ادموند فلپس برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۶
عضو هیات علمی دانشگاه تهران
جوایز نوبل به مناسبت بزرگداشت خاطره آلفرد نوبل شیمیدان نامی سوئدی همه ساله به برجستهترین دانشمندان علمی جهان در چند رشته از علوم و نیز در ادبیات و صلح جهانی اعطا میشود.
آلفرد نوبل متولد ۱۸۳۳ میلادی در سوئد، سالهای ۱۸۴۲ تا ۱۸۶۳ میلادی را در سن پیترزبورگ روسیه گذراند. وی که مخترع دینامیت است به منظور جبران خساراتی که ممکن است اختراع دینامیت در بر داشته باشد در آخرین خواسته و وصیت خویش جوایزی را برای دانشمندانی که در حیطهای خاص به بالاترین درجات میرسند تعیین کرد. مبلغ این جوایز و جزییات آن در سندی که در ۲۷ نوامبر ۱۸۹۵ در باشگاه سوئدی – نروژی پاریس تنظیم گردید مشخص شده است. اولین بار جایزه نوبل در سال ۱۹۰۱ میلادی در آکادمی سلطنتی موسیقی استکهلم به «ژاکوب هنریکوس ونهاف» به خاطر تحقیقات در زمینه «قوانین پویای شیمی» تعلق گرفت. در آن زمان فقط رشتههای ادبیات، فیزیک، شیمی و طب در حیطه اعطای این جوایز جای داشتند. در فاصله سال ۱۹۰۲ میلادی تاکنون این جوایز توسط پادشاه سوئد اعطا میشود. اولین پادشاهی که این جایزه را اعطا کرد اسکار دوم بود که اعطای این جوایز را به خارجیان قبول نداشت. از آن پس جوایز نوبل به کسانی که در راه بهبود زندگی بشر چه در پیشبرد فنون و یا نوآوری مشارکت داشتهاند، تعلق میگیرد. جوایز اقتصاد توسط بانک مرکزی سوئد اعطا میشود. این جایزه در سال ۱۹۶۸میلادی تعیین شد و نام رسمی آن «جایزه علم اقتصاد اعطا شده از سوی بانک سوئد در یادبود آلفرد نوبل» است. در سال ۲۰۰۶ میلادی در اقتصاد ادموند فلپس اقتصاددان برجسته آمریکایی به خاطر «ارائه توضیحاتی درباره ارتباط میان تورم و بیکاری، کار و تاثیر عمیق آن در سیاست اقتصاد کلان»، جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد. وی ششمین شهروند آمریکایی است که در سالهای اخیر موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شده است.
محمود قنادان
عضو هیات علمی دانشگاه تهران
جوایز نوبل به مناسبت بزرگداشت خاطره آلفرد نوبل شیمیدان نامی سوئدی همه ساله به برجستهترین دانشمندان علمی جهان در چند رشته از علوم و نیز در ادبیات و صلح جهانی اعطا میشود.
