بهروز فروتن بنیانگذار گروه صنایع غذایی بهروز در گفت وگو با دنیای اقتصاد:
باید امنیت ذهنی برای کارآفرین، تولید کننده و سرمایه گذار فراهم شود
گروه صنایع غذایی بهروز یکی از تولیدکنندههای باسابقه مواد غذایی در ایران است که موسس آن بهروز فروتن، کارآفرین ایرانی است.
این گروه در سال ۱۳۵۶ فعالیت خود را آغاز کرد و اولین محصول آن سالاد الویه بود. در حال حاضر این گروه بالغ بر هفتاد نوع محصول غذایی تولید میکند.
بالقوه همه چیزداریم، بالفعل شدن، مدیر دلسوز میخواهد
گروه صنایع غذایی بهروز یکی از تولیدکنندههای باسابقه مواد غذایی در ایران است که موسس آن بهروز فروتن، کارآفرین ایرانی است.
این گروه در سال ۱۳۵۶ فعالیت خود را آغاز کرد و اولین محصول آن سالاد الویه بود. در حال حاضر این گروه بالغ بر هفتاد نوع محصول غذایی تولید میکند.
صنایع غذایی بهروز که بیش از سه دهه از عمرش میگذرد و به عنوان یک واحد تولیدی با شعار «دوست من سلام» شناخته میشود، همیشه با یک باور جمعی، شعار "تولید بهترینها" را به عمل رسانده است. اما بهروز چگونه تاسیس شد؟ بهروز فروتن در سال ۱۳۵۶ در مکانی کوچک اما با اندیشه، عشق و تجربههایی از گذشته، فکر ایجاد یک واحد تولیدی را درسر داشت و پس از سالها تلاش در زمینههای تدریس و پیمانکاری،این بار تواناییهای خود را در عرصه صنعت غذا آزمود. او تولید چند نوع غذای خانگی را با همکاری یازده نفر از اعضای خانواده اش آغاز کرد و نام کوچک خود را برای این واحد تازه تاسیس برگزید: شرکت تولید مواد غذایی بهروز. اینک «گروه صنایع غذایی بهروز» که واحد شماره یک آن در شهر ساوجبلاع حدود ۶۰ هزار متر مربع مساحت دارد، با حدود ۱۵۰۰ نیروی انسانی در بخشهای تحقیقات، کشاورزی، تولید و توزیع، بیش از ۷۰ نوع فرآورده غذایی را تولید وعرضه میکند. همچنین تعدادی از دیگرواحدهای صنایع غذایی در شش استان کشور زیر نظر مستقیم کارشناسان «بهروز» برای تولید برخی محصولات این واحد، همکاری مستقیم دارند. ویژگی این ارتباط، علاوه بر حفظ کیفیت محصولات بومی، بکارگیری ظرفیت خالی واحدهای همکار است. کیفیت در تفکر «بهروز» همواره به عنوان عامل اصلی وفاداری به جامعه مطرح بوده و بر همین اساس، نخستین مرکز تحقیقات صنایع غذای در بخش غیر دولتی را در سال ۱۳۷۰ تاسیس نمود که پیامدهای پژوهشی این مرکز نه تنها در افزایش کیفیت فرآوردههای «بهروز» بلکه در بهبود فعالیتهای کشاورزی منطقه و همچنین همکاری با دانشگاهها مشهود است.
از دیگر موفقیتهای ارزشمند مرکز تحقیقات صنایع غذایی بهروز میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
همکاری با موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران در تدوین استانداردها،
دریافت ۴۲ پروانه استاندارد اجباری و تشویقی از موسسه استاندارد،
دارای پروانه اکرودیته موسسه استاندارد،
اجرای بیش از ۲۰۰ پروژه تحقیقاتی در زمینههای بهینه سازی محصولات، ایجاد دانش فنی و فرمولاسیون جدید و بهبود و بومی سازی فرآیند تولید،
تولید ۶۵ نوع فرآورده، عرضه ۱۷ محصول جدید،
تغییر و ارتقای تکنولوژی خطوط تولید با هدف بهبود کیفیت و کاهش ضایعات،
گسترش تصفیه خانه فاضلاب صنعتی کارخانه با هدف مدیریت کاهش آلایندهها زیست محیطی، بهینه سازی ۷ فرمولاسیون که سبب کاهش قیمت تمام شده و اصلاح تکنولوژی گردید و بهینه سازی فرآیند اتوماسیون اتوکلاوها با استفاده از نرم افزارهای ویژه.
بهروز فروتن موسس شرکت مواد غذایی بهروز در گفت وگو با دنیای اقتصاد به تشریح وضعیت صنایع در کشور میپردازد و راهکارها وایدههای جالبی ارائه میدهد که خواندنی و آموزنده است.
