بخش دیگری از توصیف یک پزشک آلمانی از صنعت دستی ایران را به نقل از کتاب چارلز عیسوی می‌خوانید. کیفیت و قیمت انواع شال و فرش و ... در این نوشته درج شده است. تا ایام اخیر، پنبه در اکثر نواحی مملکت، در یک ماده خشن و ضخیمی به نام کرباس به کار می‌رفت که برای پوشاک طبقات متوسط نظیر کتان در کشور ما و نیز برای چادر استفاده می‌شد. پیشه‌وران قم، سمنان و آباده در نزدیک شیراز کرباس را تولید می‌کردند و غیر از اینها در هر خانه برای احتیاجات داخلی تولید می‌شد. هر توپ آن شش تا هشت متر طول داشت. بهترین پارچه، شبیه قدک در اصفهان، یزد و کاشان و تا حدی هم در بوشهر به عمل می‌آمد؛ این پارچه با اطمینان تمام بافته می‌شد و رنگ خوبی داشت و لذا برای مردم ایران و قفقاز در فصل تابستان پوشاک خوبی به شمار می‌رفت. سابقا برای این کار از پنبه زرد طبیعی (قدک شادرنگ) استفاده می‌شد، ولی به دلیل شکنندگی‌اش، نمی‌شد آن را با نخ دوخت از این‌رو مردم ترجیح می‌دادند که قدک را از نخ انگلیسی که از بوشهر وارد می‌شد تولید کنند. در نتیجه قیمت آن کاهش یافت ولی کیفیت آن بدتر شد. پارچه‌های هندی و پارس(قلمکار) بسیار باارزش بود- با بافت بهتر همراه با الگوهای عربی‌گونه، گل‌های باسمه‌ای یا قلمکار ملون. تولیدات آنها کار و پول زیادی می‌برد چون رنگ آن بایستی به طور مجزا با دست انجام می‌شد و سپس برای جلوگیری از ترکیب آنها با همدیگر با نوعی صمغ پوشیده می‌شد.

یکی از متداول‌ترین پارچه‌ها در ایران که مصرف زیادی داشت چیت بود که معمولا توسط کارخانه‌های منچستر مناسب با مذاق ایرانی و فروش در شرق به عمل می‌آمد. این کالاها یا به طور مستقیم از انگلستان توسط شرکت یونانی برادران رالی یا از طریق واسطه‌هایی در استانبول، طرابوزان و تبریز به عنوان تولیدات آلمانی، فرانسوی یا سوئیسی وارد ایران می‌شد.

ایرانیان شال، قالی، نمد، پشم و کالاهای پشمی غیر از پشم گوسفند، مرغوز یا کرک تولید می‌کنند. مراکز اصلی تولید شال کرمان و مشهد( شال کرمانی و مشهدی) است. شال‌های ایرانی که ۳ متر طول و ۴/۱ عرض دارد از نظر طرح و رنگ قابل مقایسه با شال‌های کشمیری است ولیکن از حیث نرمی و دقت بافت بسیار پایین‌تر از آن است. بهترین شال معمولا ۲۰ تا ۳۰ دوکات ارزش دارد؛ در حالی که شال‌های هندی دو تا سه برابر این قیمت می‌ارزد. مشهد شال‌های ۸ تا ۱۰ دوکاتی تولید می‌کند و شال‌های کرمانی بسیار عالی است و از نظر کیفیت شبیه شال‌های کشمیری اروپا می‌باشد «شال کوسه» به ارزش ۵ تا ۶ دوکات است. انواع و اقسام شال بافته می‌شود و اقسام ‌آن طبق طرح و رنگ به قرار زیر است: لاکی، لاجوردی، بوته‌ای، شاهی گوزن، اهرامی، ترمه و زنگاری. مقدار معتنابهی از شال‌های ایران به استانبول و اسکندریه صادر می‌گردد. در داخل، پارچه‌های شالی به صورت حاشیه بریده می‌شود و برای حاشیه‌بافی پارچه‌ها به کار می‌رود. چند سال قبل تولید شال در ایران پیشرفت چشمگیری داشت؛ چرا که امیرکبیر، صدراعظم تولید آن را مورد تشویق قرار داده است. شال‌هایی به ارزش ۵۰ تا ۶۰ دوکات بافته می‌شد و قیمت آن؛ به‌ندرت به پای قیمت شال‌های هند می‌رسید. ولی پس از قتل امیر، این صنعت بار دیگر تنزل کرد تا آنجا که امروزه قسمت اعظم پشم کشمیر که قیمتش به شدت در حال ترقی است، به صورت مواد خام به هند فروخته می‌شود.

