مستشاران آمریکایی پس از شوستر

بخش نخست

مورگان شوستر

مقام‌های سیاسی و اقتصادی ایران در اواخر دوره قاجار برای رهایی حتی کوتاه مدت از استیلای فکری، سیاسی و اقتصادی دو کشور روس و انگلیس عموما به کشورهایی مثل فرانسه و آلمان توجه می‌کردند و امیدوار بودند با استخدام کارشناسان و متخصصان این دو کشور، راهی برای حضور سیاسی بیشتر آنها پیدا شود. فرانسوی‌ها و آلمان‌ها، اما به دلایل گوناگون هرگز جای پای بزرگی در ایران نیافته و امیدهای ایرانیان نقش بر آب می‌شد. رشد قدرت سیاسی ایالات متحده آمریکا در آن دوران و تقاضای روبه‌رشد رهبران کشور یاد شده برای ایفای نقش بزرگ‌تری در صحنه جهانی، چشم‌های ایرانیان را به این کشور دوخت. با شروع به کار سفارت آمریکا در ایران در سال ۱۸۸۳ و حضور یک مقام سیاسی فرستاده شده از سوی شاه به این کشور، شرایط را برای این خواسته ایرانیان هموار کرد. آمریکایی‌ها برای حضور در ایران از طریق فرستادن مسیونرهای مذهبی وارد ایران شدند و نظر مساعد به این کشور جلب شد. در سیزدهم دسامبر ۱۸۵۴ بود که پیمان دوستی و تجارت میان ایران و آمریکا منعقد و مناسبات دو کشور شکل تازه‌ای گرفت. آبراهام سیلسون، پژوهشگر آمریکایی با استناد به مدارک وزارت خارجه آمریکا، «تاریخ روابط سیاسی ایران و آمریکا» در سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۰ را در کتابی به همین نام بررسی کرده است. این کتاب که توسط محمدباقر آرام ترجمه و توسط «موسسه انتشارات امیرکبیر» در سال ۱۳۸۳ منتشر شده است، موضوع «مستشاران آمریکایی» را در کانون توجه قرار داده است که آن را در چند شماره می‌خوانید.

تجدید تلاش‌های ایران برای استخدام مستشاران آمریکایی، هم ستایشی از هیات شوستر و هم انعکاسی از تغییرات ناشی از جنگ در موضع بین‌المللی ایران، محسوب می‌شود. تلاش‌ ایران برای استخدام مستشاران آمریکایی به امیدهای این کشور برای دریافت یک وام اساسی از آمریکا مربوط می‌شد، با این همه روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا در دوره پس از جنگ بر روی مذاکره نفت متمرکز بود.

قرار گرفتن نام شوستر در لیست سیاه

حکومت ایران در سال سوم جنگ جهانی متقاعد گردید که با سرنگونی تزار و از بین رفتن موانع دیگر موقعیت مناسب جدیدی برای استفاده از مستشاران آمریکایی فراهم آمده و در نتیجه با امید زیادی به ایالات متحده روی آورد. کالدول سفیر آمریکا در تهران تلگرافی به وزارت خارجه آمریکا فرستاد و اظهار داشت که کابینه ایران تلویحا اشاره کرده که درصدد استخدام مستشاران آمریکایی مثل شوستر می‌باشد و خواسته است که آمریکا رضایت و موافقت روسیه و انگلستان را جلب کند.

تلگراف‌های کالدول بحث و گفت‌وگوی زیادی را در داخل وزارت خارجه آمریکا برانگیخت. آلبرت پاتنی رییس بخش امور خاور نزدیک یادداشتی به ویلیام فیلیپس معاون وزیر امور خارجه فرستاد و پیشنهاد کرد که اگر موضوع از این مرحله فراتر رود بهتر است که آمریکا همان مواضعی را که در جریان هیات شوستر اتخاذ کرده بود، دوباره در پیش گیرد. پاتنی معتقد بود که هیچ‌کدام از کشورهای آمریکا و ایران میل ندارند کنترلی که ایالات متحده بر مسائل مالی بعضی از جمهوری‌های آمریکای لاتین اعمال می‌کند، در مورد ایران نیز به کار گرفته شود.

پاتنی احساس می‌کرد که جلب رضایت انگلستان و روسیه (همان اصل عمده‌ای که در اولتیماتوم دوم روسیه منجر به اخراج شوستر گردید) نه عاقلانه است و نه درست و اصولا او معتقد بود هیچ حکومتی نمی‌تواند به اعزام چنین هیات مستشاری اعتراض نماید. اما تجربه تلخ هیات شوستر، به وزارت خارجه آمریکا ثابت کرده بود که اعزام مستشاران مالی حتی به صورت خصوصی، افکار عمومی را نسبت به سیاست عدم مداخله آمریکا مشوش خواهد کرد. پاتنی با یادآوری این نکته یادداشت خود را به این ترتیب به پایان رساند: «من فکر می‌کنم این مساله فوق‌العاده حایز اهمیت است. اگر ایران مشتاق روابط نزدیک با آمریکا باشد و اگر هنگام تشکیل هیات آمریکایی، از مردانی با صلاحیت و توانایی کافی برای برخورد با شرقی‌ها انتخاب شوند، می‌توان امیدوار بود که این ماموریت منافع زیادی هم برای آمریکا و هم برای ایران در بر داشته باشد.»