آلفرد نوبل متولد ۱۸۳۳ میلادی در سوئد، سالهای ۱۸۴۲ تا ۱۸۶۳ میلادی را در سن پیترزبورگ روسیه گذراند. وی که مخترع دینامیت است به منظور جبران خساراتی که ممکن است اختراع دینامیت در بر داشته باشد در آخرین خواسته و وصیت خویش جوایزی را برای دانشمندانی که در حیطهای خاص به بالاترین درجات میرسند تعیین کرد. مبلغ این جوایز و جزییات آن در سندی که در ۲۷ نوامبر ۱۸۹۵ در باشگاه سوئدی - نروژی پاریس تنظیم گردید مشخص شده است. اولین بار جایزه نوبل در سال ۱۹۰۱ میلادی در آکادمی سلطنتی موسیقی استکهلم به «ژاکوب هنریکوس ونهاف» به خاطر تحقیقات در زمینه «قوانین پویای شیمی» تعلق گرفت. در آن زمان فقط رشتههای ادبیات، فیزیک، شیمی و طب در حیطه اعطای این جوایز جای داشتند. در فاصله سال ۱۹۰۲ میلادی تاکنون این جوایز توسط پادشاه سوئد اعطا میشود. اولین پادشاهی که این جایزه را اعطا کرد اسکار دوم بود که اعطای این جوایز را به خارجیان قبول نداشت. از آن پس جوایز نوبل به کسانی که در راه بهبود زندگی بشر چه در پیشبرد فنون و یا نوآوری مشارکت داشتهاند، تعلق میگیرد. جوایز اقتصاد توسط بانک مرکزی سوئد اعطا میشود. این جایزه در سال ۱۹۶۸میلادی تعیین شد و نام رسمی آن «جایزه علم اقتصاد اعطا شده از سوی بانک سوئد در یادبود آلفرد نوبل» است. در سال ۲۰۰۶ میلادی در اقتصاد ادموند فلپس اقتصاددان برجسته آمریکایی به خاطر «ارائه توضیحاتی درباره ارتباط میان تورم و بیکاری، کار و تاثیر عمیق آن در سیاست اقتصاد کلان»، جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد. وی ششمین شهروند آمریکایی است که در سالهای اخیر موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شده است. فلپس در سال ۱۹۳۳ در اوانستون ایلینویز متولد شد درست در زمانی که دوران سیاه نامیده میشد، والدینش در آن سالها شغل خود را از دست داده بودند و با کمک مالی پدربزرگ زندگی میکردند تا این که پدرش در نیویورک شغلی پیدا کرد.
آنها تا سال ۱۹۵۱ در نیویورک زندگی کردند. ادموند و خانوادهاش همیشه در زمینه مسائل مالی و اقتصادی با یکدیگر بحث میکردند و شاید همین مساله نقطه عطفی در زندگی او بود.(۱)
ادموند مانند سایر آمریکاییها بدون هیچ پیش زمینهای از انتخاب شغل آینده برای تحصیل به کالج امرست رفت سپس برای ادامه تحصیل دانشگاه پیل را انتخاب کرد. در پیل با جیمز توبین (که بعدا در سال ۱۹۸۱ برنده جایزه نوبل اقتصاد شد) و توماس شلینگ (یکی از برندگان جایزه نوبل اقتصاد سال ۲۰۰۵) آشنا شد و روابط بسیار صمیمانهای برقرار کرد. فلپس تحت تاثیر تدریس واضح و روشن و دیگر تواناییهای آن دو نفر برای سادهسازی امور قرار گرفت. (۲) آنها به نقش مهم تقاضای عوامل خرید در ایجاد تورم و بیش از آن، قیمتها و مزدها تاکید داشتند. گزافه نیست اگر بگوییم آنها انتقالدهندگان نظریه نرخ طبیعی بیکاری به فلپس بودند.
