رجال معاصر- مردان و زنان نامدار ایران- ۲۲
اسکندری، نمایندهای با تخصص استیضاح
عباس اسکندری: روزنامهنگار، نماینده مجلس، جنجالگر سیاسی، از ملاکین درجه اول ایران، از دودمان قاجاریه، متولد ۱۲۷۶ در تهران.
عباس اسکندری
عباس اسکندری: روزنامهنگار، نماینده مجلس، جنجالگر سیاسی، از ملاکین درجه اول ایران، از دودمان قاجاریه، متولد ۱۲۷۶ در تهران. علوم جدید و قدیم را فراگرفت و چند سالی در اروپا ادامه تحصیل داد. در علم حقوق درجه لیسانس گرفت و پس از ورود به ایران به حرفه وکالت دادگستری پرداخت. در ۱۳۰۱ امتیاز روزنامه سیاست را گرفت و چند سالی آن روزنامه را انتشار داد. خطمشی این روزنامه معین نبود؛ هرچند مدت از یکی یا از دستهای حمایت میکرد. بعد از شهریور ۱۳۲۰ مجددا روزنامه را انتشار داد و در همان سال به دعوت خواهرزادهاش ایرج اسکندری، جزو موسسین حزب توده ایران درآمد و عضو کمیته مرکزی شد، ولی یک سال بعد او را از حزب توده اخراج کردند. بعد روزنامه خود را در اختیار قوامالسلطنه گذاشت و برای زمامداری قوام به تلاش افتاد. در ۱۳۲۴ که قوام بر سر کار آمد، به فرمانداری تهران منصوب گردید و از اعضای فعال حزب دموکرات ایران شد. در انتخابات دوره پانزدهم، خود را کاندیدای شهر همدان کرد و از آن شهر به وکالت مجلس انتخاب گردید. اسکندری در طول نمایندگی مجلس بیش از هر وکیلی در تاریخ مشروطیت ایران صحبت کرد. در تمام مدت نمایندگی، کارش استیضاح و سوال و اعلام جرم علیه دولتها بود. درباره نفت سخنرانیهای طولانی نمود. با اعتبارنامه سید حسن تقیزاده مخالفت کرد و موضوع قرارداد ۱۹۳۳ را پیش کشید که منجر به نطق معروف تقیزاده شد که گفته بود«من آلت فعل بودم.» به صلاحیت محمود جم برای وزارت جنگ اعتراض کرد، موضوع قیام گوهرشاد را پیش کشید و او را که در آن تاریخ وزیر کشور بود مسوول و مسبب معرفی نمود. روی هم رفته جنجالی و هوچی و بدون پرنسیب بود. بعضی عقیده دارند عنصری فاسد، زدوبندچی و منفعتپرست بوده است. بعد از مجلس پانزدهم، دیگر به مجلس راه نیافت. کتابی به نام آرزو یا تاریخ مفصل مشروطیت ایران نوشته است که حاوی نکاتی از وقایع قبل از شهریور ۱۳۲۰ میباشد و اشاراتی به دوران دیکتاتوری دارد. در ۱۳۳۴ درگذشت. از وی ثروت قابل ملاحظهای باقی ماند.
