تـاریــخ جــهـان

بخش نخست

حاکمان مستبد در سراسر کره خاکی و از دوردست‌های تاریخ تا امروز، عموما در فضایی رانتی و استبدادی توانسته‌اند به ثروت‌هایی کلان دست یابند. این ویژگی مستبدان موجب می‌شود که درباره ثروت آنها حتی کار به افسانه‌سرایی بکشد. در روزها و هفته‌های گذشته اخبار و گزارش‌های پرشماری که درباره ثروت دیکتاتورهایی مثل قذافی، مبارک و بن‌علی از سوی رسانه‌‌ها منتشر شد، از جنس همان بحث‌هایی است که در گذشته درباره حاکمانی مثل تزارهای روس مطرح می‌شد. ماجرای گنجینه عظیم تزارهای روس نیز از همین دست نوشته‌ها است که توسط دکتر کوثری از منابع خارجی ترجمه و در کتاب «خاطرات سیاسی و تاریخی» (انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲) درج شده که در چند شماره می‌خوانید.

پس از ورود امپراتور روسیه به جنگ علیه آلمان در سال ۱۹۱۴ در پایتخت این کشور مردم شور و احساسات فوق‌العاده نشان دادند، ولی در مدت کوتاهی در تاریخ سی‌ام‌ اوت ۱۹۱۴ در شهر «تانن‌برگ» اولین شکست وحشت‌آور به قوای تزار وارد شد و شور و نشاط مردم مبدل به یاس و ناامیدی گردید. پس از عقب‌نشینی‌های متعدد در سال ۱۹۱۵ تزار فرمانده کل ارتش روسیه «گرانددوک نیکلا» را از کار برکنار نمود و خود شخصا ادامه جنگ را به عهده گرفت.

تفوق قوای جنگی آلمان روس‌ها را ناچار ساخت که جنبه دفاعی در نبردها اتخاذ کنند با وجود کمک‌های ذی‌قیمت متفقین اوضاع جبهه جنگ روس و آلمان آخرین وارث پطر کبیر را بسی نگران ساخته بود، آلمان‌ها پس از تسلط به کرانه‌های «بالتیک» شهر پطرو گراد را مستقیما مورد تهدید قرار داده بودند. در آن اوضاع آشفته دولت روسیه تصمیم گرفت که پشتوانه طلای بانک دولتی را که متجاوز از یک میلیارد روبل طلا بود و در زیر زمین‌های بتن مسلح قرار داشت از پایتخت‌ به جای امن‌تری منتقل نماید در حدود ده هزار صندوق محتوی شمش‌های طلا و هزاران کیسه لاک و مهر شده محتوی اسکناس‌ها و اسناد خارجی و در حدود ده صندوق کوچک مملو از الماس سیبریه و سنگ‌های قیمتی و اموال به وسیله راه‌آهن به سوی شهرهای دور افتاده شرق روسیه به راه افتادند.

قسمت اعظم این گنجینه عجیب را به طور موقت در زیرزمین‌های بانک «قازان» مستقر نمودند، شهر قازان در نزدیکی کرانه رود «ولگا» و از پایتخت روسیه بیش از یک هزار «ورست» فاصله داشت.

پس از مدافعات دلیرانه سربازان روسی خطوط جبهه جنگ کم‌و‌بیش تثبیت شد و پایتخت روسیه از هجوم سربازان قیصر در امان ماند، ولی ناگهان در سال ۱۹۱۷ انقلاب روسیه به مانند بمب نیرومندی منفجر گردید. با وجود شجاعت قزاق‌های روسی که به طور تحسین‌آمیزی با نداشتن مهمات و لباس و غذای کافی در مقابل سربازان آلمانی ایستادگی می‌کردند، انقلاب در فاصله چند روزی امپراتوری چند صد ساله روسیه را از پای درآورد.