ادموند فلپس در اوایل دهه ۱۹۶۰ به سبب ارائه نظریاتش درباره رشد اقتصادی، تعلیم و تربیت و قانون طلایی تراکم سرمایه در کمیسیون کاولز پیل شهرت یافت. شاید مهمترین کار فلپس، نظریه وی در رابطه با نرخ طبیعی بیکاری باشد. مطالعه وی در مورد وجود بیکاری، نحوه تعیین میزان آن و چگونگی حذف بیکاری توسط نیروهای بازار بود. این مطالعات در کتاب «اصول اقتصاد کلان در مورد اشتغال و نظریه تورم کلان» در سال ۱۹۷۰ میلادی منتشر شد. وی سپس طی بررسی مجدد نرخ طبیعی در کتاب «رکود ساختاری» به سال ۱۹۹۴ میلادی نشان داد که تغییرات نیروهای بازار، دگرگونی ویژگیهای آن را توضیح میدهند، در نتیجه فلپس در کتاب «کار پر ارزش» به سال ۱۹۹۷ میلادی توجه خود را بر روی بیکاری در بین کارگران با بهرهوری کمتر، معطوف ساخت و اعلام نمود که راهحلهای مشکلات که از طریق مشاغل خوب پیشنهاد میگردند به طور کلی برای توسعه فردی ضروری میباشند. وی سپس توجه خود را به سمت سیستمهای اقتصادی ثانوی و پیامدهای متقابل جهت رشد و ارضای رضایت فردی معطوف داشت.(۳)
ادموند فلپس به نظرات توبین توجه خاص داشت. مطالعات او نشان میدهد که تغییرات تقاضا در مقایسه با تغییرات قیمت و محصول و بازده، ارتباط بنیادیتری با صنعت دارد وی هم چنین به طور خاص اشاره میکند که هزینهها در ایجاد تورم نقش اساسی دارند. این نظریات در سال ۱۹۵۰ میلادی از اهمیت بسیاری برخوردار بود اگرچه در چارچوب مفهومی دچار مشکلات فراوانی شد.
نرخهای پایین بیکاری و تورم از اهداف اصلی سیاستهای ثبات اقتصادی میباشد. طی دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی نظریه مبادله پایدار میان تورم و بیکاری با نام مصطلح منحنی فیلیپس پایهگذاری شد. براساس این نظریه کاهش نرخ بیکاری نتیجه همان افزایش تک مورد نرخ تورم است. فلپس این دیدگاه را طی یک تجزیه و تحلیل بنیادیتر در مورد تعیین دستمزدها و نرخها با توجه به مساله اعتماد به اطلاعات اقتصادی به چالش کشید. (۴)
هر کدام از موسسات اقتصادی در مورد فعالیتهای بقیه موسسات اطلاعات ناقصی دارند و باید تصمیمات خود را بر پایه انتظارات تخمینی بنیان نهند. فلپس فرضیه انتظارت افزایش منحنی فیلیپس را که براساس آن تورم به عامل عدم اشتغال و انتظارات تورم بستگی دارد به صورت فرمول درآورد. فلپس معتقد است نرخ بلند مدت بیکاری تحت تاثیر تورم نیست بلکه تنها توسط عملکرد بازار کار تعیین میگردد، به دنبال آن سیاست تثبیت قیمتها تنها میتواند نوسانات کوتاهمدت بیکاری را کاهش دهد. فلپس همچنین نشان داد که چگونه احتمالات سیاست ثبات در آینده به تصمیمات سیاستهای امروزی بستگی دارد، چنانچه نرخ پایین تورم امروز به انتظاراتی در مورد تورم پایین در آینده و در نتیجه تسهیل سیاستگذاری آینده منجر خواهد شد.(۵)
موضوع دیگر این است که مبادلات بازرگانی موقت مرکز بیشترین توجه درباره نرخ مطلوب شکلگیری سرمایه را نشان میگیرد. نسل امروز با سبقت گرفتن در مصرف سرمایهگذاریهای فیزیکی همزمان با افزایش سرمایهگذاریهای انسانی یعنی آموزش و تحقیق میتواند رفاه نسل آینده را افزایش دهد. فلپس تضادهای توزیعی امکانپذیر در میان نسلها را آشکار ساخت. وی همچنین نشان داد که همه نسلها ممکن است تحت شرایط معین از تغییر نرخهای صرفهجویی شده سود جویند. فلپس از پیشگامان تحلیل اهمت سرمایه انسانی در گسترش تکنولوژی جدید و رشد اقتصادی میباشد.(۶)
