تـاریــخ جــهـان - کندی و ایران-۳
بازی شاه با برگ شوروی
به نظر میآید که مرجح این باشد که ایالاتمتحده کماکان باید شاه را از همدردی و حمایت خود خاطر جمع سازد.
شریف امامی
به نظر میآید که مرجح این باشد که ایالاتمتحده کماکان باید شاه را از همدردی و حمایت خود خاطر جمع سازد. در ضمن سفیرمان، پیگیرانه ولی با ظرافت تمام، شاه را قانع کند که به جای امور نظامی و سیاست خارجی به مشکلات سیاست داخلی توجه کند. همچنین باید روابط شاه با شوروی را زیر نظر داشت، نیرنگهای روسها را به او یادآور شد، آثار تبلیغات شوروی را خنثی و شاه را از مقاصد شوروی بر حذر کرد. باید به کمکهای معقول اقتصادی و نظامی خود ادامه داده و بهرغم تحولاتی که در مکانیسمهای امنیت دوجانبهمان به وجود خواهد آمد، هر گونه تاخیر و تضادی را در طرحهای کمک خود که موجب آزردگی خاطر و پریشانی ایشان میشود، کاهش دهیم.
اجرای این برنامه، کماکان مستلزم رعایت حداکثر ظرافت ممکن از جانب سفیرمان در پیشبرد رابطه خصوصیاش با شاه خواهد بود.
البته باید همچنان نسبت به ظهور یک رهبری لایق و خلاق چه در داخل ارتش و چه در خارج از آن هوشیار باشیم تا بتوانیم در موقعیت مقتضی نسبت به بدیلهایمان تجدیدنظر کنیم. این کارآخر با اصل حمایت از میانهروها در مقابل اپوزیسیون افراطی، در ایران بسیار دشوار است؛ زیرا تماسهای سفارت با عناصر مهم اپوزیسیون مصدقی تاکنون با اعتراض شدید شاه روبهرو بوده و در آینده نیز خواهد بود. ماموران CAS تا به حال از هیچ اقدامی در این زمینه فروگذار نکرده و در آینده نیز به این فعالیتها ادامه خواهند داد؛ ولی احتمال دارد این نوع تماس موجب رنجش شاه از ما شود.در حال حاضر میتوانیم به شاه قوت قلب بدهیم و با اقدامات زیر امکان معامله او با شوروی را کاهش دهیم:
الف: اتخاذ تصمیم فوری درباره کمک نظامی به ایران برای سال مالی ۱۹۶۲ به میزان ۲۰ میلیون دلار.
ب: آگاه ساختن شاه از این مبلغ به منظور اینکه بتواند آن را در بودجه سال جدید که در تاریخ ۲۱ مارس ۱۹۶۱ آغاز میشود، منظور دارد.
ج: تغییر دادن تشریفات و مقررات به نحوی که این مبلغ در پاییز، یعنی در نیمه سال مالی ایران، قابل پرداخت باشد.
یادآور میشود که ستاد مشترک ارتش اظهار تمایل کرده است که با شرکت در سازمان پیمان مرکزی(سنتو)، استقرار سلاحهای اتمی در ایران و اقدامات مشابه، از شاه حمایت نماید. اگر تقویت سنتو با افزایش چشمگیر کمکهای نظامی به ایران همراه نباشد، پیامد آن در تحکیم طرفداری شاه از غرب موقت و حتی مضر خواهد بود و اثری بر تحول اوضاع سیاسی داخلی ایران به نفع مصالح و هدفهای آمریکا نخواهد داشت.
ظاهرا سخنان کندی و فقدان اطلاعات کافی نسبت به تصمیمات دولت جدید آمریکا، شاه را دچار اضطراب کرد. او که به انتخاب نیکسون و ادامه سیاست جمهوریخواهان امیدوار بود، به ناچار میبایست تدابیر و تمهیداتی جهت مقابله با حوادث احتمالی اتخاذ میکرد. وجوهی از این تمهیدات و پیشبینیها در مصاحبهای که شاه با مجله US News And World Report مورخ ۲۷ فوریه ۱۹۶۱ (۸ اسفند ۱۳۴۰) انجام داد، مشهود است.