آقای فروتن به عنوان یک مدیرموفق و با تجربه ، وضعیت صنایع امروز ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
دلایل بسیاری وجود دارد که اقتصاد و صنعت کشور با مشکلات فعلی روبرو شده است. میتوان گفت در برخی پستها مدیر مدبر نداشتیم. اسم و شهرت مدیر به تنهایی کافی نیست. وقتی برخی مدیران چند شغله هستند و برای ارگانهای مختلف کار میکنند ، طبیعتا خروجی و بازدهی آنها نیز تقسیم میشود و مدیر هم چندگانه برخورد میکند و تمرکز لازم را بر هیچ یک از امور ندارد.
هنگام گرفتن مالیات و عوارض تنها نباید منفعت دارایی، بیمه و دولت را در نظر گرفت، بلکه باید مصلحت و منفعت کشور و مردم را نیز در نظر داشت.
بزرگترین عیبی که پس از چهل سال تلاش و تولید برای صنعت کشور مشاهده کردم این است که شرایط کشور جزیرهای دیده میشود. همه نوک بینی خود را میبینند. هر کسی فقط به فکر پیشرفت و نجات سازمان و شرکت و شهر و ارگان خود است.
با این شرایط صنعتگر و تولیدکننده ناچار است برای هر ارگانی یک لباس بپوشد و خود را با شرایط آنها تطبیق دهد. زیرا با یک شکل واحد با آنها برخورد نمی شود و برای یک موضوع ثابت قوانین و شرایط مختلفی وجود دارد و قوانین و مقررات نیز سلیقه ای عمل میشود. تصمیم گیران هر صنعت چند گروه هستند و هر کدام نیز به زیر مجموعههای متعددی تقسیم میشوند که هر کدام قوانین را سلیقه ای اجرا میکنند و هر کدام از دید خود خوب عمل میکنند. مانند ارکستری هستند که هر کدام به تنهایی نوازندگان خوب و بزرگی هستند و خوب مینوازند ولی در کار گروهیهارمونی ندارند و هماهنگ نیستند و هر کس ساز خودش را میزند که اصلا صورت خوبی ندارد.
مشکل اصلی کجاست؟ برای برون رفت از این وضعیت چه باید کرد؟
بزرگترین مشکل ما این است که جامعه را تفکیک کرده ایم. به طور مثال اگر در اروپا از شخصی بپرسید چه کار میکنی و برای کجا و با چه هدفی کار میکنی؟ میگوید: من برای جامعه و برای پیشرفت کشورم کار میکنم. یعنی خارج از دایره مسایل شخصی کار میکند و فرد یا ارگان و سازمان خاصی را نمی بیند، بلکه جامعه را در نظر میگیرد. اما در کشور ما همه فعالان اقتصادی و اجتماعی بخش نگری میکنند که حاصل آن نیز مشکلاتی است که برای صنعت و تولید به وجود آمده است.
باید بدانیم که شکوفایی و پیشرفت جامعه در گرو تولید است. شکوفایی تولید نیز در گرو داشتن پول است. پول نیز موجودی بسیار ظریف ، حساس و فرار است که اگر حس کند در جای امنی قرار نمی گیرد یا فرار میکند و یا خود را پنهان میکند. سرمایههایی که از کشور خارج میشود و یا وارد چرخه تولید نمی شود به دلیل عدم اطمینان و ایمنی است.
اقتصاد، تولید، صنعت و هر چیزی که در چرخه اقتصادی قرار میگیردبه یک چیز نیاز دارد که همه دنیا به آن اعتقاد دارند، باید امنیت ذهنی برای کارآفرین، تولید کننده، سرمایه گذار و... فراهم شود. در کنار شعله آتش نمی توان گل پرورش داد! آتش خوب است ولی برای کوره!
حتی بانکها هم برای سرمایه گذاری و پرداخت وام و... احساس خطر میکنند. آنها نیز میخواهند پولشان ایمن باشد و به هدر نرود.
ما کسالت اقتصادی پیدا کرده ایم. در زمان بروز کسالت عمومی همه افراد را واکسینه میکنند. ممکن است تعداد کمی مبتلا باشند ولی برای فراگیر نشدن همه باید واکسینه شوند و علاوه بر آن آموزش عمومی نیز برای مقابله با آن داده میشود. پس چرا برای مقابله با این کسالت کلان اقتصادی که جامعه ما را فرا گرفته هیچ آموزشی داده نمی شود؟! در همه ابعاد باید آموزش داده شود. علم داریم ولی دانش و روش درست استفاده از آن باید آموزش داده شود.
با استفاده ناصحیح و با حرص و ولع در خرید و نگرانی از عدم تامین و یا گرانی، مملکت را از مواد خالی میکنیم! یخچال و فریزرها تبدیل به انبار شده اند! وقتی با این کارها کشور از مواد اولیه تهی شد، بازار دچار نوسان میشود و به دنبال آن افزایش قیمت و تورم به وجود میآید. اما در کشورهای اروپایی اگر کالایی گران شد هیچ کس آن کالا را نمی خرد تا فروشنده مجبور شود قیمت را مناسب نماید.
