تاریخ مطبوعات ایران- تاریخ مطبوعات ایران از آغاز تا انقلاب - ۴
توقیف مطبوعات و پیامدهای آن
مطبوعات ایران تاریخ پرفرازونشیبی دارند. بخشهایی از این تاریخ را که درباره توقیف مطبوعات است میخوانید.
مقام منیع آقای رییسالوزرا
در کابینه آقای سپهدار اعظم بدون حرف حسابی قانونی غفلتا آقای حاکم اصفهان حسبالامر آقای رییسالوزرا روزنامه زبان زنان را به بهانه اینکه گویا امتیاز نداریم توقیف کرد. هر چه ما داد زدیم که امتیاز در سال ۱۳۳۷ تحت نمره ۵۱۸۰ از وزارت جلیله معارف به نام من «صدیقه» صادر شده است، کسی گوش نداد.
در تاریخ ۱۳ برج دلو ۱۲۹۹ مرقومهای از طرف آقای رییسالوزرا تحت نمره ۱۱۱۴۶ در جواب نگارش نمره ۹۹ من واصل گردید که در پنجم جمادیالثانی سال ۱۳۳۹ شرحی جوابا عرض کردم و تاکنون از طرف اولیای امور توجه به عدالت نشده است و اداره ما گرفتار بیتکلیفی و مقروض و پریشان مانده است.
اینک که کابینه جوان تحت ریاست حضرت اشرف شیخ نویسندگان تشکیل یافته، لزوما یادآوری نموده استدعا دارم بذل توجه فرموده که بیش از این اداره روزنامه ما به جرم حقنویسی و ایرانپرستی گرفتار به حبس نامعلوم نباشد. اگر مقصود کامکاری دشمنان ایران بود آن هم گویا برای آرزومندانش کافی بوده باشد.
مدیره روزنامه زبان زبان
صدیقه دولتآبادی
***
نامه وزیر معارف به سیدضیاءالدین طباطبایی برای رفع توقیف روزنامه زبان زنان
مقام منیع ریاست وزرا عظام دامت شوکته
معروضه مدیره جریده زبان زنان دائر بر تقاضای رفع توقیف جریده مزبور واصل گردید. اینک توضیحا معروض میدارد که در زمان تصدی آقای سپهدار جریده مزبوره بدون مراجعه به وزارت معارف از طرف حکومت اصفهان توقیف گردید. در تعقیب تظلم مدیره مزبوره وزارت معاف از ریاست وزرا وقت کسب تکلیف و درخواست رفع توقیف نمود. جوابی به امضای آقای سپهدار اعظم به این مضمون واصل گردید که جریده مزبور به واسطه بعضی ملاحظات سیاسی توقیف شده است. اینک اگر حضرت اشرف صلاح میدانند مجددا اجازه انتشار داده شود.
رضا قلی
***
نامه حسن وحید به قوامالسلطنه
و تقاضای رفع توقیف از مجله ارمغان
«اداره مجله ارمغان»
به تاریخ ۲۶ شهر رمضان سنه ۱۳۳۹
روحی لکالفداء
پس از ادای مراسم تبریک و فرایض تهنیت معروض میدارم: مجله ارمغان، به سرمایه عنایت لطف (آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست) اعنی بندگان حضرت اشرف امنع ابوالعارف و المکارم آقای وثوقالدوله روحی فداه و مدیریت بنده فقط برای خدمت به ادبیات تاسیس گردیده است.ولی در غیبت و مسافرت آن حضرت رهی نتوانست کاملا به وظیفه ادبی خود رفتار نماید چنانچه کتاب سرگذشت اردشیر هم که به تصدیق همان بزرگوار یگانه، بر تمام دواوین شعرایی که در سیصد سال به این طرف از این نمط شعر گفتهاند رجحان دارد - و پس از تقبل آن حضرت مخارج طبع و نشر را که بالغ بر دو هزار تومان است بنده مامور انجام حک و اصلاح آن بودم - به همان حالت اولیه باقی ماند و حک و اصلاح به انجام نرسید (چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود.)
باری به مناسبت اینکه برخلاف جراید امروزی من در دو روز ده رو و صد زبان و هزار لباس نمیتوانستم داشتن هر کابینه نو خسارتی تازه برایم ارمغان میآورد و کابینه نحوست زای اخیر به دست توقیف و تهدید یک باره سرمایهام را به یاد داد.
برتاب عنان وحید از این راه
تا چند ز راستی فسانه
مفروش چنین متاع جانکاه
زیراکه نمیخرد زمانه
از راستی است زیر خرکاه
حمال پلاس استوانه
در کجرویند اختر و ماه
بر چرخ گرفته آشیانه
کج شد چون کمان هر آنکه ناگاه
زد تیر مراد بر نشانه
ور زانکه زمن نمینیوشی
باید به علاج خویش کوشی
چون تیغ دو رویه باش و خونخوار
تا لعل بدامنت نشانند
یک روست سپر چو روز پیکار
شمشیر کجش به فرق رانند
بشکن چو فلک نبسته زنهار
تا بر سر اخترت فشانند
زالماس هزار رو به بازار
صد بدره زربها ستانند
و آیینه که یک زبان به گفتار
چو بینه قفس سزاش دانند
وز فیض دو روی و صد زبانه
زد دست به زلف یار شانه
نقل از مجله ارمغان، شماره نخست سال اول
ولی همه فوق السماک محلها
ولکن لحظی من الحضیض نصیب
رای الفلک الدوار سعی فقال لی
اتسئلینی خطا دانت ادیب
پس از آنکه در پایان شب سیاه صبح سپید زمامداری بندگان حضرت اشرف طلوع کرد امیدوار شدم که عنقریب آن رفته ارمغان به جوی باز آید و کاخی را که بزرگواری یگانه شالوده ریخته به دست همت دومین بزرگ استوار گردد. ناگاه، برخلاف امید، خبر رسید که در ضمن توقیف تمام مطبوعات مجله ارمغان هم توقیف شد. اینک برای درخواست اجازه طبع یک مجله پرهیزکار از سیاست و هم دریافت جواب عریضه محتویه بر قبض اشتراک سال اول که اخیرا در خراسان ارسال حضور مقدس شده، رباعی ذیل را از لحاظ انور گذرانیده و ادای وظیفه حقیقی شاعرانه خویش را موکول به موقع فرصتی میدارم که به همراهی حضرت مستطاب اجل آقای فهیم الملک دام اقباله شرفیاب حضور معرفت دستور خواهم شد.
ارسال نظر