در این مصاحبه شاه گفته که حق ناشناسی دولت جدید کندی از نقش ضدکمونیستیای که دولت او ایفا میکند، ممکن است او را مجبور کند که از اتحاد شوروی کمک بطلبد.
وقتی از شاه پرسیده میشود علت سفر آقای شریفامامی، نخستوزیر، به مسکو در ماه مارس چیست؟ شاه جواب میدهد: «خب، تا وقتی که امکان توقف کمکهای آمریکا وجود دارد، تصور میکنیم که باید هر آنچه از دستمان برمیآید انجام دهیم، بدون اینکه از چیزی یا اصولی صرفنظر کنیم، تا با اتحاد شوروی به مناسبات هرچه مطلوبتر دست یابیم.»
شاه میگوید بیم آن را دارد که «دولت جدید کندی نسبت به موقعیت ایران که مجرای بالقوهای است برای نفوذ کمونیسم در کل منطقه خاورمیانه، چنان که شاید و باید حقشناسی نداشته باشد.
اگر امسال به اندازه پارسال و تصور میکنم که حتی بیشتر از پارسال کمک نظامی دریافت نکنیم، ناچارم که از عرض و طول نیروهای مسلحم بکاهم که بسیار مخاطرهانگیز است.»
شاه اضافه کرد: «دو سال پیش این امکان را داشتیم که یک موافقتنامه بسیار سودمندی با شوروی منعقد کنیم، اما آن را رد کردیم، چون معتقدیم که میبایست در کنار دوستان خود باقی بمانیم.»
شاه افزود: «یک هیاتی از شوروی به تهران آمد و پیشنهاد کرد که در صورت موافقت ما با عدم انعقاد پیمان دوجانبه نظامی با ایالات متحده، حاضر است علاوه بر یک پیمان عدم تجاوز که توسط سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شود، استقلال و تمامیت ارضی ما را تضمین کند». پدر و مادرم با مادر ژاکلین کندی و شوهر او آشنایی داشتند. این آشنایی توسط فرزند آقای آکینکلوس و برادر ناتنی خانم ژاکلین کندی که وکیل دادگستری بود و هر از گاهی در ضیافتهای سفارت ایران در واشنگتن شرکت میکرد، برقرار شده بود. به خاطر دارم که یک روز یکشنبه در معیت پدر و مادرم مهمان مادر و پدرخوانده خانم کندی در ملکشان واقع در مکلین ویرجینیا بودیم. اما در این مهمانی سناتور کندی و همسرش شرکت نداشتند.
از سوی دیگر دکتر امینی با آقای هروه آلفان، سفیر فرانسه در واشنگتن و دوست نزدیک سناتور کندی، رفتوآمد داشت. به احتمال قریب به یقین دکتر امینی چند بار کندی را در ضیافتهای سفارت فرانسه ملاقات کرده بود.
در اینجا باید موضوع «دوستی» پدرم با سناتور کندی را روشن کنم. چنین دوستیای اساسا وجود نداشت. من نه تنها هرگز از زبان پدر و مادرم چیزی درباره این دوستی نشنیدم و نه تنها هرگز رفتوآمدی میان آنها ندیدم، بلکه وقتی برای تحقیق درباره این کتاب به کتابخانه کندی در بوستون رفتم و صورت ملاقاتهای سناتور کندی را در سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۸ (۱۳۳۴-۱۳۳۶) در دفترچه منشیاش، خانم اولین لینکلن، از نظر گذراندم، متوجه شدم که کندی حتی در یک ضیافت سفارت ایران شرکت نکرده است.
