در اواخر سال ۱۳۳۱ شکاف بین سران نهضت ملی بیشتر شد. از سوی دیگر حزب توده نیز بر فعالیت‌های خود افزود و اعلام شد که شاه به خارج سفر می‌کند. نگرانی‌های مردم از این وضع تشدید شده بود و در اوایل سال ۳۲ مصدق به ناچار پیامی برای مردم ارسال کرد. ***

روز ۱۶ فروردین نخست وزیر پیامی از رادیو به مردم ایران فرستاد و چنین گفت: «هموطنان عزیز- روز نهم اسفند گذشته با این عنوان که دکتر مصدق می‌خواهد اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی را به خارج روانه کند عده‌ای جلوی کاخ اختصاصی آمده بودند و قصدشان این بود که در موقع خروج از کاخ کار مرا یکسره سازند ولی به هدف نرسیدند. پس از آن جلوی خانه اینجانب آمدند و بازکامیاب نشدند. گرچه توضیحات راجع به تصمیم این مسافرت را همان شب در جلسه خصوصی مجلس شورای ملی داده‌ام ولی نظر به اینکه رسما و کاملا منتشر نشد و حتی به مردم چنین وانمود کردند که ابتکار این مسافرت با اینجانب بوده و اختلاف شخصی بین‌اعلیحضرت همایونی و اینجانب وجود دارد این است که لازم می‌دانم چگونگی را برای روشن ساختن اذهان عمومی به استحضار هموطنان عزیز برسانم... پس از اینکه با اراده ملت مجددا اینجانب مامور تشکیل دولت شدم روز اول مرداد ۱۳۳۱که احساسات مردم به اوج عظمت خود رسیده بود و همه از جریان آن واقعه استحضار کامل دارند برای اینکه به کلی رفع نگرانی از اعلیحضرت بشود و دشمنان مملکت در این موقع که ما گرم مبارزه با اجنبی هستیم هر روز نتوانند به نوعی ذهن ایشان را مشوب نموده اختلافی میان دربار و دولت بیندازد و از این راه به اساس نهضت ملی ضربتی برسانند این شرح را «دشمن قرآن باشم اگر بخواهم برخلاف قانون اساسی عمل کنم و همچنین اگر قانون اساسی را نقض کنند و رژیم مملکت را تغییر دهند من ریاست جمهوری را قبول نمایم» در پشت کلام‌الله مجید نوشته و آن را به حضورشان فرستادم... در خاتمه لازم است تایید کنم به قسمی که نسبت به اعلیحضرت همایون شاهنشاهی یاد کرده‌ام همیشه وفادارم و اطاعت از اصول قانون اساسی را نه فقط در صلاح مملکت بلکه در صلاح مقام سلطنت نیز می‌دانم. ولی چون قبل از نهضت اخیر که سیاست خارجی در امور مملکت دخالت می‌کرد هیچگونه اختلاف اساسی بین دربار و دولت‌های وقت وجود نداشت و این اختلاف پس از ملی شدن صنعت نفت به وجود آمده امیدوارم که مجلس شورای ملی هر قدر زودتر تکلیف گزارش هیات هشت نفری حل اختلاف را معلوم کنند و به روح قانون اساسی مفهوم واقعی خود را بازگردانند تا هیچ‌وقت بین دربار و دولت‌ها جای اختلاف نباشد. در مملکت مشروطه برای اینکه مقام سلطنت محفوظ و مصون از تعرض باشد پادشاه مسوول نیست و به همین جهت است که گفته‌اند پادشاه سلطنت می‌کند نه حکومت.»

نکته‌ای که در پیام فوق جلب توجه عامه را کرد این بود که در شرحی که دکتر مصدق پشت قرآن نوشته و فرستاده بود گفته بود که «اگر قانون اساسی را نقض کنند و رژیم مملکت را تغییر دهند» برای بسیاری از صاحب‌نظران این عبارت بسیار سنگین آمد، زیرا در آن وقت چنین نظری در بین هیچ یک از طبقات مردم به غیر از طرفداران حزب توده موجود نبود و از آن وقت به بعد بسیاری حدس زدند که چنین نظری ممکن است در دستگاه دولت در حال تکوین باشد.

از ماه اسفند ۱۳۳۱ به بعد معلوم بود که قضیه نفت به بن‌بست رسیده و اختلافات داخلی رو به شدت گذاشته و در بین سران نهضت ملی شکاف عمیقی پیدا شده و طبقه حاکمه دچار نگرانی‌های بسیار گشته و دولت آمریکا هم با نظر انگلیسی‌ها موافق شده است که حل قضیه نفت با دولت مصدق دیگر میسر نیست. قصد عزیمت شاهنشاه به خارج بر نگرانی‌های مردم بسی افزوده و هنگامی که وزیر دربار در مصاحبه مطبوعاتی اظهار داشت که پیشنهاد مسافرت شاهنشاه از طرف سه تن از اعضای جبهه ملی بوده است بسیاری از مردم در این اندیشه بودند که مبادا نقشه‌هایی طرح شده باشد که عواقب وخیمی برای مردم ایجاد کند. دکتر مصدق برای حفظ موقعیت خود بیشتر از پیش متوسل به پیام‌های رادیویی و تشدید فعالیت دستگاه تبلیغاتی دولت برعلیه مخالفین و تظاهرات دسته‌های طرفدار خود در خیابان‌ها و میدان‌های تهران گشت، ولی اینگونه کارها در صورتی سودمند بود که مردم امیدوار به آینده می‌شدند؛ در صورتی که در آن هنگام یاس و ناامیدی تاثیر بسیاری در افکار عمومی کرده بود. به تدریج از هواخواهان دکتر مصدق کاسته می‌شود و به عکس برفعالیت حزب توده افزوده می‌گشت. اگر در تظاهرات سال ۱۳۳۱ یک سوم جمعیت اعضای حزب توده بوده و دو سوم دیگران بودند از اوایل ۱۳۳۲ قضیه برعکس شده و میتینگ‌ها و تظاهراتی که به نفع دولت صورت می‌گرفت دو سوم آنرا اعضای حزب توده تشکیل می‌دادند. دولت تصور می‌کرد که بر اوضاع مسلط می‌باشد و حزب توده پاداشی در مقابل خدمات خود مطالبه نخواهد کرد، ولی در نظر ارباب بصیرت واضح بود که نقشه حزب توده این است که به تدریج دولت را محتاج خود سازد تا بتواند مقاصد خود را انجام دهد. وضع اقتصادی هم رو به وخامت می‌رفت و شهرت اینکه دولت به طور محرمانه مبادرت به نشر اسکناس کرده است هزینه زندگی را بالا می‌برد و طبقه متمکن گرفتار هراس و نگرانی بسیار شده بود و از افزایش نفوذ حزب توده ناراحت و مشوش بود. خلاصه اینکه در اوایل سال ۱۳۳۲ اضطراب و نگرانی عمیقی در بین طبقات مختلف مردم حکمفرما بود و وقایع بعد هم هر روز بر شدت آن می‌افزود.