مدت هشت ماه تمام کرنسکی رییس دولت موقت روسیه کوشید که جمهوری روسیه را با کمک کشورهای متفق به جنگ با کشورهای اروپای مرکزی ترغیب و تحریض نماید، ولی ناگهان کودتای بلشویک‌ها در تاریخ هفتم نوامبر ۱۹۱۷ و امضای قرارداد ترک مخاصمه در سوم مارس ۱۹۱۸ بین سویت‌ها و نمایندگان قیصر کشور عظیم روسیه را در وضع تازه و ناگواری قرار داد.

قبل از اینکه کرنسکی بتواند به وسیله اتومبیلی که سفیر کبیر آمریکا در اختیار او گذاشته بود، بگریزد مایل بود که موجودی طلای دولت موقت را به یکی از کشورهای متفق منتقل نماید، ولی فرصت این کار را نیافت و لنین که به نوبه خود رییس دولت بلشویکی روسیه شده بود اندوخته «قازان» را در اختیار گرفت.

لنین موقعی که مشاهده کرد که قوای آلمانی زیاد به شهر پطروگراد نزدیک شده‌اند پایتخت کشور را به مسکو انتقال داد و شهری که روزگاری مقر سلطنت «ایوان مخوف» بود به کعبه کمونیسم جهان مبدل گردید. در این موقع تشنجات و توطئه‌هایی از خارج و داخل علیه دولت لنین شروع شده بود و از سوی دیگر سفیر کبیر آلمان در مسکو هم به نوبه خود لنین را تحت فشار قرار داده بود این عوامل باعث شد که او طلاهای روسیه را در همان قازان متوقف ساخته و به مسکو نیاورد.

چکا و گنجینه

عناصر ضدانقلابی در روسیه به زودی دست به اسلحه بردند و در دسامبر و ژانویه سال ۱۹۱۸ در ناحیه «دن» جنگ داخلی را شروع کردند. مدت دو سال از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ نبرد خونین روس‌های سفید و سرخ سرزمین‌های امپراتوری روسیه قدیم را به گورستان مردم روس مبدل ساخت.

پس از گذشت سال‌ها مورخین جنگ‌های داخلی روسیه را به ۳ مرحله تقسیم کردند:

۱- جنگ‌های کوچک بدون اهمیت و حملات مسلحانه به تاسیسات کمونیست‌ها از مارس تا دسامبر ۱۹۱۸.

۲- محصور ساختن کمونیست‌ها از ژانویه ۱۹۱۹ تا اکتبر ۱۹۱۹ ادامه داشت و چیزی نمانده بود که فاتحه انقلاب بلشویکی خوانده شود.

۳- بالاخره شکست قوای روس‌های سفید از نوامبر سال ۱۹۱۹ تا نوامبر سال ۱۹۲۰، تا ماه آوریل ۱۹۱۸ شهر تجارتی کوچک قازان از آرامش کامل برخوردار بود و فقط گاهگاهی سویت محلی که از بلشویک‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی تشکیل شده بود تظاهرات پر سر و صدایی راه می‌انداخت اختلاف اساسی سوسیالیست‌ها با بلشویک‌ها این بود که آنها به‌رغم تمایل لنین می‌خواستند جنگ با آلمان از سر گرفته شود. در انتخاباتی که سال گذشته از ۱۵ تا ۲۷ نوامبر انجام شده بود اکثریت متعلق به سوسیالیست‌های انقلابی بود و طرفداران لنین در تمام کشور نه میلیون رای در مقابل ۲۱ میلیون رای برای سوسیالیست‌ها به دست آورده بودند. نمایندگان و فرستادگان دولت مرکزی شوروی می‌کوشیدند که در تمام شهرستان‌ها با فراکسیون اکثریت مماشات کنند، چون قسمت اعظم کارها و مسوولیت‌ها در دست آنان بود در قازان مرد روز «موراویف» نامیده می‌شد این «تاواریش» که از دسته سوسیالیست‌های انقلابی بود به وسیله «تروتسکی» بر سر کار آورده شده بود. تروتسکی در آن زمان وزیر جنگ لنین و فرمانده عملیات در اوکراین بود، «موراویف» موفقیت‌هایی در جنگ با عناصر ضدانقلابی به دست آورده بود و دولت شوروی با عنوان کمیسر و مسوول نظامی منطقه قازان را به او داده بود.

