خواندنیهای تاریخ
اشرفالملوک و احمد قوام
... در زمامداری دوم قوامالسلطنه، بعضی شبها به ملاقات وی میرفتم. شبی در عمارتی که بعدها سفارت مصر شد به دیدن او رفتم. رییسالوزرا سرگرم پذیرایی از یکی از سفرا بود. باقرخان یکی از نوکرهای قوامالسلطنه پای بخاری نشست و آتش افروخت و چون بنده تنها بودم او اشتغال به بخاری را بهانه کرد و در جای خود ماند که مبادا از دیر کردن آقا دلسرد شوم. او این داستان را که موجب عبرت است بیان کرد و من آن را نقل میکنم. سیدضیاء دستور داده بود که آقا را بگیرند و قوامالسلطنه از محمدتقی خان پرسید، اگر دستور دهند مرا بگیری و بازداشت کنی چه خواهی کرد؟ محمدتقی خان جواب داده بود هرگز به آن دستور عمل نمیکنم. قوامالسلطنه به او قسم میدهد و مطمئن میشود، اما غفلت کرده بود و محمدتقی خان او را دستگیر و تحتالحفظ به تهران فرستاده بود. بعد از دستگیری آقا، ماموران به محل زندگی ما ریخته و تمام اموال ما را توقیف کردند. چند زن مفتش اشرفالملوک دولو همسر قوامالسلطنه را جستوجو کرده و زر و زیور او را ربوده و او را هم به تهران فرستادند. اشرفالملوک در راه سختی کشید و در شاهرود به این فکر افتاد که به سیدضیا نخستوزیر نامه دهد و بنویسد که عمل شوهرش به او ارتباط ندارد. او تلگراف زد و سید ضیا ۲۰۰ تومان به او داد و یک دستگاه کالسکه خوب برای مسافرت من تهیه شد. اشرفالملوک به مروت و رافت رییسالوزرا امیدوار شد و تلگراف دیگری به او فرستاد که اگر به تهران رسیدم باید در کجا منزل کنم. زیرا خانه ما را تصرف کرده و آن را به وزارت خارجه داده بودند. اشرفالملوک نامه را فرستاد و به سمنان که رسید پاسخ نامهاش را دریافت کرد. در تلگراف آمده بود: اگر وارد تهران شدید در منزل خودتان منزل کنید. نامه را قوامالسلطنه امضا کرده بود. معلوم شد در این فاصله سیدضیا از نخستوزیری خلع شده و قوامالسلطنه از بازداشت خارج و رییسالوزرا شده بود.
ارسال نظر