وی در مقالهای که درباره تورم و بیکاری نوشت از منحنی فلپس استفاده کرد. مقاله فلپس که جیمز توبین برنده جایزه نوبل اقتصادی ۱۹۸۱ از آن به عنوان مهمترین تحلیل اقتصاد کلان قرن یاد کرده، در سال ۱۹۸۵ در مجله اکونومیکا چاپ شده، محتوی آن یک منحنی است به شکل نعل وارونه که ارتباط میان بیکاری و نرخ تغییر دستمزدهای پولی انگلستان را در فاصله سالهای ۱۹۶۱-۱۸۵۷ یعنی تقریبا ۱۰۰سال نشان میدهد و بیان میدارد که میان کاهش نرخ بیکاری و افزایش نرخ تورم یک رابطه منفی وجود دارد. پل ساموئلسن و رابرت سولو که بعدا هر دو برنده جایزه نوبل اقتصاد شدند در مقالهای که تحت عنوان «جنبههایی از سیاست ضدتورمی» نوشتند، منحنی فلپس را شهره آفاق کردند به طوری که این منحنی در گزارش اقتصادی سال ۱۹۶۹ توسط رییسجمهور وقت آمریکا به مجلس این کشور مورد استفاده قرار گرفته بود. پس از ارائه این مقاله، فلپس دریافت هر گاه اقتصاد حتی به مدت کوتاهی تحت فشار قرار گیرد، نرخ پایین بیکاری مشکلات بسیاری برای شرکتهایی که میخواهند نرخ مزد را بالا نگه دارند، پدید میآورد. (۷)
فلپس در سال ۱۹۶۷ به طور مستقل فرضیه نرخ طبیعی را تقریبا همزمان با میلتون فریدمن کشف کرد. براساس این فرضیه، یک نرخ طبیعی یا واقعی وجود دارد که در آن انتظار افراد در مورد تغییر دستمزدها و قیمتها دقیقا با تغییر واقعی دستمزدها و قیمتها برآورده میشود و هرگونه تلاش دولت برای پایین آوردن سطح بیکاری به زیر این نرخ از طریق سیاستهای انبساطی پولی و مالی باعث میشود تا انتظار افزایش دستمزدها و قیمتها ایجاد شود و این به نوبه خود تورم را افزایش میدهد. این فرآیند تنها در صورتی متوقف میشود که بیکاری در سطح بالاتری از تورم، به سطح نرخ طبیعی باز گردد. از نظر فلپس فرضیه نرخ طبیعی با مفهوم جستوجوی شغل به عنوان عامل مهم یا تنها عامل بیکاری مرتبط است.
در ژانویه سال ۱۱۹۶۹ کنفرانسی در دانشگاه پنسیلوانیا برگزار شد. در این کنفرانس فلپس و دیگر صاحبنظران به نتایج مهم و ارزشمندی دست یافتند و مقالهای با مقدمه فلپس به چاپ رسید که کتاب فلپس نام گرفت. به نظر میرسد که این امر واقعهای بنیادی در تاریخ اقتصاد کلان باشد. مقاله مزبور و نظرات فلپس اثرات پایداری بر سیاستهای کلان گذاشته و به این مهم پرداخته است که چگونه سیاست ثبات اقتصادی امروز میتواند بر سیاست آینده تاثیرگذار باشد. (۸)
