تاریخ شهرها
پیشروی صنایع به درون شهرها
در نیمه اول قرن بیستم، همراه با رشد و توسعه شهرها، کارخانهها نیز به نواحی مسکونی دستاندازی کردند. به این منظور بسیاری از املاک به کارخانهها اختصاص یافت و شهرنشینان در خانههای کوچک محبوس شدند. در دومین و آخرین بخش از مقاله «برنامهریزی شهری» نوشته سوزان س.فین اشتاین ترجمه زهره دودانگه که از پایگاه اینترنتی انسان شناسی و فرهنگ انتخاب شده است، ویژگی شهرهای آن دوره را بررسی میکنیم.
متن اولین قانون برنامه ریزی شهری بریتانیا و در ایالات متحده اولین کنفرانس ملی برنامهریزی شهری، انتشار طرح برنهایم برای شیکاگو و جلسه کمیسیون برنامه شیکاگو در سال۱۹۰۹ اتفاق افتاد. (گرچه اولین نهاد برنامهریزی شناخته شده در ایالات متحده، در هارتفورد، کانتکی کات -Hartford, Connecticut- در سال ۱۹۰۷ ایجاد شد) آلمان، سوئد و کشورهای دیگر اروپایی نیز در همین زمان برای توسعه سیاست و قوانین برنامهریزی اقدام کردند.
قدرتهای استعماری ایدههای اروپایی برنامهریزی شهری را به شهرهای کشورهای در حال توسعه انتقال دادند. نتیجه اغلب یک شهر برنامهریزی شده جدید، بر اساس اصول زیبایی و جدایی عملکردها در غرب بود که در جوار سکونتگاههای قدیمی و جدید برنامهریزی نشده قرار داشت. دهلی نو در هند تجسم و نمود این گونه توسعه است؛ این شهر بر اساس طرح برنامه ریزان بریتانیایی چون ادوین لوتینز (Edwin Lutyens) و هربرتبیکر
(Herbert Baker) ساخته شد، شهر یاد شده چسبیده به خیابانهای تنگ دهلی قدیم توسعه یافت. همزمان شهر قدیم با وجود سلامت و سازگاری کمتر برای ساکنان، به ساکنان خود حس تعلق به جامعه، تداوم تاریخی و عملکردی به مراتب مناسبتر با توجه به سبک زندگی آنها ارائه میداد. در این ناحیه همان الگویی در املاک تحت کنترل بریتانیا تکرار شد که در پایتختهای آفریقایی مانند نایروبی، سالیسبوری، حراره نیز برای اسکان حکمرانان سفیدپوست مستعمرات استفاده شده بود. اگرچه نقوش تزئینی که در پایتختهای استعماری توسط فرانسویان ایجاد شده بود حس زیبایی شناسی متفاوتی را ارائه میداد، ولی برنامهریزان فرانسوی بلوارهای گسترده و مساکنی به سبک اروپایی را نیز در پایگاههای مرزی مستعمرات خود ایجاد کردند.
منطقه بندی و نظارت بر تفکیک زمین شهری
همچنان که شهرهای صنعتی غربی به سرعت در نیمه اول قرن بیستم گسترش مییافتند، کارخانهها به نواحی مسکونی دست اندازی مینمودند، آپارتمانها در میان خانههای کوچک میچپیدند و آسمان خراشها ساختمانهای دیگر را تحت الشعاع خود قرار میدادند. به منظور حفظ ارزش املاک و دستیابی به صرفهجویی و بهرهوری در ساختار و ترتیب شهر، سیاستگذاران نیاز به حذف فعالیتهای ناسازگار و نامتناسب، وضع محدودیتهایی برای اندازههای ساختمان و حفظ نواحی معین از دستاندازی را دریافتند. طرحهای جامع الگوهای مطلوبی را برای گردش ترافیک، سطوح توده و تراکم و بهسازیهای عمومی مورد نیاز تجویز کردند. مقررات منطقهبندی که در دهههای نخستین قرن بیستم وضع شد ابزار اصلی دستیابی به این اهداف بود. این مقررات حد بیشنیهای را برای وسعت و ارتفاع ساختمانها وضع کردند و چارچوب قابل قبولی را برای بناهای داخل محدودههای معین شده (مناطق) طراحی نمودند. مهمترین تاثیر آنها در توسعه شهری این بود که مقررات منطقهبندی، عملکرد فضاهای شهری را از هم تفکیک کرد. بنابراین مسکن، تولید و فعالیتهای خردهفروشی که تاکنون در هم آمیخته بودند، اکنون در مناطق مختلفی از شهر استقرار یافتند. اگر چه منطقهبندی ساکنان را از کاربریهای مضر پیرامون حفظ نمود، ولی اثر نامطلوبی بر مسافرتهای اجباری به محل کار و افزایش سفرهای روزانه داشت؛ بنابراین به ازدحام ترافیک افزود و فعالیتهای هریک از بخشهای شهر را به ساعات متفاوتی در روز محدود کرد. برخی از مقررات منطقهبندی سبب بروز اختلافاتی شد. دادگاههای ایالات متحده مقررات منطقهبندی را به چالش کشیدند؛ زیرا این مقررات با الزام بهوجود خانههای بزرگ تک خانواری در زمینهای بزرگ، ساخت خانههای ارزان قیمت برای مالکان کم درآمد را محدود میکرد. در برخی ایالات این قوانین منطقهبندی انحصاری برداشته شد و قوانینی اصلاحی تصویب گردید.
به موازات تکامل منطقهبندی در ایالات متحده، توسعه نظارت بر تفکیک زمین بود که توزیع زمینهای خالی را تحت کنترل قوانین عمومی قرار میداد. این مقررات طراحی توسعههای جدید را تحت تاثیر قرار داد و تصریح نمود که خیابانهای جدید باید با طرح کلی شهر مطابقت کند. برخی از مقررات تفکیک زمین مقرر نمود که توسعهگران املاک باید زمین مورد نیاز برای خیابان، زمینهای بازی و مدارس را تامین کنند و بیشتر هزینه ساخت این تاسیسات را پرداخت نمایند.
ارسال نظر