چالز عیسوی پژوهشگر ارشد اقتصاد ایران در ادامه توصیف توانایی‌های مادی و طبیعی ایران، موضوع معادن را طرح کرده و می‌نویسد که ایران از این نظر بسیار غنی است. بر اساس نوشته کتاب «تاریخ اقتصاد ایران» وجود معادن بزرگ و کوچک مس در سراسر ایران اثبات شده است، اما ایرانی‌ها امکانات فنی و تکنیکی برای برداشت از آن را ندارند... من کشوری نمی‌شناسم که از حیث غنای فلزات خصوصا مس به پای ایران برسد. تقریبا تمام ایالات دارای یک معدن مس است و در دامنه‌های شمالی کوه‌های البرز، نزدیک تهران، می‌توان بیست معدن مس سراغ گرفت و در جوار قزوین نیز تعداد زیادی از آنها به چشم می‌خورد. غنی‌ترین این معادن در قراداغ در نزدیکی تبریز قرار گرفته است.

ولی ایرانیان در بهره‌برداری از معادن بسیار عقب مانده‌اند و طرز کاربرد ماشین‌های اروپایی را در این زمینه نمی‌دانند. سنگ‌های معدنی غنی خراسان تولید بسیار کمی دارد؛ چرا که هجوم مکرر ترکمانان عملیات آنها را متوقف می‌سازد. اگر یک نفر ایرانی که سررشته‌ای در شیمی دارد یا از بعضی از عناصر در می‌آورد، شروع به بهره‌برداری از معدنی بکند یا سرمایه خود را در این راه از دست می‌دهد یا به محض اینکه معدن روبه بهره‌برداری برود از طرف دولت غصب می‌گردد که در این صورت باز هم به حالت متروک درآمده و عملیات آن متوقف می‌گردد. به همین دلیل و با وجود غنای ذخایر سنگ‌های معدنی، قسمت اعظم مسی که در ایران مورد استفاده قرار می‌گیرد از روسیه وارد می‌شود و از آنجا که اکثر ظروف از مس ساخته می‌شود لذا استفاده از این فلز بسیار زیاد است. بسیاری از ساخته‌های مسی را می‌توان در کلبه‌های فقیر و فقرا دید و در مقابل این ظلم و ستم دولت تنها چیزی که گفته می‌شود این است که: «آنها آنقدر چیزها را در هم فشرده‌اند که برای حمل همان دیگ مس دو گاری لازم است.» مسگران زنجان و کاشان معروف هستند؛ در تابستان سال ۱۸۵۹ م. ششصد نفر از کارگران را دیدم که در کارگاه‌های کاشان کار می‌کردند. ظرف‌های مسی این شهر به خاطر دوام و نقاری‌های زیبایشان معروف است و در تمام مملکت خریدار دارد. فنجان‌ها و جام‌هایی از مس دیده می‌شود که با اسلوب عربی، ارقام و جملات عربی تزئین شده است که می‌توان آنها را آثار واقعی هنری به حساب آورد. قلع و محلول آمونیاک که برای تولید مس به کار می‌رود از هند وارد می‌شود؛ چون آمونیاکی که در کشور تولید می‌شود (نشادر) و بسیار ناخالص هم هست، کفاف مصرف داخلی را نمی‌دهد. بوره در دریاچه ارومیه به عمل می‌آید.