یکی از مامورین «چکا» سازمان پلیس بلشویک که بعدها به نام «گی‌پئو» موسوم شد معاونت موراویف را داشت. نام او «پوپوف» بود، او علاوه بر معاونت موراویف رییس بانک دولتی شوروی در قازان بود. در آن زمان هنوز اطمینان به اعضای حزب وجود نداشت و در اوایل سال ۱۹۱۸ پوپوف که کاملا حق داشت نسبت به موراویف سوءظن داشته باشد تصمیم گرفت که موجودی بانک را به سوی شمال فرستاده و در «نیژنی نوو گرود» نگاهداری نماید (امروز این شهر به نام «گورکی» نامیده می‌شود.)

او پیشنهاد خود را به کرملین فرستاد، ولی دو سه روز بعد «موراویف» او را احضار کرد و با خشم فوق‌العاده پرونده‌ها را به صورت او پرتاب نمود.

موراویف فورا تلگرافی برای لنین فرستاد که اصل آن هم‌اکنون در بایگانی کرملین نگاهداری می‌شود:

«من کاملا بر اوضاع تسلط دارم. هیچ گونه خطری برای گنجینه موجود نیست. در شهر قازان تنها من هستم که باید تصمیم بگیرم!»

موراویف در نقشه خود موفق نمی‌شود

اولین دستجات روس‌های سفید در ناحیه ولگا دست به کار شده بودند تروتسکی برای مقابله برای آنان موراویف را در پست خود ابقا نمود و به اضافه در دهم ژوئن فرماندهی جبهه خاور را به او سپرد در حقیقت یکی از دوستان صمیمی موراویف به نام «بوریس ساونیکف» به نفع او در کرملین اقداماتی انجام داده بود و توصیه‌هایی بر لنین و تروتسکی کرده بود. یک ماه بعد همین «ساونیکف» در مسکو توطئه‌ای به راه انداخت که در نتیجه «کنت میرباخ» سفیر آلمان در روسیه به قتل رسید و لنین او را برای همیشه طرد کرد.یک عامل تازه در منازعات کوچک بلشویک‌ها و دشمنان آنان پیدا شده بود «سربازان چک» این سربازان که سابقا در ارتش اطریش می‌جنگیدند به اسارت روس‌ها درآمده بودند و چهل‌و دو هزار نفر از آنان که از اهالی «بوهم و مراوی» بودند در روسیه گرد هم جمع شده بودند و تصمیم داشتند که از اقدامات «مازاریک» اولین رییس‌جمهور چک‌اسلواکی حمایت نمایند. لنین به‌این سربازان قول داده بود که از راه «ولادی وستک» آنها را به موطن خود بازگرداند، ولی این عده چندان اطمینانی به قول و قرارداد لنین نداشتند و چون همگی به خوبی مسلح بودند سراسر راه‌آهن سیبریه را تحت اختیار خود درآورده بودند و منطقه‌ای به طول هشت هزار کیلومتر از «شیزرانگ» تا «پانزا» و «ولادی وستک» به فرمان آنان بود.

از اواسط ماه مه به بعد تصادماتی بین این نیرو و سویت‌های محلی در «چلیابینسک» در ناحیه اورال و سایر نقاط رخ داده بود. آنها روابطی با عناصر ملایم سوسیالیست‌های انقلابی و زارعین ولگا پیدا کرده بودند.در اواخر مه تروتسکی که بسیار خشمگین شده بود دستور داد که تمامی سویت‌های محلی سربازان چک را خلع سلاح نموده و آنهایی که مقاومت کنند تیرباران نمایند.این تصمیم عجولانه به باروت آتش زده بود. چک‌ها که در منازعات بی‌طرف بودند همگی از هواداران جدی روس‌های سفید شدند و در جنگ‌های داخلی روسیه وارد گردیدند و در روزهای اول ماه ژوئن شهرهای «چلیابینسک» و «نیژنی اونیسک» و «سبزرانک» و «کانسک» و «امسک» را متصرف شدند.آنها به یک ستون فقرات واقعی عملیات ضدبلشویکی در قسمت شرقی امپراتوری روسیه مبدل شده بودند. متفقین که در سواحل اقیانوس منجمد شمالی پیاده شده بودند، امید داشتند که به کمک چک‌ها قوای خود را به داوطلبان سفید شبه‌جزیره «کریمه» پیوسته نمایند.