به نظر شما نقش دولت دراین میان چیست؟
به نظر من در گام نخست دولت باید مواد اولیه مورد نیاز تولیدکنندگان را به هر قیمتی از داخل و خارج تامین کند و قیمت را تثبیت نماید و این تضمین را به بخش اقتصادی بدهد که قیمت در حد معقولی نگه داشته میشود، حتی اگر در گامهای نخست ضرر کند.
در گام دوم دولت باید این اطمینان را به تولیدکنندگان و جامعه بدهد که در حد مورد نیاز مواد اولیه تهیه کرده است.در نتیجه تضمین کند که مواد اولیه برای تولید کالا وجود دارد و تضمین نماید که قیمت ثابت نگه داشته میشود. در این صورت مردم میبینند که به اندازه کافی کالا وجود دارد و قیمت نیز همیشه ثابت است، به مقدار نیاز مصرف میکنند و یخچالها تبدیل به انبار نمی شود.فراموش نکنیم که در تولید اول بایدکیفیت را درست کرد و بعد به فکر کمیت بود.باید منابع اقتصادی مناسب و یا قابل قبول در اختیار تولید کننده قرار گیرد وبرای بازاریابی داخلی و خارجی روشها و تکنیکهای روز دنیا آموزش داده شود.
در بحث مالیات نیز این نکته باید توسط دولت مورد توجه قرار گیرد که مالیات را از حاصل میوه میگیرند. دولت صنعت را بذری میبیند که وقتی رویید، میوه آن را سریعا طلب کند! در صورتی که صنعت بذری است که باید آن را کاشت و پس از چند سال نگهداری و مراقبت به میوه آن رسید. دولت بیاید برای یکبار هم که شده سه یا پنج سال تمام صنایع را به اختیار خود بگذارد تا خوداظهاری کنند و به فرض اینکه ۹۹ درصد هم اشتباه بگویند. تولید کننده پس از پنج سال خودش را پیدا میکند و خوداظهاری به درست اظهاری تبدیل میشود.
دراین اوضاع و احوال آشفته اقتصادی از مردم چه انتظاری میتوان داشت؟
ببینید، ایرانیها به علت عدم آگاهی و دانش در پارهای از مصارف تا بیست برابر ژاپنیها کالا مصرف میکنند. این در حالی است که ژاپنیهابا یک درصد منابع طبیعی دنیا را اداره میکنند و ما با این همه منابع طبیعی هنوز محتاجیم! آنها قبول کرده اند که نمیدانند و چیزی هم ندارند و با علم و عقل و با پشتکار زیاد همه منابع موجود را به کار گرفتهاند، ولی ما پشتکار نداریم و چشم و دل مان به منابع طبیعی خوش است.در واقع علم و امکانات را داریم ولی دانش استفاده از آن را نداریم.
البته دانش و فرهنگ صحیح مصرف باید به مردم آموزش داده شود. اقتصاد هم باید از کودکی آموزش داده شود. اقتصاد مانند نفس کشیدن است که در اختیار همه قرار میگیرد و از لحظه تولد تا مرگ ادامه دارد. وقتی از کودکی آموزش داده شود دیگر نیازی نیست در دانشگاه به فکر آموزش بیفتیم.
جامعه ای موفق است که پشتیبان اقتصاد و صنعت باشد. در اقتصاد پویا برادر کوچکتر بازرگانی است و برادر بزرگتر تولید.اما در حال حاضر برادر کوچک بزرگ شده و برادر بزرگ هم ضعیف شده است.
با توجه به نامگذاری امسال به نام تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی،به گمان شماتحقق این شعار چگونه ممکن میشود؟
به نظر من، تولید ملی باید منشور و فرمان باشد و برای نجات کشور از رکود اقتصادی که حاصل تورم و بیتدبیری است باید بهای اول را به تولید بدهیم و برای استمرار آن تمام افراد متفکر را به کار بگیریم، فارغ از آنکه درکجا و چه کسی هستند. باید به اندیشه آنها توجه شود و خود را در وسط گود ببینیم و بدانیم که ایران شایسته بهترینهاست.
الان موقع اتحاد ماست، باید به یک چیز فکر کنیم و آن نجات کشور با تولید ملی است. از تولید به مصرف میرسیم ولی از مصرف به تولید نمی رسیم.
سال تولید ملی شعار نیست.باید آن را باور و فرمان ببینیم تا پیامد داشته باشد. بقای هر جامعه به تولید و صنعت آن وابسته است. نسبت به چهل سال پیش خوب پیشرفت کرده ایم، لازم بوده اما کافی نبوده. اگر قرار باشد آینده خوبی را برای اقتصاد ایران رقم بزنیم باید برای همه صنایع ارزش قائل باشیم، حتی صنایعی که یک ریال ارزش افزوده داشته باشند. حتی اگر سنگ استخراج میکنیم سنگ را به همین صورت نفرستیم و صادر نکنیم، بلکه آن را فرآوری کنیم و بفرستیم. با این همه منابع طبیعی و نعمات خدادادی و استخراج و فرآوری آن میتوانیم در دنیا سروری کنیم. ما همه چیز بالقوه داریم اما بالفعل شدن آن مدیر دلسوز میخواهد.
ارسال نظر