معادن غنی آهن مملکت هم نظیر معادن مس در محاق غفلت افتاده است. فقط قسمت بسیار کمی از معادن مازندران و خراسان مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. بقیه آهن از اورال از راه ولگا و دریای خزر وارد ایران می‌شود؛ فقط آهن قسمت جنوبی و جنوب شرقی ایران از هند وارد می‌شود. کارگران آهن کار ایرانی یک زمانی معروف بودند و شمشیرهای دمشقی شیراز و مشهد هنوز هم از شهرت زیادی برخوردار است؛ ولی آنها نمی‌توانند با شمشیرهای قدیمی و لوله‌های تفنگ خصوصا از حیث زیبایی طلای درونی فولادش قابل مقایسه باشند. در قورخانه‌های اصفهان، شیراز، تهران، اسلحه‌های آتشین، خصوصا تفنگ و پیستول، براساس الگوهای اروپایی ساخته می‌شود و به اصل اروپایی بسیار نزدیک است که مارک تجاری هم در رویشان حک شده است. کارد و چنگال نیز براساس الگوی اروپایی ساخته می‌شود که مثلا کاردهای دستی اصفهانی که در مغازه‌ها عرضه می‌شود زیاد هم مرغوب نیست. ایرانیان علاقه زیادی به چاقو دارند؛ آنها آن را به اروپایی‌ها نشان داده و می‌پرسند که واقعا جنس انگلیسی دارد یا نه؟ اغلب وقتی که وزیری را ملاقات می‌کردم وی چاقویی از پر شال خود درمی‌آورد و از من درباره کیفیت و ارزش آن سوال می‌کرد. در نوول حاجی‌بابا یکی از سفرا از شاه می‌خواهد تا خصوصیات اقوام مختلف اروپایی را برشمارد و او درباره انگلیسی‌ها می‌گوید که: «آنها ملتی هستند که چاقو می‌سازند.»به خاطر گرانی آهن، استفاده از ابزار و آلات معمول محدود است که همین مساله تاثیر نامطلوبی در صنعت دارد. واقعیت این است که شاه با آوردن اروپایی‌ها به ایران سعی می‌کند که سنگ‌آهن را ذوب کند؛ ولی گرچه این روند تا به حال پول هنگفتی بلعیده مع‌الوصف تجربیات در این زمینه بی‌ثمر بوده تا آنجا که شاه از خیر ذوب کردن سنگ‌آهن در مملکتش گذشته است. او در آن زمان می‌گفت: «برای کسی که اولین من از آهن ذوب شده ایران را بیاورد به اندازه وزن آن طلا خواهم داد.» برخلاف انتظار او در مازندران و خراسان آهنی تولید نشد.برنج و ورقه‌های آهن که مخصوصا سماورهای روسی از آن ساخته می‌شود کلا از روسیه وارد می‌گردد. تجارت این فلزات کلا در دست شرکت روسی- ایرانی است که در بنادر مختلف کارخانجاتی برای خود دارد.سرب نیز به مقدار فراوان تولید می‌شود و مقدار زیادی از آن به مصرف داخلی می‌رسد و مقدار مازادش هم صادر می‌گردد. قسمتی از معادن آن در کرمان است که حاوی مقدار زیادی نقره نیز می‌باشد. روی نیز که اغلب برای ساختن ظروف آبخوری (تنگ‌روئین) به کار می‌رود از روسیه وارد می‌شود.لاجورد هم با کیفیت بسیار عالی در روستای قمصر در نزدیک کاشان به دست می‌آید. معادن آن متعلق به خانواده‌ای است که دستی در تجارت ابریشم دارد. با این همه مقدار زیادی لاجورد از روسیه وارد ایران می‌شود. بهترین لاجورد از ترکستان و پست‌ترین آن از آذربایجان به دست می‌آید. زرنیخ هم به مقدار زیادی از کردستان و از نزدیکی قزوین حاصل می‌شود؛ صدور آن به استانبول اهمیت چندانی ندارد. منگنز نیز که در ذوب شیشه به کار می‌رود در کرمان تولید می‌شود. سولفور (گوگرد) در قسمت‌های مختلف ایران به مقدار فراوانی وجود دارد و اگر وسایل حمل و نقل آن مورد تشویق قرار گیرد می‌تواند یکی از فقرات مهم صادرات به اروپا باشد. بهترین گوگرد قرمز از دامنه قله دماوند به دست می‌آید که در خلال تابستان اهالی شهر کوچک اسک آن را جمع‌آوری می‌کنند. این گوگرد در تجارت در مقابل گوگرد فارسی به گوگرد احمر یا دماوندی معروف است.

