نـگــــاه
شبهمدرنگرایی در رفتار مقامات پهلوی
پرسش از چگونگی تغییرات، امری مهم و چالشی نظری و عملی است که طی چند قرن اخیر، کشورهای جهان با آن روبهرو شدهاند.
حسین خزاییتت
پرسش از چگونگی تغییرات، امری مهم و چالشی نظری و عملی است که طی چند قرن اخیر، کشورهای جهان با آن روبهرو شدهاند. تنوع پاسخهای مطروحه جلوهها و صورتهای متفاوتی را در این خصوص محقق ساخته که هر یک در نوع خود تجربهای منحصر به فرد از تغییرات سیاسی و اجتماعی در دوران مدرن تلقی میشوند.
تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی نیز از جمله این تجارب محسوب میشود که با فراز و نشیب فراوان نهایتا به انقلاب اسلامی ختم شد. واقعیت اجرای برنامههای گوناگون برای ایجاد تغییرات اجتماعی، از یکسو و رخداد انقلاب اسلامی، از سوی دیگر، این پرسش را مطرح میسازد که مخالفتها و اعتراضات انقلابی از کدام عوامل ناشی شدهاند.
شاید در میان پدیدههای اجتماعی - سیاسی، «انقلاب» دقیقترین و پیچیدهترین پدیدهای است که توجه عالمان و اندیشمندان این عرصه را به خود مشغول کرده است. «انقلاب» بسان کلاف درهمتنیدهای است که پیدا کردن سر نخ آن، به منظور درک ماهیت و منشا آن، نیازمند تاملات نظری در چگونگی پیدایش و اتفاق افتادن و همچنین پیامدها و علل و عوامل استمرار و پایایی آن است.
در یک دستهبندی کلی انقلابها را به انقلاب سیاسی و اجتماعی تقسیم میکنند. در انقلاب سیاسی، بیشتر نوع نظام سیاسی تغییر میکند. در این انقلابها هدف نیروهای انقلابی گاه فقط تغییر حاکمان است و گاه تغییر میزان قدرت نهادها یا مقامات در حکومت، اما در انقلابهای اجتماعی افزون بر تغییر حکومت، در ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه نیز تغییرات اساسی روی میدهد. گفتنی است حتی در انقلاب سیاسی نیز میزانی از تغییرات در ساختهای یادشده رخ میدهد. بنابراین در انقلابهای اجتماعی، انقلاب با پیروزی بر حکومت پایان نمییابد، بلکه در این اوضاع دغدغه نیروهای انقلابی تحقق آرمانهای انقلابی خویش است. اجرای این آرمانها و تغییرات مستلزم امکانات مختلف و فراهم بودن شرایط مساعد داخلی و بینالمللی است و از همین رو رسیدن به اهداف انقلابی به زمان نسبتا طولانی نیاز دارد.
پیروزی انقلاب باعث میشود تغییرات اساسی در جهتگیری استقلال از قدرتهای خارجی مسلط روی دهد. آنچه در این نوشتار بدان اشاره شده بررسی یکی از عواملی است که در شکلگیری انقلاب اسلامی ایران موثر بوده و سبب تغییر ساختار اجتماعی و شکاف اجتماعی شده است. این عامل، نوگرایی رژیم پهلوی بر مبنای الگوی غربی بیتوجه به زیرساختهای جامعه است که تعارضات و اعتراضهایی را سبب شد؛ چرا که برپا کردن جامعهای شبیه جوامع غربی که اصطلاحا به آن فرنگمآبی گفته میشود، روح حاکم بر تجدد عصر پهلوی بود؛ با این هدف که ضمن تجددگرایی و تضعیف ارزشهای دینی در کارکردی غیرتعاملی، به واسطه قدرت استبدادی موقعیتی را در سلسله مراتب هویتی ایران اشغال کند. این امر، بخشی از برنامههای نوسازی فرهنگی آن دوران محسوب میشود. رژیم سابق برای دستیابی به این هدف دو ابزار را به کار گرفت: نخست، تغییر صورت زندگی براساس روش و سبک اروپایی و دوم، تجدید نظام حقوقی و دانش فنی برگرفته از غرب. این هویتسازی به شکلی افراطی به اجرا درآمد که خود سبب شد ترکیب نظام فرهنگی برهم خورد و در درازمدت به واسطه عوامل دیگر، سقوط دولت پهلوی را باعث شد.
بنابراین، مباحث و موضوعات مربوط به جریان غربگرایی از جمله مباحث مهم و ارزشمند تاریخ کشور ما است. تاریخ معاصر بعد از جنگهای ایران و روس تا به امروز به گونهای تحتتاثیر این جریان میباشد. آگاهی نسبت به بحث تجدد و ترقی و نوسازی، ارکان اندیشه اصلاحات، تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، استبداد و مردمسالاری، سیاست و حکومت و رشد و توسعه در دوره قاجار و پهلوی و دهها مساله دیگر تاریخ دوران معاصر کشور ما، به نحوی با فراز و نشیبهای این جریان توام است.
نسل جوان ایران در عصر انقلاب اسلامی برای شناخت پیشینه تاریخی خود به بازشناسی دقیق این جریان نیاز دارد. توسعه و عقبماندگی، استبداد و آزادی و سایر مقولاتی که امروزه به نحوی اذهان مراکز علمی، سیاسی و فرهنگی جامعه را به خود مشغول کرده است وقتی درک میگردد که معرفت دقیقی نسبت به سیر تحول این افکار و اندیشهها داشته باشیم. جریان نوگرایی و غربگرایی را به دورههای مشخص میتوان تقسیم کرد که در این نوشتار به برهه پهلوی دوم و آن هم به جریان شبهمدرن و غربگرایی در دربار توجه شده است.
ارسال نظر