خـاطـرات - از خاطرات ناظم الاسلام کرمانی-۳
ماه محرم ۱۳۲۷ در ایران چه خبر بود
ناظمالاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» به واقعه بستن بازار اشاره کرده و مینویسد: «... امروز اکثر بازارها بسته است، در خیابانها و کوچهها هم قزاق زیادی میگردد، در میدان توپخانه هم چادر بسیاری زدهاند، سربازهای جدید که هنوز لباس نپوشیدهاند در میدان توپخانه حاضر میباشند. در سفارتخانه عثمانی صدرالعلما و آقا سید محمد امام زاده و آقا سیدمهدی طباطبایی با جمعی از کسبه و تجار حاضرند...» وی دو روز بعد (۲۳ محرم ۱۳۲۷) مینویسد: «... امروز بازارها تماما بسته است. عده سوار ژاندارم و غیره در خیابان لالهزار و خیابان علاءالدوله با جمعی از فراش و سرباز حاضرند و جدا مانع از ورود به سفارتخانه عثمانی میباشند.
حتی آنکه اشخاصی که در آن حوالی کار دارند مانع ذهاب و ایاب میباشند.دم دروازه حضرت عبدالعظیم هم مانع میباشند کسی برود به حضرت عبدالعظیم... دیروز را رفتم منزل حاج محمد اسماعیل که دیدنی از او بکنم، خیلی شکایت از وضع دربار نمود که «اعلیحضرت راضی شده است به دادن مجلس و مشروطیت ولی از سپهسالار و مفاخرالملک و شیخفضلالله میترسد و ملاحظه میکند. از آن جمله چند روز قبل صنیعالدوله و معین بوشهری و جمعی دیگر آمدند نزد من و مذاکره نمودند مملکت دارد از دست میرود، بر شما لازم است اقدامی کنید. پس از اصرار با هم رفتیم باغ شاه، در وقت مناسب حضور اعلیحضرت مشرف شدم و آنچه لازم بود به عرض رساندم، شاه فرمود هر چه صلاح میدانید اقدام کنید...» حاج محمد اسمعیل همچنین از بیدخلی ضرابخانه شکایت کرد که ضرابخانه وقتی دخل داشت نقره را مثقالی دو عباسی میخریدند، حالا که باید مثقالی ۴ عباسی خرید و دیگر دخلی ندارد...» نویسنده کتاب تاریخ بیداری ایرانیان یک روز بعد مینویسد: «... امروز بازارها نیز بسته است طرف صبح باران و تگرگ آمد ولی بعد هوا صاف شد. شیخفضلالله هم بهتر شد. ولی از خانه هنوز بیرون نیامده است. تفنگهای دولتی را که سابق فروخته بودند در دست هر کس ببینند میگیرند مگر اینکه بلیط از بریگار داشته باشد. مردم هم به واهمه افتادهاند. در خیال جمع ذخیره و آذوقه میباشند، خداوند خودش رحم کند والا با این وضع، کار خراب است به خصوص بر ما فقرا و ضعفا...» او در خاطرات ۲۶ محرم ۱۳۲۷ مینویسد: «... طرف عصر جناب آقای یحیی آمدند، مذکور داشتند که بازارها را بستهاند و در کوچه و خیابان اگر کوله بسته و باری دست کسی ببینند میگیرند به بهانه اینکه اسباببازار را به زور میبرند... دو ساعت به غروب مهدیقلی (۱ خ الزوجه) آمد، او هم نقل کرد. شهر شلوغ و مغشوش است...»
ناظمالاسلام کرمانی ادامه میدهد: «... امروز بازارها بسته است، در حضرت عبدالعظیم هم متحصنین خیلی جمع شدهاند، بنده نگارنده امروز نتوانستم از خانه بیرون روم...» به نوشته او (در ۲۸ محرم ۱۳۲۷)، بازارها هنوز بسته است. طرف عصر رفتم منزل جناب آقای یحیی، یادآور شد فرمانفرما از اصفهان معزول شده است به واسطه اینکه ۵۰ هزار تومان برای مواجب اردو خواسته و به او ندادند... و نیز مسموع شده آقا میرزا مهدی پسر شیخ فضلالله، اجناس و گندم و برنج املاک پدرش را فروخته، پول نقدی دست آورده ۳۰ نفر تفنگچی مهیا و با خود همدست کرده و مخارج آنها را متقبل شده و آنها را به رشت برده است... امروز (۲۹ محرم ۱۳۲۷) نیز بازارها بسته و تعطیل عمومی است... نزدیک سبزه میدان یعنی بازار صندوق داران که متصل به بازار تکیه دولت و مسجد شاه است یک نارنجک از بالای بام به بازار انداخته بودند...»
ارسال نظر