فرمانفرما علاوه بر تنظیم وضع نان، چند دارالعجزه در شیراز برپا کرد و در ۲۷ ذی‌قعده ۱۳۳۵/اوت۱۹۱۷ محاسبات ۹ ماهه آن را، برای پسر سومش محمدولی میرزا به تهران فرستاد و توضیح داد که سوای عواید محاسبات، از چه محل‌هایی اعانه جمع کرده است. او گفت ۵۰۰۰ تومان از طرف دولت داده‌ام، کنسول‌گری ۳۰۰۰ تومان داده و ۳۰۰۰ تومان باقی را هم «از محل‌های دیگر خودم راه انداخته‌ام» ماه به ماه مخارج نوان‌خانه‌ها را می‌داد و ضبط و ربط آنها تحت‌نظر جناب آقا شیخ یوسف و یکی دو نفر دیگر به ریاست وقارالدوله بود:«درست مساله را بفهمید! اینها ایتام، زن‌ها و گداهای کوچه‌ها بوده‌اند که همه را جمع در یک کاروان‌سرا و چند خانه کردیم و زمستان گرما و بالاپوش و ناهار و شام و لوازم زندگانی به آنها رساندیم و به حمدالله تعالی آنها را از مردن خلاص کردیم.»برنامه‌های فرمانفرما به تدریج شکل منسجم‌تری گرفتند.

در ۲۱ محرم ۱۳۳۶ / اکتبر ۱۹۱۷، نایب‌الایاله از عموم آقایان محترم، از طبقات علما، اصناف، تجار، اعیان، مالکان و زارعین به نام و ۴ نفر از هر صنف، دعوت کرد و طبق گزارشی که تهیه شد، بالغ‌بر ۴۰۰ نفر که نام ۲۵۶ نفرشان ذکر شده گرد آمدند. برای برپایی جلسه، در حیاط ارک چادر زده بودند. جلسه با نطق تند و جالب توجه آقا شیخ مرتضی مجتهد محلاتی آغاز شد که از شدت قحطی حرف زد و خطاب به فرمانفرما گفت: «ما با شما مطمئن و همراهیم. [...] ای فرمانفرما! اگر همت کنی،‌خدا تو را بلند می‌کند، اگر کوتاهی کنی از خدا بترس! [...] ای فرمانفرما! دارا هستی نمی‌دانم، نداری نمی‌دانم، مردمان را نجات ده!»فرمانفرما هم در نطق طولانی و گیرای خود، اول از طرف همه از علما تشکر کرد. سپس از خودش گفت که در واقع دفاعیه‌ای بود در رد اتهاماتی که به او می‌زدند: «من ایرانی هستم. مولدم تهران و تربیت‌شده پایتخت و عمر جوانی من به خدمت دولتی در آذربایجان گذشته، که محل غیرت ایرانیان است و در غالب بلاد ایران نیز مشغول خدمات دولت بوده‌ام. مسلمان، خداپرست، دارای مذهب شیعه جعفری، نام من عبدالحسین فرمانفرمای ایرانی هست و هر کس این افتخارات را بخواهد حاسدانه و مغرضانه انکار نماید، در دفاع اسلامیت و ایرانیت شخص خودم، بی‌اعانت اطرافم، شخصا با تپانچه شخصی خود حاضرم دفاع کنم. [...] صنعت من حکومت کردن و خدماتی است که می‌بینید مشغولم و شغل تحصیلی من نظام است و عملا هم در این مجلس دعوی اجتهاد در نظام ایران می‌نمایم و متاسفم که الی حال چنانچه می‌خواسته‌ام از علم و تجربیات خود در نظام، هنوز در این مملکت موفق به اجرای خدماتی که در این شعبه از من برمی‌آید، نشده‌ام.»

موقع ناهار، برای حضار از همان نان‌تابه و پنیر آوردند. فرمانفرما گفت: قطحی و گرانی در همه جای ایران و حتی در سایر کشورها نیز رخ داده.به علاوه‌ در فارس و شهر شیراز، ملخ‌خوارگی و «اختلاف و نفاقات» و شورش‌ها و جنگ و غارت همه زراعت را از بین برده و اگر چند نفر تحریک شده حرفی بزنند، نباید «با خبران از بی‌خبران تاسی کنند.» در این یک ساله، نسبتا وضع بد نبوده و اظهار امیدواری کرد که به خواست خدا بتواند خدمت کند و با هم راهی حاضرین، امر نان شهر را نظم و نسق بدهد:«غرض از زحمت‌افزایی این دعوت عمومی، آن است که با شما آقایان معظم و عموم وجوه اعیان و تجار و برادران کسبه و اصناف خود بگویم که ای عزیزان من، ای آقایان، ای هم‌وطنان، ای نوع‌پرستان، ای ملت‌خواهان، این مملکت از ما و شما است. این فقرا و ضعفا برادران و خواهران و فرزندان ما هستند. [...] باید فکری به درمان و علاج درد کرد. [...] اطبای این دردها شما عقلا و ملاک و صاحب ثروت‌ها و تجار محترم هستید که در این مجلس می‌باشید. آنچه رای بدهید، اجرا می‌کنم.من یک تن،‌ در مقابل این نفوس مملکت، نمی‌توانم از خود رای داشته باشم.» [...] تابع اکثریت عقلای شما هستم. [...] همه باید دست به دست بدهیم و کار بکنیم.»به اقدامات قبلی در تهیه نان تابه و تشکیل دار‌العجزه اشاره کرد و از حضار خواست یک هیات نظارت انتخاب کنند و به‌خصوص کسانی را برگزینند که از مستخدمین دولت نباشند، تا شک و شبهه ایجاد نشود. بعد از آنکه چند نفر از آقایان نطق کردند، فرمانفرما درباره دارالعجزه صحبت‌هایی کرد که در روزنامه فارس چاپ شد. قرار شد با رای مخفی، ۱۴ نفر از طبقات مختلف انتخاب شوند تا در عمل نان‌تابه، ارزاق و دارالعجزه، با فرمانفرما همکاری کنند. پس از آن جلسه،‌ در هفت دروازه شیراز، محل‌هایی برای سکنای فقرا تاسیس کردند.