در ابتدای ژوئیه سال ۱۹۱۸ واقعه بسیار عجیبی در قازان اتفاق افتاد: «موراویف» به روس‌های سفید پیوست! او به همراهی یکی از هم‌مسلک‌های سیاسی خود به نام «ایوانف» که فرماندهی نظامی شهر «سیم-بیرسک» در نزدیکی قازان را داشت، به همه واحدهای نظامی جبهه تلگراف کرد:

«با چک‌ها صلح کنید! با آلمان خواهیم جنگید!» این دو مرد با یکدیگر جمهوری مستقل «ولگا» را تشکیل دادند، ولی در یک متینگ پرحرارت موراویف در حالی که رولور خود را حرکت می‌داد و سخنرانی می‌کرد، یکی از افراد گارد سرخ وفادار به لنین او را مقتول ساخت.یک نماینده فوق‌العاده کرملین موسوم به «اورجونی کیدزه» که از گرجی‌های دولت استالینی بود به فوریت به قازان وارد شد و زمام امور را در دست گرفت قبل از اینکه سوسیالیست‌های انقلابی بتوانند گنجینه را به دست چک‌ها بسپارند.

۸۳۹۹ صندوق طلا و جواهر

دژ نظامی قازان در دو قدمی میدان دانشکده قرار دارد که بانک موصوف در آنجا قرار گرفته است و در این دژ یک گروهان از اهالی صربستان تحت فرماندهی سرگرد «بلاگوتیچ» مستقر شده‌اند.

در این جنگ داخلی عجیب که اسلاوها بر ضد مسکو وارد عمل شده‌اند و اهالی «لتونی» به حمایت از رژیم جدید بر ضد مسکو وارد عمل شده و مداخله می‌کنند و موفق هم می‌شوند. «بلاگوئیچ» مدت چند هفته است که با ژنرال فرانسوی «لاورنی» که اخیرا در «سیبری» پیاده شده است، تماس دارد.

روز بیست و ششم ژوئیه یعنی فردای آن روزی که «اکاترین لورگ» به وسیله قوای چک مسخر می‌شود بلاگوتیچ به «سیم بیرسک» می‌رود و در اجتماع اسرارآمیز شرکت می‌کند. او در مقابل خود نایب سرهنگ «کاپل» فرمانده نیروهای سفید اورال را با یک پیراهن دهاتی با «سروان استپانف» می‌بیند.

این‌ دو مرد اوضاع راتشریح می‌کنند و اظهار می‌دارند که در منطقه قازان در حدود پنج‌هزار افسر سابق تزاری حضور دارند و کاملا آماده‌اند که شورش کنند و به سرعت پنجمین ارتش سرخ را متلاشی نمایند. آنها تاکید می‌کنند که پاداش قابل توجهی از طلاهای بانک قازان به سربازان صربستان داده خواهد شد.

«بلاگوتیچ» مشاهده می‌کند که به زودی با جیب‌های پر از طلا به کشور خود معاودت خواهد کرد. او به فوریت نقشه سفیدها را قبول می‌کند.

در شب اول تا دوم اوت ۱۹۱۸ شهر قازان به وسیله گروه افسران شاهدوست که با سلاح‌هایی که از نبردهای کوچک از بلشویک‌ها به دست آورده‌اند مسلح می‌باشند، محاصره می‌شود. یک ناوگان جنگی واقعی از رود ولگا واردشهر می‌شود در حدود بیست‌ویک کشتی که به مسلسل و توپ‌های کوچک مسلح بودند در این عملیات شرکت می‌کنند و سوسیال‌های انقلابی سیم بریسک را به قازان می‌رسانند.