نصرت‌الدوله در اروپا با تلگراف رمز به وثوق‌الدوله می‌گوید لازم است در طهران مجمعی برای طرفداری از جامعه تشکیل شود از اشخاصی که در اروپا مخصوصا ناشناس نبوده باشند و آن مجمع دو کس از اشخاص را که اکنون در اروپا هستند به عضویت خود پذیرفته و همان‌ها را به مجامع طرفداران جامعه ملل معرفی کرده نماینده خود قرار بدهد.وثوق‌الدوله در شانزدهم برج قوس یک‌هزار و سیصد و سی‌وهشت (۱۳۳۸ هـ) از نگارنده و چند تن دیگر دعوت کرده تقاضا می‌کند مجمع مزبور را ما تشکیل بدهیم و می‌گوید این یک کار بین‌المللی است و هر دو دسته جنگجو با آن موافقت دارند، در صورتی که حقیقت امر این‌طور نیست.در این مجلس نگارنده فرصت را مغتنم شمرده محرمانه به وثوق‌الدوله می‌گویم در موضوع قرارداد ایران و انگلیس من اگر خیلی خوشبین بوده باشم خواهم گفت شما غیر از آنچه کرده‌اید چاره نداشته‌اید بکنید وگرنه به اختیار ممکن نبود به چنین کار اقدام نمایید فرض می‌کنیم آن خوشبینی را دارم در این صورت می‌گویم شما خود چاره نداشتید که یک ظرف شکستنی را از بام بیندازید و به شخصه هم نمی‌توانستید فرود آمده، آن را حفظ کنید، اما می‌توانستید به دیگران محرمانه بسپارید نگذارند به زمین آمده فنا بیابد چرا این کار را نکرده و نمی‌کنید؟

رییس‌الوزراء از این اعتراض به اندیشه طولانی فرو رفته جوابی ندارد بدهد می‌گوید حالا کاری است شده و معلوم نیست عاقبتش به کجا بینجامد عجالتا از این مبحث گذشته تقاضا می‌کنم دربانی در معارف را برای شخص خود نگاه دارید و نگذارید آنجا به دست بیگانه بیفتد که دایره‌اش را محدود سازند، بلکه از این راه گم کرده‌های خود را جست‌وجو نماییم و اگر امروز نشد لااقل امیدوار باشیم که فردا بشود و در این کار نظری به معارف هندوستان افکنده از آنجا درس عبرت بگیریم.

وثوق‌الدوله- تصور می‌کند ما مجبور هستیم برای همه کارمان مستشار از انگلیس بیاوریم؟ خیر این‌طور نیست بخواهیم می‌آوریم نخواهیم نمی‌آوریم.

نگارنده- این درصورتی است که شما با آنها هم قوه بوده باشید ولی در صورتی که آنها قوی هستند و شما ضعیف، شما را مجبور می‌کنند که بخواهید و بپذیرید.

و مناسب بود اضافه کنم آنچه را از مجرای موثقی شنیده‌ام که انگلیسیان برای همه دوایر دولتی ما مشاور در نظر گرفته‌اند و اشخاصش را تقریبا تعیین کرده‌اند برای معارف هم خیال کرده‌اند پروفسور براون را بفرستند، اما چون به‌طور محرمانه مساله در نظر گرفتن براون به نگارنده گفته شده بود اظهاری نکردم خلاصه در اطراف این موضوع که نمی‌باید گذارد در کارهای اساسی معارف دست دخالت بیگانه داخل گردد، قدری صحبت می‌شود و رییس دولت می‌گوید با شما هم‌عقیده هستم به وزیر علوم بگویید از من وقت بخواهد یکی دو ساعت در این باب صحبت بداریم، ولی آن وقت به دست نمی‌آید.

نگارنده مذاکره خود را با رییس دولت خاتمه می‌دهم به این سخن که به‌طور مزاح به او گفته می‌شود چون اهل دادوستد هستید می‌گویم اگر در معارف را آزاد گذاردید و در توسعه آن کوشیدید تقدیمی قابلی هم به شما داده خواهد شد. با تبسم می‌گوید چه خواهد بود؟ می‌گویم رساله‌ای نوشته شرح می‌دهم که شما به توسعه معارف از روی اختیار که خدمت اساسی، بلکه اساسی‌ترین خدمت‌ها است به مملکت گناهی را که در عقد قرارداد از روی اضطرار مرتکب شده بودید، کفاره دادید.

این سخن به رییس‌الوزراء برمی‌خورد بسیار هم برمی‌خورد، ولی با خنده می‌گذراند و می‌گذرد و اما طرفداری از مجمع اتفاق ملل- یکی دو روز می‌گذرد و در بهارستان یعنی در اطراف مجلس شورای ملی برحسب تعیین مکانی که از طرف دولت شده کسانی که باید مجمع را تشکیل بدهند مجتمع می‌گردند و چون دو جلسه مقدماتی کرده و از یک عده اشخاص دیگر هم دعوت نموده‌اند در جلسه سیم در بهارستان تقریبا بیست نفر جمع شده به انتخاب هیات‌رییسه خود می‌پردازند.

ادامه دارد