با همه این تدبیرها، در ربیع‌الاول ۱۳۳۶ / دسامبر ۱۹۱۷ روزنامه فارس گزارش داد که تقلب شده و در عوض ۸۰ من نان‌تابه که صاحبان تابه‌ می‌بایست طبخ می‌کردند، ۵۰ من هم کمتر طبخ شده، به طوری که هر کجا که تابه هست، مردم بیچاره ازدحام می‌کنند و «صدای فریاد آنان به آسمان بلند است.»روزنامه فارس همچنین خبر داد از طرف فرمانفرما قرار شده هر دکان نانوایی بیست من گندم، به قیمت ۲ قران ارزان‌تر از نرخ معمول، بدهد تا با آردی که از جای دیگر تهیه می‌کنند، مخلوط کنند و آن را با تخفیف بفروشند. روز ۱۱ ربیع‌الثانی، روزنامه ایران خبر داد دکان نان‌تابه در تمام محلات برقرار است و یک هیات از مفتشین مخصوص، در حال رسیدگی‌اند، چون از این نوع کج‌روی‌ها در امر نان، در شهر فراوان رخ داده و امیدوارند تا سر خرمن مردم در آسایش باشند.در ۸ ربیع‌الثانی ۱۳۳۶/ ژانویه ۱۹۱۸ روزنامه فارس، در مقاله‌ای درباره دارالمساکین شیراز که توسط فرمانفرما تاسیس شده بود، نوشت که در هفت نقطه شهر شیراز دارالمساکین دایر شده و چون روحانیون در تاسیس آن اماکن شرکت کرده و کمک رسانده بودند، روزنامه فارس در ۱۷ ربیع‌الثانی به نام ملت فارس از آنان تشکر کرد و به‌خصوص از زحمات رییس‌العلما که با فرمانفرما همکاری می‌کرد و رییس کمیسیون خیریه بود، تقدیر کرد.در این باب، روزنامه استخر، گزارشی خواندنی چاپ کرد:«سال گذشته، به واسطه گرانی فوق‌العاده و کثرت فقرا و ایتام، بندگان حضرت اقدس والا فرمانفرما، والی مملکت فارس، دامت شوکته‌العالی، محض ترضیه حال فقرا و تخفیف آلام ایتام، امر به تاسیس و تشکیل چند باب دارالعجزه و دارالایتام کردند و اسباب رفاه عمومی فراهم آمد و کم‌کم فقرا و ایتام که اکثر آنها اهل دهات بودند، برای تحصیل معاش، به دارالایتام آمدند.«دارالایتام نمره ۳، واقع در حسینیه ایل‌خانی، که عده ایتام آنجا بالغ بر صدوبیست نفر بودند و به‌علاوه بر تحمل مصارف لباس و خوراک، اغلب مشغول به صنایع یدی، از قبیل نجاری و قالیبافی بودند و در ایام بروز ناخوشی آنفلوآنزا، بعضی متوفی و پاره‌ای دیگر فراری شدند و عده قلیلی باقی ماندند و مجددا بندگان حضرت اقدس والا، به حفظ و نگاه‌داری این عده [امر] فرمودند.«لذا رییس معارف، آقای رحمت، برحسب امر مطاع، برای سرکشی و رسیدگی به دارالایتام نمره ۳، که در تحت نظارت جناب اعتماد دیوان است، تشریف برده و لباسی که برای ایتام تهیه شده [بود]، تقسیم و توزیع فرمودند و به‌علاوه، حسب‌الامر اقدس والا، یک نفر معلم ابتدایی معین فرمود که همه‌روزه ایتام را درس فارسی و قرآن و خط بیاموزد. همه ایتام، بعد از پوشیدن لباس، با یک سرود مخصوص، به دعای حضرت اقدس، رطب‌الالسان می‌شوند.

عده شاگردان ذکور، ۱۴ نفر.

عده شاگردان اناث، ۱۲ نفر.

و حضرت اقدس مقرر فرمودند که چند نفر دیگر، بر این عده اضافه شوند.«عده کارگزاران این دارالایتام، یک معلم، یک ناظم و ناظر و یک خادم و دو نفر خادمه است.»«از آنجا که ادا و شکر عامل خیر و فاعل معروف، موجب مزید نعمت و باعث تشویق و ترغیب محسنین و منعمین است و هرگاه خدای نخواسته در یک قوم، در قبال احسان محسنین، حس شریف قدردانی نباشد، معروف و منکر در چنین قومی یکسان خواهد بود، لازم می‌دانم که به وسیله این جریده، از طرف خود و عموم ایتام، به حضور حضرت اقدس والا تشکر کرده و قدردانی و حق‌شناسی نمایم. [...]»

«نیات حسنه و اقدامات خیریه حضرت ایالت عظمی، در رفاه و آسایش عمومی، در این مدت فرمانفرمایی، جای شبهه نیست. اگر اوایل عده‌ای نمی‌فهمیدند، حالا واقفند.»

«امضا: یک نفر بی‌غرض...»