نمک طعام و شوره نیز به صورت سنگ نمک به دست می‌آید و به قدری زیاد است که می‌تواند فقط با پرداخت هزینه حمل و نقل صادر گردد. از اینها گذشته در این میان، نوعی نمک هم به نام نمک ترکی وجود دارد. به من گفتند که مقداری از شوره و نمک به هند صادر می‌شود. ایران از حیث دارا بودن نمک طعام و سایر نمک‌ها بسیار غنی است که اساس اسید سولفوریک و اسید نیتریک را تشکیل می‌دهد و مقدار آن به قدری است که می‌تواند کفاف نمک جهان را بدهد.

به دلیل نبود راه‌ها و فقدان تقاضای صنعتی امیدی به زغال‌سنگ نمی‌رود که بعضی اوقات در جاهای بازی دیده می‌شود. چنانکه ایرانیان می‌گویند از زغال فقط می‌توان در قلیان استفاده کرد! زغال‌سنگ در دامنه‌های شمالی البرز در نزدیکی تهران و در پایین قزوین در دهکده ایف، در دره لار خصوصا در سمتی که دوسیه نامیده می‌شود و در جوار شهر کوچک اسک در کنار رودخانه هراز دیده می‌شود. به طور کلی چنین می‌نماید که معادن زغال سنگ زیاد بوده باشد.

ایران در زمینه احجار کریمه فقط فیروزه دارد ولی حالا مثل گذشته زیاد در دسترس نیست چون سیلاب باعث شده که کار برای یافتن آن به لایه‌های قدیمی محدود گردد. چون بعدها قیمت فیروزه شدیدا بالا رفت فقط سنگ‌های کوچک یا محصولات قدیمی آن وارد بازار گردید. خزانه شاهی دارای با ارزش‌ترین فیروزه‌ها است؛ این فیروزه‌ها خالص هستند و دارای رنگ سیر آبی می‌باشند که هیچ وقت خراب نمی‌شوند یا لکه(برز) برنمی‌دارند و هرچند که اندازه آن نصف اندازه الماس است ولی ۶۰۰ دوکات برآورد شده است. در این میان سنگ‌های فیروزه بزرگی نیز وجود دارند ولی زیاد خالص نیستند و پر از لکه می‌باشند و ارزش نسبتا کمی هم دارند. فیروزه‌هایی که نسبت به فیروزه‌های بالا در کیفیت درجه دوم قرار دارند به نام شیر بام معروف است و آنها هم از معادن قدیمی به دست می‌آید و نزدیک به سفید هستند تا آبی؛ این سنگ‌ها به بغداد فرستاده می‌شود و اعراب پول خوبی بالای آن می‌پردازند. فیروزه‌هایی با کیفیت درجه سوم نیز از معادن جدید(معدن نو) استخراج می‌شوند که اول به رنگ آبی هستند و بعد به رنگ سبز، رنگ عوض می‌کند. این سنگ‌ها در ایران اعتباری ندارند و بی‌ارزش محسوب می‌شوند. فیروزه ایران برای فروش وارد روسیه خصوصا بازار نوژنی گورود می‌شود چون روس‌ها مشتریان پروپاقرص آن هستند؛ ولی صادرات آن در سال‌های اخیر اهمیت چندانی نداشته است. به نظر می‌رسد که ایرانیان از هندیان طرز کندن و جلا دادن فیروزه را یاد گرفته باشند و مانند آنها در این کار از سمباده استفاده کمی کرده باشند. در شیراز، اصفهان و چند شهر دیگر الماس را با صفحات چوبی جلا می‌دهند و در این شهرها آنها همچنین می‌دانند که به چه صورت سنگ‌ها را جلا بدهند چون ساخت گره‌دار آنها را (نظیر گره یک تکه چوب که جلا دادنش مشکلات زیادی دارد) با استادی پیشه‌وران اروپایی نمی‌شود برطرف کرد.