به نظر فلپس هر گاه شرکتها بخواهند کارمند بیشتری استخدام کنند به همان نسبت مزد بیشتری پیشنهاد میکنند. تعریف مزد دقیقا این گونه نیست به همان میزان که مزد بازار و نرخ کل بیشتری پیشنهاد میکنند. تعریف مزد دقیقا این گونه نیست به همان میزان که مزد بازار و نرخ کل بیکاری تغییر یابد، مزد کار نیز افزایش مییابد. اما وی معتقد بود مطلبی در این نظریات نادرست به نظر میرسد از طرفی هر گونه رشد در میزان مزد حقیقی باعث کاهش موازنه بیکاری میشود و در زمان کوتاهی موازنه بیکاری ناپدید میشود. برای سادگی بیشتر تنها مزد نسبی و نرخ بیکاری، نرخ نهایی را تعیین میکند نه مزد حقیقی. فلپس در بررسی مجدد نظریه اظهار داشت اگر نرخ بیکاری به سوی کاهشی چشمگیر در حرکت باشد، هر شرکتی با توجه به تقاضا و رسیدن به نرخ نسبی، مزد خود را بالا میبرد، اما اگر شرکتی بخواهد با شرکت دیگر رقابت کند نتیجه بسیار ناامیدکننده خواهد بود. توازن در بازار کار نرخ بالای بیکاری را میطلبد. (۹)
تحقیقات فلپس نشان میدهد که استخدام تمام وقت، ثبات قیمتها و رشد سریع از اهداف مهم سیاست اقتصادی است اما همواره مشکلاتی در این زمینهها وجود دارد نظیر اینکه چگونه بین تورم و بیکاری و میزان مصرف نسل حاضر و نسل آینده تعادل ایجاد شود. طبق اظهارنظر آکادمی سلطنتی سوئد تحقیقات و مطالعات فلپس درک این دو موضوع را سادهتر ساخت. (۱۰)
فلپس همچنین در زمینه بسط مفهوم ارتباط عمیق و مهم میان اثرات کوتاهمدت و بلندمدت سیاستهای اقتصادی تحقیقات بسیاری انجام داده است. (۱۱) ضمن اینکه به راهاندازی موسسات سرمایهگذاری نیز علاقهمند است.
آشنایی با فیلسوف بزرگ جان رالز، انگیزهای شد تا فلپس بر روی موضوع عدالت اقتصادی نیز مطالعاتی انجام دهد. ادامه تحقیقات وی بر روی مفهوم عدالت اقتصادی دورنمایی از کتاب «نظریه عدالت» نوشته رالز میباشد و این بدان معنا است که وجود عدالت در اقتصاد میتواند برای تولیدکنندگان انگیزهای باشد تا هر چه بیشتر به نتایج حاصله علاقهمند شوند. این تعریف البته برای کسانی که تولیدکننده نیستند و یا جوامعی که در آنها تجارت و همکاری معنا ندارد.، بسیار ناامیدکننده به نظر میرسد.
فلپس معتقد است توجه به عدالت و توزیع، مباحث مهمی هستند که نادیده گرفته شدهاند. وی که در یک مجله فلسفی نظریات خود را در زمینه عدالت در امور مالی عمومی به چاپ رسانده مقالات معروفی نیز در رابطه با معنای عدالت میان نسلی، تراکم بهینه سرمایه و احتمال محفوظ و پایدار ماندن آن اعتبارات تحقیق میکرد، مقالهای کوتاه بود که خود از دیگر آثار فلپس آن را «تبعیض آماری» نامید و در نهایت مقالهای از وی به چاپ رسید که درباره نظریه تورم مالیاتی بود که ضمنا نیاز به تعادل کلی در جامعه را میطلبید. البته انتشار این مقاله سوء تفاهماتی ایجاد کرد که در کتاب وی - تالیف سال ۱۹۷۲ - به این مطلب به درستی پرداخته شده است.
فلپس در سال ۱۹۶۱ پس از تحقیق بر روی نظریه سرمایه به قانون طلایی تراکم سرمایه دست یافت. در قانون طلایی این مساله مطرح میشود که با چه میزان نرخ پسانداز، درآمد سالانه به طور مداوم به حداکثر ارتقا مییابد. البته مفهومی که در پس این مطلب نهفته، مهمتر است یعنی ذخیره سرمایه و تداوم استفاده از منابع طبیعی و سیاست محیطی. همچنین فلپس به نتایج غیر بصری دست یافت که بر پایه آن نرخ ذخیره میتوانست بسیار بالا بماند و بهتر است بقیه نسلها به نرخ پایینتر ذخیره اکتفا کنند. البته به نظر میرسد او به این نکته توجه نکرده است که این عقیده، ایدهای سیاسی است.