فرش ایران بیشتر نه از نظر رنگ بلکه، از حیث دوام و دقت بافت معروفیت دارد. فرش‌های بزرگ(قالی) دارای شش متر طول و سه متر عرض است؛ قیمت این نوع فرش بین ۱۳ تا ۴۰ دوکات است. این صنعت نیز امروزه در حال احتضار است. فرش‌هایی که دویست سال قبل بافته شده‌اند از نظر شکوه طرح و ظرافت رنگ بهتر از قالی‌های امروزی است. نوع کوچک آن (قالیچه) که بیشتر برای نمازخوانی به کار می‌رود، ۴ تا ۱۰ دوکات ارزش دارد. زیباترین قالی‌ها از آن ایالت فراهان در نزدیکی کرمانشاه است. چادرنشینان کردستان، همدان و میانه نوعی قالی نامرغوب می‌بافند که قیمتش نسبتا پایین است؛ آنها با استعمال رنگ قهوه‌ای باز در زمینه قالی‌ها که از پشم شتر است، می‌دانند که چطور جذابیت ظاهری قالی‌ها را بالا ببرند. اگر قالی‌ها نقص و عیب داشته باشد به قیمت پایینی می‌فروشند؛ چون آن عیب‌ها غیرقابل ترمیم است و مواد آن به زودی ساییده شده و خاصیت کرکی خود را از دست می‌دهد.

دوام فرش‌های ایرانی واقعا تعجب‌آور است. در خلال دومین سال اقامتم در تهران، خواستم یک فرش زیبا، ولی کار کرده ایرانی بخرم. قیمتی که از من خواستند خیلی بالا بود، به فروشنده گفتم که آنها خیلی کهنه است. در جواب گفت:« هیچ هم اینطور نیست چون من اول بار آنها را در شانزده سال قبل خریدم.» در این معامله بالاخره با همدیگر کنار آمدیم و پس از اینکه هشت سال کار کرد، بار دیگر آن را با همان قیمت به آنها فروختم. فروش فرش به خارج یعنی قفقاز و استانبول زیاد خوب نیست؛ چرا که سنگینی آنها در زمان حمل‌ونقل متضمن خرج زیادی است. از اینها گذشته، به غیر از آنهایی که نظیر ایرانیان دوام آنها را می‌خواهند، قیمت آنها خیلی بالا است؛ بالاخره اندازه آنها برای هر خانه‌ای مناسب نیست. می‌توان انواع و اقسام فرش را از نظر اندازه و طرح به طور سفارشی بافت ولی در این نوع موارد بایستی دست کم هشت ماه انتظار کشید؛ چون کار خیلی به آهستگی پیش می‌رود.

اگر کسی بخواهد سر از قیمت شال یا فرش در بیاورد بایستی به طور مداوم عملا به کار بپردازد. برای ایرانیان، مانند جاهای دیگر، ارزیابی واقعی قیمت یک اسب، یک شال یا یک فرش تربیت مخصوصی می‌خواهد. از این‌رو اروپایی‌ها نمی‌توانند به قضاوت‌های خود اعتماد کنند ولیکن می‌توانند از یک نفر تاجر یا دلال قابل اعتماد استفاده نمایند.

خبرگی و آشنایی می‌خواهد که بین شال هندی و ایرانی فرق بگذارد.

ایرانیان در تولید انواع و اقسام نمد که با طرح‌های زیبا و خطوط پشمی رنگارنگی حاشیه‌دوزی شده مهارت دارند. این نمدها در یزد به عمل می‌آید وگرچه ضخیم است ولی انعطاف و نرمیت فوق‌العاده‌ای دارد؛ نوع کوچک آن از پشم بز در همدان تولید می‌شود که مثل ابریشم است. از نمد برای ساختن مشمع، کلگی، ژاکت و رواسبی و غیره استفاده می‌کنند. صادرات آن به دلیل سنگینی‌اش صرف زیادی ندارد.

بعضی از عشایر چادرنشین و خصوصا کردان پوشش‌های رنگارنگ، نازک و روشنی برای استفاده شخصی یا استفاده در اسب‌ها می‌بافتند که گلیم، کردی و سیم پشته نامیده می‌شود. ارزش آنها هر کدام ۲ تا ۶ دوکات است.

