راه توسعه صنعتی چگونه هموار شد

دیویدس لندز درباره شرایط کسب‌وکار، تلاش و زحمت ژاپنی‌ها و تلفیق روحیه ژاپنی با تکنیک اروپایی که راه رشد و توسعه ژاپن را به سوی توسعه صنعتی هموار کرد در این بخش توضیح داده است که می‌خوانید: ***

بخش پیشگام انقلاب صنعتی ژاپن صنعت نساجی بود و بیشتر از همه ابریشم و پنبه. نظیر انگلستان، در این مرحله آغازین، بخش بزرگی از نیروی کار صنعتی ژاپن را زنان تشکیل می‌دادند. با یک تفاوت؛ در انگلستان، در کنار زنان، کودکان خردسال هم، به ویژه در قالب قراردادهای به اصطلاح کارآموزی، نقش موثری ایفا می‌کردند، حال آنکه در ژاپن چنین نبود، زیرا خیلی زود پس از شروع اصلاحات، تعلیمات ابتدایی اجباری برقرار شد. بدین ترتیب، به‌طور اصولی کودکی برای کار در کارخانه‌ها وجود نداشت. می‌گویم «به‌طور اصولی» برای آنکه در عمل وضع فرق می‌کرد. همانند انگلستان، در ژاپن‌ هم اغلب در مورد سن کودکان دروغ می‌گفتند تا آنها را به دبستان نفرستند. پدر و مادرها احتیاج به پول داشتند و مدرسه هم مجانی نبود.

منصفانه باید اذعان کرد که زندگی و کار در روستاها چنان فقیرانه و دشوار بود که در قیاس با آن زندگی در کارخانه بسیار جذاب‌تر می‌نمود. در روستاها آب بسیار سرد بود و از ته چاه بیرون کشیده می‌شد. ولی، در خوابگاه کارخانه، هم آب سرد وجود داشت و هم آب گرم و علاوه بر این، از شیر جاری می‌شد. در روستا، خوراک معمولا ساده و زمخت و اندک بود و بیشتر به درد خوک‌ها می‌خورد تا آدم‌ها، ولی در کارخانه‌ها سه بار در روز برنج می‌دادند- البته برنج خارجی، نه برنج لعاب‌دار ژاپنی که به‌طور سنتی مورد علاقه مردم آن سرزمین بود، ولی از آنجا که مردم دیگر کشورها هم ظاهرا همین نوع برنج را ترجیح می‌دهند، دخترکان بیچاره‌ای هم که در کارخانه‌ کار می‌کردند همین نوع برنج را خوشمزه و مغذی و به درد بخور می‌دانستند- چنان‌که امروز هم اگر بازار داخلی ژاپن را به روی برنج خارجی می‌گشودند، دست خیلی از ژاپنی‌ها به برنج سنتی خودشان نمی‌رسید.

دستمزد در این نخستین کارخانه‌های ژاپنی ناچیز بود: سال‌های متمادی طول می‌کشید تا یک دختر کارگر بتواند، پس از کسر هزینه‌های خوراک و مسکن، آنقدر پول پس‌انداز کند تا بتواند مبلغی را که پدرش به عنوان پیش‌پرداخت دریافت کرده بود فراهم سازد و قرض او را بپردازد. (مسکن اغلب عبارت بود از یک تشک کاهی در میان ماشین‌آلات یا یک رختخواب در یک خوابگاه پرجمعیت. فضایی که به هر نفر تخصیص می‌یافت حداکثر ۱۸۰ در ۹۰ سانتی‌متر بود - یک قفس.) نتایج یک بررسی انجام یافته در شصت‌ودو کارخانه پنبه‌بافی در ۱۸۹۸ حاکی از آن است که به‌طور متوسط مزد ماهانه زنان کارگر چیزی بوده است در حد ۰۵/۴ ین، در برابر ۳۸/۶ ین برای مردان که یعنی به‌طور متوسط ۶۷/۴ ین برای هر دو جنس. حتی کارگران هندی هم بیشتر از اینها دستمزد می‌گرفتند- یعنی تقریبا دو برابر، دستمزدهایی معادل ۰۷/۸ تا ۱۸/۹ ین در ماه ارقامی است که از یک بررسی نمونه در هفت کارخانه نساجی هند به دست آورده‌ایم.

با این وصف، اصل مطلب در پایین بودن میزان دستمزدها نیست، بلکه در ارزش نهایی تولیدات است. کارگران ژاپنی خیلی خوب کار می‌کردند. بسیاری از اقتصاددانان استدلال می‌کنند که دستمزدهای پایین در کشورهای صنعتی شونده یا پیش- صنعتی امروز نشان‌دهنده سطح پایین بهره‌وری در این کشورها است. ولی تصور نمی‌رود که این نظریه در مورد ژاپن پذیرفتنی باشد تا هنگامی که نیروی انسانی از بخش کشاورزی به صنعتی روی می‌آورد، کارخانه‌ها از مزیت دوگانه‌ای برخوردار می‌شوند. نیروی انسانی ارزان و در عین حال کوشا و کارآمد و متعهد به وظیفه، به گروه و به خانواده.

یک زن کارگر به خاطر می‌آورد:

از صبح خیلی زود که هوا هنوز تاریک بود تا ساعت ده شب ما در کارخانه کار می‌کردیم. پس از پایان کار از خستگی روی پایمان بند نبودیم. هنگامی که تا دیروقت شب کار می‌کردیم، گاه به گاه چیزکی برای خوردن به ما می‌دادند. بعد از کار، ما می‌بایست به نظافت خودمان برسیم، سر و صورت خود را مرتب کنیم و غیره. در آن موقع ساعت ۱۱ شده بود. در زمستان حتی آتشی هم برای گرم شدن نداشتیم و برای فرار از سرما تنگ هم می‌خوابیدیم. به من گفته بودند که دخترهایی که پیش از زمان ما به آنجا می‌آمدند وضع و حال بدتری داشتند. در سال اول اصلا دستمزدی به ما نمی‌دادند. در سال دوم من ۳۵ ین می‌گرفتم و سال بعد، ۵۰ ین... زندگی یک زن کارگر واقعا وحشتناک است.این نقل‌قول بازگوکننده کل قضیه است؛ دستمزد پایین، شرایط زندگی زجرآور، تعهد نسبت به پاکیزگی شخصی، بهبود تدریجی وضع. به تمام اینها باید شرایط غیربهداشتی کار را هم اضافه کرد. رطوبت زیاد (برای پیشگیری از ایجاد الکتریسیته ساکن)، هوای آکنده از ذرات پنبه و خاک و خل (بنابراین میزان بالای ابتلا به بیماری سل)، سر و صدای کر کننده ماشین‌آلات. بالزاک، نویسنده فرانسوی، درباره اخلاقیات حاکم بر کارخانه خوب می‌نویسد: هیچ بچه‌ای بدون کهنه‌پاره‌های کثیف به دنیا نمی‌آید. هیچ کشور صنعتی هم بدون کثافت‌کاری پدید نمی‌آید. بعضی از زن‌های کارگر طاقت نمی‌آوردند و فرار می‌کردند؛ آنها را دنبال می‌کردند و پس از دستگیری دوباره به کار برمی‌گرداندند، ولی پیش از شروع مجدد کار می‌بایست تنبیه‌ها و خواری‌های کشنده‌ای را از سر بگذرانند. بعضی دیگر در فرار موفق می‌شدند، ولی به هر حال برمی‌گشتند، زیرا خانواده‌شان آنها را وادار به برگشتن می‌کرد یا همان شرایط فجیع کارخانه را بر زندگی در خانه مرجح می‌شمردند.