فلپس مشکلات اقتصادی قاره اروپا را به کمبود پویایی نسبت داد و آن را بیشتر از آنکه به مالیات مشاغل و بیمه اجتماعی مربوط بداند به صنفگرایی تازه وابسته دانست.
فلپس همچنین بر روی امکان سوبسیدهای استخدام کارگران، دستمزد پایین و تحولات اروپای شرقی همچنین در رابطه با پویایی ساختاری اقتصادها و عوامل زیربنای نوآوریهای اقتصادی فعالیتها و مطالعاتی داشته است.
فلپس میزان تحصیلات و جمعیت را به عنوان عوامل کلیدی موثر در نرخ رشد اقتصادی عنوان میکرد. سپس این مطلب با این قضیه که کاهش نرخ بیکاری با تعادل سازگار است، همخوانی خواهد داشت. از دیگر موضوعات مورد علاقه وی رابطه میان اقتصاد رفاه نوین و متون فلسفی قدیمیتر درباره توزیع درآمد و ثروت است که در کتاب «عدالت اقتصادی» در سال ۱۹۷۳ مورد بررسی قرار گرفته است.
فلپس در سال ۱۹۶۲ دعوتنامهای برای بازدید از انستیتوی فنی ماساچوست دریافت کرد. مباحثات مفید فلپس با ساموئلسن از خاطراتی است که وی تا سالها به خاطر داشت.
فلپس هم چنین با آمارتیاسن برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۸ ملاقاتهایی داشته که دامنه تحقیقات جدیدش را در زمینه رفاه اجتماعی به فلپس نشان داد و اهمیت کارهای جان رالز را برای وی آشکار ساخت.
فلپس در سال ۱۹۶۵ از سوی دو دانشگاه پنسیلوانیا و دانشگاه نورث وسترن پیشنهاداتی برای اشتغال دریافت کرد. اما به خاطر وزش بادهای شدید میشیگان ترجیح داد تا با دانشگاه پنسیلوانیا همکاری کند. وی در سال ۱۹۶۶ دانشگاه ییل را ترک کرد. بیشترین تحقیقاتی که فلپس درباره اقتصاد کلان انجام داد در طول سالهای ۷۰-۱۹۶۹ بود که در دانشگاه استانفورد فعالیت داشت.
فلپس پیش از آنکه به دانشگاه کلمبیا منتقل شود، در طول سالهای ۷۱-۱۹۷۰ نیز در دانشگاه پنسیلوانیا به تدریس اقتصاد اشتغال داشت.
فلپس در سال ۱۹۷۱ به انجمن اقتصاددانان کلمبیا پیوست. در سال ۱۹۸۱ به عنوان عضو آکادمی ملی علوم پذیرفته شد و پس از آن در سال ۲۰۰۰ به عنوان عضو برجسته انجمن اقتصاددانان آمریکا انتخاب شد.
در طول ۴۰سال گذشته در مجلات معتبر علمی مطالب بسیاری از وی به چاپ رسیده است.
از آثار فلپس میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- نظریه نوعدوستی، اخلاقی بودن و اقتصاد، ۱۹۷۵.
- تحقیقاتی در مورد نظریه اقتصاد کلان. دو جلد، ۸۰-۱۹۷۹
- افت ناگهانی در اروپا (دوبارهسازی نظریه اقتصاد باز) با همکاری فیتوسی، ۱۹۸۸.
- هفت مکتب در دیدگاه اقتصاد کلان، ۱۹۹۰.
- افت ناگهانی، ۱۹۹۰.
- افت ساختاری (نظریه نوین تعادل میان بیکاری، سود و دارایی)، ۱۹۹۴.
- اهدای کار، (چگونه میتوان مشارکت و خودپشتیبانی را در سرمایهگذاری آزاد به حالت اولیه بازگرداند)، ۱۹۹۶.
ارسال نظر