در کرمان پتوی ضخیم و بادوام و پشمی تولید می‌شود و طوری بافته می‌شود که آب در آن نفوذ نمی‌کند. من در تمام سفرهایم به مدت هشت سال- در چادر، در بیابان، در کوهستان از یک پتو استفاده کردم- به زیر آن می‌خزیدم و آن را برمی‌گرداندم و در اروپا نیز به مدت ده سال به عنوان فرش از آن استفاده نمودم. پیشنهاد می‌کنم که هر سیاحی در ایران یک پتو همراه داشته باشد؛ چرا که وزن سبک آن و نیز حجم کم آن، آن را بسیار قابل استفاده می‌نماید. اگر کسی خود را به پتو بپیچد، به خوبی از تگرگ و باران در امان خواهد بود. رنگ‌های پتو هم قهوه‌ای، آبی، سبز و قرمز است. قیمت آن از ۳ تا ۶ دوکات می‌باشد.

نوع دیگر از پارچه‌های پشمی(یعنی برک) نیز از پشم شتر بافته می‌شود. این پارچه را که بسیار نرم، گرم و بادوام است ایرانیان مانند افغان‌ها می‌بافند و بهترین نوع آن در خراسان به عمل می‌آید. نوعی عبا هم که مثل عبای عربی است در کرمان و اصفهان از پشم شتر تولید می‌شود. این نوع لباس، در قسمت شانه‌ها حاشیه دوزی شده است؛ انواع آن بسیار سبک و در مقابل آب غیرقابل نفوذ و بادوام است. هر کدام از آنها ۳ تا ۸ دوکات ارزش دارد. در تابستان و زمستان از آنها استفاده می‌شود و خصوصا برای مسافرت بسیار مفید است. عباهای مسافرتی ما بیش از هر چیز ما را از شر آفتاب و باران و گرما نگه داشت و بسیار هم خنک بود.

معروف‌ترین جوراب‌های ایرانی هم از پشم دوخته می‌شود، این جوراب‌ها از نظر لطافت، زیبایی رنگ و طرح مثل شال کشمیری است. نفیس‌ترین آنها جوراب شیراز و خوی در نزدیک آرارات است. علاوه بر کاربرد پشم گوسفند و بز و شتر، استفاده از پارچه‌های پشمی(ماهوت) نیز متداول است. ایرانیان طرز تولید آن را نمی‌دانند؛ به این منظور یک کارخانه در آذربایجان در حدود سی سال قبل ایجاد شد که به زودی در محاق تعطیلی افتاد. تمام این پارچه‌ها از خارج می‌آید و توسط تجار ایرانی از استانبول از راه طرابوزان و تبریز وارد می‌شود.

اکثر آنها تولید استرالیا است هر چند که به نام ماهوت هلندی فروخته می‌شود. ایرانیان در موقع خرید این پارچه به قیمت آن کمتر از کیفیتش توجه می‌کنند؛ چون آنها انتظار دارند که پارچه‌ای پشمی بایستی دست کم شش یا ده سال دوام بیاورد؛ می‌توان به‌کرات از دهن افراد در مورد نامرغوبی و کم دوامی پارچه‌های کارخانه‌ای اروپا شکایاتی شنید. برای بافت یک عبا ۳ متر پارچه به کار می‌رود؛ اروپایی‌هایی که یک توپ از این پارچه‌ها خصوصا به رنگ‌های آبی، قهوه‌ای باز یا سبز زیتونی می‌آورند می‌توانند خود را با تقدیم آن به عنوان هدیه عزیز کنند یا می‌توانند در ازای آن خدمات با ارزشی کسب کنند.