نمایندهای با نطقهای پرشور
عباس اسلامی، فرزند سید علی ثقهالاسلام، متولد ۱۲۹۲ در بابل. تحصیلات عالی خود را در دانشگاه تهران در رشته حقوق پایان داد و پروانه وکالت دادگستری گرفت و در شهر بابل مشغول کار شد. در ۱۳۲۳ امتیاز هفتهنامه زبان ملت را گرفت و به انتشار آن مبادرت نمود. اساس و هدف آن نشریه مبارزه با حزب توده بود. اسلامی در نوشتن مقالات و مبارزه با آن حزب که در آن تاریخ در شمال ایران صاحب نفوذ و قدرت بود، تهور زیادی از خود نشان میداد. در دوره چهاردهم کاندیدای مجلس شورای ملی شد، ولی توفیق نیافت و در عوض در دوره پانزدهم با کمک قوامالسلطنه از بابل به وکالت رسید. تا زمانی که اعتبارنامهاش تصویب نشده بود جزو فراکسیون طرفداران قوامالسلطنه بود، ولی خیلی زود خود را کنار کشید. چون مردی نطاق و سخنور بود در مجلس گل کرد و همیشه نطقهای خوبی ایراد مینمود و دولتها به او توجه داشتند. در دوره شانزدهم باز از بابل به وکالت رسید. پس از پایان دوره شانزدهم دیگر نتوانست به مجلس راه یابد و به همان حرفه وکالت پرداخت و تدریجا به فکر کارخانجات تولیدی افتاد و چند کارخانه در مازندران تاسیس کرد و جزو سرمایهداران شد. روزنامه زبان ملت تا ۱۳۲۸ انتشار مییافت.
یکی از ارکان نیروی هوایی
سرلشگر عیسی اشتوداخ، در حدود ۱۲۸۳ متولد شد. در ۱۳۰۳ از طرف وزارت جنگ برای آموزش و تمرین فن خلبانی در معیت یک هیات ده نفری عازم شوروی شد و پس از ورود به مسکو وارد مدرسه خلبانی گردید و ظرف ۱۸ ماه دانشنامه خلبانی گرفته و با هواپیمایی که دولت ایران از شوروی خریداری نموده بود، وارد ایران شد و سردار سپه به او درجه ستوان دومی داد. اشتوداخ از ۱۳۰۵ کار پرواز خود را در نیروی هوایی آغاز کرد و کرارا در جنگهای داخلی مشارکت مینمود و در حقیقت یکی از پایهگذاران نیروی هوایی ایران محسوب میشود. در ۱۳۳۱ درجه سرتیپی گرفت و فرمانده تیپ تعلیماتی شد. در ۱۳۳۵ به درجه سرلشگری رسید و معاونت نیروی هوایی منصوب شد. در ۱۳۳۷ به ریاست هواپیمایی کل کشور و معاونت وزارت راه رسید و چندی در آن سمت باقی ماند و بعد بازنشسته شد. در ۱۳۷۲ درگذشت.
مدیر عاملی تیزهوش
صفی اصفیا: در ۱۲۹۵ در تهران تولد یافت. در ۱۵ سالگی دیپلم گرفت و در ایران شاگرد اول شد. در مسابقه اعزام محصل به خارج شرکت کرد؛ چون سنش کم و دو سه سالی در انتظار ماند تا بالاخره به فرانسه رفت و وارد مدرسه پلیتکنیک شد و دوره مدرسه را که حداقل ۸ سال طول میکشید، پنج ساله تمام کرد. به ایران آمد و در ۲۳ سالگی استاد دانشکده فنی شد و به تدریس پرداخت. در چند سازمان دولتی هم مشاور بود. در ۱۳۳۳ به سازمان برنامه دعوت شد. مدتی سمت مشاور عالی داشت تا به معاونت فنی انتخاب گردید. بعد به قائممقامی و سرانجام مدیرعاملی سازمان برنامه منصوب گردید و سالیان دراز در آن سمت بود. از ۱۳۴۷ به مدت ۹ سال وزیر مشاور و نایب نخستوزیر در امور عمرانی بود و در تمام کارها مداخله داشت. به زبانهای فرانسه و انگلیسی مسلط بود، از ادبیات فارسی بیاطلاع نبود.در کنار مشاغل دولتی و سیاسی هیچگاه از مطالعه کتب و نشریات فارغ نبوده است.کتاب فرهنگ اصطلاحات جغرافیایی که محصول همکاری او با گروه احمد آرام، حسین گلگلاب، غلامحسین مصاحب و مصطفی مقربی است، ظاهرا یکی از ثمرات جلسات مرتب علمی است که اصفیا نیز در آن شرکت میکرده است.
صفی اصفیا
ارسال نظر