معرکه روزولت در تهران-۳
تبلیغات سیاه رسانهای علیه مصدق
اول آگوست یعنی دو روز پس از اینکه اشرف تهران را ترک کرد، شاه با شنیدن پیام رادیو لندن (بی.بی.سی) متقاعد شد که اسدالله رشیدی سخنگو و نماینده رسمی دولت بریتانیا است. از اینرو، شوارتزکف ملاقات طولانی مدتی با شاه داشت تا او را متقاعد به انجام بقیه مراحل طرح کند. شاه از ترس وجود میکروفون جهت شنود مکالمات آنها، ژنرال را به یک سالن بزرگ رقص برد. شاه ابتدا از پیشنهاد امضا کردن بیانیههای مورد نظر استقبال نکرد و اظهار داشت که نسبت به وفاداری ارتش بدبین است. در نهایت او برای ارزیابی میزان موفقیت یا شکست طرح مقداری وقت خواست. پس از این ملاقات، دیدارهای دیگری نیز توسط روزولت و رشیدی با شاه به عمل آمد.
در طول جنگ روانی علیه مصدق، سعی شد تا توجه او به مجلس و اعتراضاتی که در آنجا علیه او شکل میگرفت، معطوف شود. این کار با دادن پیامهای هشدارآمیز مبنی بر اینکه او باید ابتکار عمل را در دست داشته باشد و تعادل اعتراضات و مخالفتها را که در حال افزایش است حفظ کند، به وقوع میپیوست. در واقع این عملیات نوعی منحرفکردن وی از توجه به طرح کودتا بود. از سوی دیگر در چهاردهم جولای، کنسول آمریکا در تهران نمایندگان موافق دولت را ترغیب به استعفا کرد و همچنین بیست و هشت نماینده بیطرف یا ترسوی مخالف مصدق نیز به سمت استعفا از مجلس هدایت گردیدند. مرکز فرماندهی (سیا) پیشنهاد داد که نمایندگان موثر و کارآمد مخالف مصدق پستهای خود در مجلس را رها نکنند ولی از تحصن خود دست بردارند. نتیجه کار این میشد که افرادی که استعفا ندادهاند میتوانند ترکیب قانونی وجود مجلس را شکل دهند.
حداقل دستاورد چنین وضعیتی زیر سوال رفتن عقیده مصدق مبنی بر منحلکردن مجلس بود. منحلکردن مجلس توسط مصدق میتوانست او را به عنوان دیکتاتور بلامنازع کشور معرفی نماید. با این وجود او مجبور بود به این قانون تن بدهد که فقط شاه میتواند مجلس را منحل کند. او جهت عملیکردن ایده خود مبنی بر انحلال مجلس، اقدام به برگزاری رفراندومی کرد که طی آن مردم پاسخ آری یا خیر در رابطه با انحلال مجلس میدادند. نتیجه رفراندوم حاکی از فرمایشی و تقلبیبودن آن داشت، زیرا در حدود دو میلیون نفر رای به انحلال و صرفا چند صد نفر رای به عدم انحلال مجلس داده بودند.
این موضوع فرصت خوبی به سیا و اینتلیجنت سرویس داد تا حملات مطبوعاتی را علیه مصدق تدارک ببینند. در طول برگزاری رفراندوم، عوامل پایگاه تهران تلاش کردند تا غیرقانونیبودن رفراندوم را در میان مردم شایع کنند ولی این کار دیگر تاثیری نداشت زیرا فرصت از دست رفته بود.
پایگاه تهران اطلاع داد که در حدود بیست روزنامه داخلی علیه مصدق آغاز به عملیات کرده و پانزده کاریکاتور طراحی شده از سوی سیا علیه مصدق نیز در طول هفته برگزاری رفراندوم در روزنامهها انتشار یافته است.