تولید ابریشم در سرتاسر مملکت رواج دارد ولیکن از زمان شاردن به بعد روبه زوال رفته است مهم‌ترین کارخانه‌های ابریشم بافی در کاشان، یزد - که از زیباترین کارخانه‌ها است - اصفهان، تبریز و مشهد است. حدود ده سال قبل، چهارصد کارگاه در کاشان کار می‌کرد؛ ولی از آن زمان به بعد روبه زوال رفت؛ چرا که قسمت اعظم پیله ابریشم به دلیل صعود قیمت آن به اروپا صادر می‌گردد. ابریشم ایران به طور کلی بادوام و دارای رنگ‌های زیبا است؛ آنها در موقع پیچیدن کلاف در حین رنگرزی طرح‌های سایه‌دار و روشنی بر آن می‌زنند؛ معهذا این ابریشم‌ها از نظر شکوه و اطمینان رنگش، با ابریشم‌های اروپا قابل مقایسه نیست. بهترین تافته کنفی در مشهد و کاشان تولید می‌شود؛ ابریشم یزد و اصفهان بهترین رنگ و طرح را دارد و بهترین پرده هم در گیلان به عمل می‌آید. اطلس فقط در کاشان تولید می‌شود. معهذا از ابریشم خالص به عمل نمی‌آید، بلکه دارای پود پنبه‌ای است. در همان جا پارچه‌های زربافت هم تولید می‌شود که به هر حال قابل مقایسه با زربافی‌هایی که یک زمانی در ایران تولید می‌شد نیست. مخمل ایران از حیث نرمی و شکوه رنگ‌ها، پایین‌تر از مخمل فرانسه است و حتی محکم هم نیست، از این نوع پارچه‌ها رنگ‌های گوناگون خصوصا آبی که ایرانیان تولیدش نمی‌کنند، بلکه بیشتر در تولید مخمل‌های نارنجی و قهوه‌ای دست دارند، وجود دارد. در یزد بعضی از پارچه‌های ابریشمی به نام شال ابریشم به عمل می‌آید، آنها مثل شال هندی دارای طرح‌های نخلی و دسته گل است که حاشیه‌دوزی شده و تنها نوعی است که صادر می‌شود به روسیه و استانبول. از سوی دیگر صادرات ابریشم یکی از منابع اصلی ایران را تشکیل می‌دهد. تنها ابریشم کارخانه‌ای که وارد می‌شود ساخت ایونی و خصوصا حریر و زربافت است که مقدارش بسیار کم است.

از کتان فقط برای دستمال و کفن استفاده می‌شود. کتان فقط در چند نقطه مازندران به عمل می‌آید.

جوهری که استفاده می‌شود یک قسمت در ایران تولید می‌شود- مثلا از روناس، گل زعفران، نیل، پوست انار، مازو، ‌آهن، زاج‌کبود، استات آهن و غیره- و یک قسمت هم از هند وارد می‌گردد. قرمزدانه از اروپا می‌آید ولیکن Porphyrophoro hamelii از آرارات جای آن را گرفته است. غلظت رنگ قرمزدانه با اضافه کردن پوست لوتر هندی بیشتر می‌شود. زنان عشایر با عرف کهن در تهیه رنگ ید طولایی دارند؛ چون اسیدهایی که آنها استفاده می‌کنند ادرار گاو است. از ‌نظر عوامل مختلف مهم، ‌طبیعتا تولید یک درجه رنگ مشکل است. از این‌رو در قالیچه‌ها و شال‌ها می‌توان تنوع رنگ‌های باز را در بعضی از نقاط مشاهده کرد چون تولید رنگ وقت زیادی می‌خواهد که معمولا شش ماه طول می‌کشد. از سوی دیگر، رنگ‌ها همه‌اش خالص است و در مقابل آفتاب ایران بهتر از آفتاب اروپا مقاومت می‌کند. مراکز بزرگ تولیدی آن صباغ‌خانه‌ها است که اکثر آنها فقط در زمینه یک رنگ کار می‌کنند. به همین نحو سفیدشویی هم در همه جا وجود دارد؛ مثلا من در اصفهان سواحل زاینده‌رود را دیدم که پوشیده از نخ و پارچه دراز و پهن بود.

تولید چرم در شهر کوچک همدان رواج زیادی دارد. زیباترین چرم همدانی در آنجا برای دوختن کفش تولید می‌شود و چرم مرغوب ساغری هم از پوست الاغ با رنگ سبز براق به عمل می‌آید که از رنگ‌هایی که از اکسید مس به دست می‌آید تولید می‌شود؛ دانه‌های گیاهی آن از دانه‌های تاج عروس درست می‌شود که پابه‌پای چرم می‌پاید.

فقط در کرمان چرم بز آن هم از پوست بز و قوچ کوهی تولید می‌شود، در سایر نواحی مملکت پوست گوزن نر، غزال، قوچ کوهی و بز وحشی و مرال به دور ریخته می‌شود و بدون استفاده باقی می‌ماند. صادرات چرم اهمیتی ندارد چرا که چرم خارجی در نظر ایرانیان نجس است. شریعت نیز استفاده از پوست حیواناتی را که به صورت طبیعی بمیرند، حرام کرده است. مقدار کمی از چرم گوزن، به رنگ قهوه‌ای سیر(جیر) به ایلات قفقاز برای تهیه سیورساتشان فروخته می‌شود. صادرات پوست گوسفند و بز تا حدی زیاد است.