در اظهارات پاتنی اشاره آخر وی به این مطلب که اصلاح روابط ایران و آمریکا می‌تواند منافعی برای این کشور داشته باشد، غیرعادی می‌نمود. احتمالا تاکید پاتنی در اظهاراتش بر صلاحیت افراد هیات اعزامی اشاره‌ای به شوستر بود، زیرا وی در دوره اقامت موقت خود در ایران به بی‌سلیقگی و نداشتن صلاحیت کافی متهم شده بود. فیلیپس معاون وزارت خارجه در پاسخ خود به پاتنی با قاطعیت تمام خصومت وزارت خارجه آمریکا را نسبت به شوستر آشکار ساخت. فیلیپس پذیرفت که دولت نباید در چنین اموری مداخله نماید، ولی اشاره کرد که حادثه شوستر ثابت کرده است در پیشنهاد مستشاران، حتی از طریق بخش خصوصی باید دقت زیادی به عمل آید. او نوشت: «اعزام آمریکایی‌های جسوری که به قصد تحت کنترل در آوردن تمام ایران با سایر کشورهای جهان به مخالفت برمی‌خیزند، کمکی به حل مشکلات نمی‌کند.» لانسینگ وزیر خارجه با نتیجه‌گیری از گفت‌وگوهایش با اعضای بلندپایه وزارت خارجه به کالدول اطلاع داد که وزارت خارجه آمریکا بدون تقبل هر نوع مسوولیتی مایل است که نام اشخاص مناسب را به سفارت ایران پیشنهاد نماید و افزود که در حال حاضر نیازی به جلب موافقت حکومت‌های انگلستان و روسیه نیست.حکومت ایران وقتی از این عکس‌العمل آمریکا توسط کالدول اطلاع یافت حتی برای به دست آوردن لیست اشخاص مورد نظر وزارت خارجه آمریکا نیز تامل نکرده و اقدام به شروع مذاکرات نمود. مهدی خان سفیر ایران ظاهرا با این فرض که آمریکا با استخدام مجدد شوستر توسط ایران موافق است، سفری کوتاه به نیویورک انجام داد تا از نظر شوستر که مشغول کار انتشاراتی بود، مطلع گردد که مایل به مسافرت دوباره به ایران می‌باشد یا نه.

شوستر که مسلما از کم و کیف مذاکرات بی‌اطلاع بود به واشنگتن رفت تا از عکس‌العمل دولت آمریکا نسبت به پیشنهاد ایران کسب اطلاع نماید. این وقایع را می‌توان از نامه‌های رد و بدل شده بین شوستر و وزارت خارجه آمریکا استنتاج کرد. فیلیپس معاون وزیر خارجه در عید سال ۱۹۱۷/۱۲۹۶ نامه‌ای به شوستر نوشت و گفت که بعد از مراجعه وی به وزارت خارجه، یکی از اعضای وزارت خارجه (نام وی ذکر نشده بود) با سفیر ایران صحبت کرده است (به تاریخ مذاکرات هم اشاره‌ای نشده بود).

بنا به گفته فیلیپس، در نتیجه مذاکرات مشخص شده بود که سوءتفاهمی بین شوستر و سفیر ایران پیش آمده و سفیر ایران قصد نداشت از شوستر جهت سرپرستی هیات دعوت به عمل آورد. بلکه درصدد بود حمایت شوستر را از اقدامات دولت ایران برای استخدام مستشاران دیگر به دست آورد. صحت این نامه مبهم و غیرموجه را باید با توجه به تنفری که قبلا فیلیپس نسبت به شوستر ابراز کرده بود، ارزیابی کرد. علاوه بر این، مدارک زیادی قبل و بعد از این نامه حاکی از آن بود که ایران با اشتیاق زیاد مایل به بازگشت این آمریکایی‌ بوده است.

پاسخ شوستر به فیلیپس در مقابل ابهام‌های فوق به حقیقت نزدیک‌تر بود. شوستر نوشت که از نامه فیلیپس شدیدا متعجب شده زیرا سفیر ایران در نامه‌اش به وضوح وی را به عنوان مشاور مالی ایران انتخاب کرده بود، ولی شوستر جواب داده بود که بدون مذاکره با حکومت آمریکا نمی‌تواند در مورد این پیشنهاد پاسخ دهد و سپس مسوولان ایرانی از وی خواستند هر چه سریع‌تر به منظور کسب نظر موافق وزارت خارجه آمریکا عازم واشنگتن شود.

اما شوستر با اشاره به نامه وزارت خارجه آمریکا اظهار داشت که در پذیرش پیشنهاد جدید ایران مردد مانده است.

او گفت به علت اینکه این کار، فداکاری‌های شخصی زیادی لازم دارد مایل به رفتن به ایران نیست، ولی اگر حکومت آمریکا از وی بخواهد که خدمات اساسی برای ایران یا متفقین انجام دهد، خواهد پذیرفت. شوستر شاید به علت سوءظنی که نسبت به انتخاب خود از طرف وزارت خارجه آمریکا داشت، نوشت: «هنوز معتقدم که دعوت تعدادی آمریکایی جهت اصلاحات مالی و اقتصادی ایران برای متفقین خیلی مهم است. این مساله به خصوص برای انگلستان مهم‌تر است. به نظر من باید یک نفر آمریکایی را برای این کار انتخاب کرد، زیرا آمریکا اهداف سیاسی در ایران ندارد و مردم ایران آمادگی دارند که همکاری بیشتری با آمریکایی‌ها به عمل آورند و در مقایسه با سایر خارجی‌ها از آنان بیشتر حمایت خواهند کرد.»

شوستر به وزارت خارجه آمریکا اطمینان داد که از مذاکره بیشتر با سفیر ایران، درباره این مساله خودداری خواهد کرد. این برخورد مختصر، آخرین مذاکرات در باب هیات مستشاری در دوره جنگ محسوب می‌شد. با وجود تمرکز آمریکا روی کارهای مهم‌تر و ضعف حکومت ایران در حفظ استقلال خود، فرصتی برای پیشرفت پیشنهادهای فوق باقی نمی‌ماند.