نسوان ایران به چه اندازه بدبخت واقع شدند. با اینکه همه بدبختی‌ها را از عدم علم آنها دانستید، دوای درد را در تاسیس مدارس و دارالتربیه‌های آن قرار دادید. افسوس که به همان اسم «مدرسه نسوان» قناعت دارید و از حقیقت آن بی‌خبر هستید. ما ایرانی‌ها اصل کار را گذاشته ظاهر را عمل می‌کنیم. این است که تمام اعمال و افعال ما بی‌نتیجه و معوق می‌ماند... در هر مجلس و در هر منبر فریاد می‌کنید: دخترها را مدرسه بگذارید و علم بیاموزانید. صفت بیاموزید. صحیح می‌فرمایید. امروز ما کمال احتیاج را به این اساس داریم. چیزی که باعث ترقی ماست، همین دارالتربیه نسوان است که باید از یک اصول صحیح باشد. البته کمال شکر را از موسسین دارالنجات داریم. ولی برای اولیای امور، معارف لازم بلکه واجب است. باید قدری در تصحیح اجزای این دبستان‌ها، که امید ملت ماست، برآیند. معلمین غیر قابل را که جزو اجزا شدند، اخراج نمایند که زحمات سایر معلمین هم ضایع نشود و اولیای اطفال هم اطمینان داشته باشند. البته به خوبی می‌دانید که سینه اطفال مثل شیشه عکاسی است، که هرچه نشان بدهند، فوری جلب می کنند. اگر در این کار رسیدگی نشود، یک وقت ملتفت می‌شوید که از چاله در آمده در چاه فرو رفتید و گرفتار هزار گونه مخاطرات شدید. هزار نکته باریک‌تر از مو اینجاست.

منبع: ایران نو، مکتوبات شهری، ۱۷ رمضان ۱۳۲۷/ ۳ اکتبر ۱۹۰۹، شماره ۳۳، سال اول