چهارم آگوست پایگاه تهران اطلاع داد که مصدق از اهداف سفر اشرف به تهران مطلع شده و به همین خاطر برنامههای مقرر را باید زودتر شروع کرد. از هندرسون سفیر آمریکا خواسته شد تا اقامت خود در سالزبورگ را نیمه تمام گذاشته و به تهران بازگردد.
روز دوم آگوست اسدالله رشیدی با شاه ملاقات و جزئیات طرح را برای او تشریح کرد. وی از موافقت شاه با برکناری مصدق و انتخاب زاهدی به عنوان نخستوزیر خبر داد. شاه همچنین موافقت کرده بود که وثوق را به سمت رییس ستاد ارتش منصوب کند. اگرچه شاه در ملاقاتهای بعدی با روزولت سعی داشت تا از عدم موافقت کامل خود با طرح خبر دهد ولی روزولت با تحت فشار قراردادن وی مبنی بر اینکه در صورت موافقت نکردن با طرح کودتا، ممکن است ایران در دام کمونیستها گرفتار شود و به پشت دیوارهای آهنین شوروی انتقال یابد، شاه را ترساند. شاه بالاخره در ملاقاتی با رشیدی موافقت خود را با انجام کودتا در شب دهم یا یازدهم آگوست اعلام کرد.
شاه گفت که به رامسر خواهد رفت و در صورتی که کودتا موفقیتآمیز باشد زاهدی را به عنوان نخستوزیر معرفی خواهد نمود. رشیدی بعد از ملاقات دیگری که با شاه داشت خبر داد که شاه روز دوازدهم به رامسر خواهد رفت و قبل از آن در دیداری که با زاهدی و دیگر نظامیان بلندپایه خواهد داشت، شفاها زاهدی را به عنوان نخستوزیر اعلام مینماید.
روز دهم آگوست سرهنگ حسن اخوی با شاه ملاقات کرد و شاه را از اسامی افسران بلندپایه ارتش آگاه نمود که گفتهاند در صورت دیدن دستنوشتهای از شاه، حاضر به همکاری در طرح کودتا هستند ولی شاه به او گفت که دستنوشتهای در این خصوص نخواهد داد. روزولت مجددا شاه را از طریق رشیدی تحت فشار قرار داد تا فرامین مورد موافقت در دیدارهای قبلیاش با روزولت و شوارتزکف را امضا کند.
شاه در نهایت امضاکردن آنها را پذیرفت. قرار بر این شد که شاه فرمانها را امضا کرده و با زاهدی ملاقات کند و سپس به رامسر برود. روز بعد از این توافق، شاه با زاهدی دیدار کرد ولی چون متن فرامینی که باید امضا میکرد هنوز توسط رشیدی به او داده نشده بود، گفت به رامسر میرود و به محض وصول، آنها را امضا خواهد کرد.
قرار بر این شد که شاه دو فرمان را امضا کند: برکناری مصدق و منصوبکردن زاهدی به نخستوزیری. رشیدی به اتفاق بهبودی رییس کاخ شاه و یکی از عوامل اینتلیجنت سرویس اقدام به نوشتن و آمادهساختن این دو فرمان کردند. سپس سرهنگ نعمتالله نصیری رییس گارد شاهنشاهی آنها را با هواپیما به رامسر منتقل کرد.
در این هنگام فعالیت مطبوعات تحت کنترل سیا در جهت ایجاد تبلیغات سیاه و روانی علیه مصدق به حداکثر خود رسیده بود. عوامل سیا نیز برای ترساندن رهبران مذهبی اقدام به انتشار تبلیغات منفی با نام حزب توده نموده و حتی با خانه یا محل کار برخی از رهبران مذهبی نیز تماس تلفنی گرفته شد.
سرهنگ نصیری شب سیزدهم آگوست با فرمانهای امضا شده به تهران بازگشت و آنها را به زاهدی داد. گفته میشد که سرانجام این «ثریا» بود که شاه را ترغیب به امضا کردن آن فرامین کرد.
دکتر محمد مصدق
ارسال نظر