روشنگری و صنعتگری، تضاد ندارند

محمد صادق جنان صفت

«روزنامه نگاری اقتصادی» به من این فرصت را داده است که در دو دهه گذشته با شمار قابل توجهی از مدیران و صاحبان صنعتی از یک سو و شماری از روشنفکران ایرانی از سوی دیگر، گفت و گو و تعامل داشته باشم. نمی‌توان نادیده گرفت که جامعه روشنفکری ایران بویژه از آغاز استیلای سوسیالیزم در بلوک شرق اصولاً در راه اعمال سیاست های متمرکز برای دستیابی به رفاه و عدالت اجتماعی و آزادی‌های سیاسی - اجتماعی و بسط اقتصاد دولتی بوده است. این گروه به دلایل تاریخی و سیاسی، اصولاً نگاه مثبتی به صاحبان سرمایه نداشته‌اند و آنها را قشری می دانسته که می‌خواهد مناسبات موجود را که از آن نفع مادی می برد حفظ کند. روشنفکران ایرانی توانایی، دانایی و شوری برای شناخت قشر صاحب صنعت و سرمایه در سرزمین خود نداشتند. این نگاه که به دلیل پیروزی انقلاب مردم مسلمان و مستضعف ایران باریک و تنگ تر شده بود، در اواخر دهه ۱۳۶۰ همچنان بر جامعه روشنفکری حاکم بود.

در سوی دیگر جامعه صنعتگران و صاحبان بنگاه‌های صنعتی و اقتصادی نیز، روشنفکری ایران را با دیده تردید نگاه کرده و شوقی برای شناخت خواسته‌ها و اندیشه‌های آنها نشان نمی‌دادند. اجتناب از گفت و گو با جامعه روشنفکری ایران به ویژه روزنامه نگاران و تلاش برای پنهان ماندن، جزیی از رفتار و نگاه استراتژیک صاحبان سرمایه و صنعت در ایران بوده است.

در دهه ۱۳۷۰ اما موج تازه‌ای از بحث و گفتگو در جامعه روشنفکری و قشر صنعتگر ایرانی برای ابهام زدایی و اتهام زدایی برخاست و برخی از روزنامه نگاران که با هر دو گروه آشنا بودند، کوشش کردند که این دو گروه را به شکل شفاف به همدیگر معرفی کنند. این کوشش‌ها به طور نسبی با کامیابی مواجه شد و آن دیوار قطور جدایی، شکاف برداشت و روزنه‌هایی برای درک تازه‌ای از خواسته‌ها، آرزوها و رفتار و گفتار دو گروه یاد شده پدیدار شد. روشنفکران ایرانی به ویژه پس از رویداد تاریخی فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی ، تلاش کردند دریچه‌های تازه‌ای برای اندیشیدن درباره سایر گروه‌های اجتماعی باز کنند و شناخت کلیشه‌ای و دگم قبلی نسبت به صنعت و تجارت را تلطیف کنند. از سوی دیگر، صاحبان صنعت و سرمایه نیز با مراجعه به رفتارهای تاریخی همتایان خود در قرن روشنگری همچنین فهم تازه‌ای از رفتار بخش قابل توجهی از جامعه روشنفکری می‌دیدند، تلاش کردند تولید ثروت و کارآفرینی را به مثابه رفتارهای مدرن و توسعه ای نشان دهند. این دو قشر در دهه ۱۳۷۰ به آرامی و با احتیاط ، تردید و بد بینی نسبت به آرمان و آرزوی قشر دیگر را کنار گذاشتند و حرف زدن با یکدیگر را در دستور کار قرار دادند. اتهام زدایی از جامعه صاحبان صنعت و سرمایه گذاران و کارآفرینان ایرانی و زدودن زنگار بدبینی به جامعه روشنفکری از دو گروه روشنفکران ، آثار خود را در دهه ۱۳۷۰ نشان داد. اکنون شاهد تعامل عقلانی و بر پایه خرد و آگاهی میان روشنفکران و صنعتگران هستیم و رسانه‌های ایرانی، تکریم و تجلیل از صاحبان صنعت را بخشی از استراتژی خود قرار داده‌اند. این رویداد را با هر نیت و هدفی که باشد باید به فال نیک گرفت و راه را برای برطرف کردن همه تردیدها و بدبینی ها هموار کرد و البته مانع از افراط در این حوزه شد.

نکته ای که باید به آن اشاره شده و به مثابه «طرح موضوع» در کانون توجه قرار گیرد ، افراط در تجلیل از صاحبان صنعت به عنوان کسانی است که فقط «تولید ثروت» می‌کنند و اندیشه دیگری در سر ندارند. این افراط و تندروی در شخصیت سازی از تولیدکنندگان ثروت و یکپارچه کردن همه کارآفرینان قبلی و فعلی، احتمالاً به بیراهه خواهد رسید. صواب و کار درست آن است که تولید اندیشه و تولید ثروت را دو کار متفاوت و ضد هم ندانیم و بپذیریم که اندیشه ورزان و روشنفکران می‌توانند فعالیت اقتصادی داشته باشند و از سوی دیگر، تولید کنندگان ثروت نیز حتماً می‌توانند اندیشه ورز بوده و صاحب فلسفه زندگی باشند.

برای اینکه این موضوع را شفاف تر و با یادآوری مصداق‌های شناخته شده توضیح دهم، یکی از نمونه های بارز آن را که مهندس محسن خلیلی است ، معرفی می کنم. روشنفکران و اندیشه ورزان که با این صنعتگر قدیمی ایرانی آشنا هستند ، می‌توانند گواهی دهند که وی ویژگی‌های یک روشنفکر تیزهوش و با انگیزه را با فعالیت‌های صنعتی، جمع کرده‌است.

آنگونه که او می‌گوید ، سهم او از کل سرمایه بوتان کمتر از ۱۰درصد است و به همین دلیل نمی‌توان او را با صاحبان سرمایه‌های کلان در بنگاه های صنعتی، در یک سبد گذاشت. محسن خلیلی، بیش از آنکه یک صنعتگر ثروتمند باشد، یک روشنفکر تشکــل گرا و معتقد به تاثیرگذاری نهادهای مدنی بر رفتار و کارکرد جامعه به حساب می‌آید. این صنعتگر کهن ایرانی از بیش از پنج دهه پیش تا امروز بیشترین وقت و امکانات خود را برای تعدیل دیدگاه های تمرکز گرای روشنفکری - به رسم یکی از الگوهای موثر دهه اخیر- از طریق تاسیس و هدایت تشکل های عدیده صنعتی گذاشته و برای نهادینه کردن آن سعی وافر داشته است و به همین سبب می‌توان او را در زمره روشنفکران نهادگرای صنعتی کشورمان به حساب آورد.

مهندس محسن خلیلی در طول بیش از پنج دهه گذشته، ضمن اینکه دوستان و همکارانی از میان صنعتگران داشته است، اما بیشترین نشست و برخاست او با متخصصان و اندیشه ورزان علوم اقتصادی و اجتماعی بوده و هست. آن دسته از کسانی که با فعالیت‌های انجمن مدیران صنایع ، کنفدراسیون صنعت ایران، کانون عالی کارفرمایان ایران و سایر تشکل هایی که مهندس خلیلی در تاسیس و مدیریت آنها نقش اساسی داشته و دارد آشنایی دارند، دیده اند که کارشناسان و اندیشه ورزان در علوم اجتماعی و اقتصادی و حتی افراد و شخصیت های فرهنگی و دانشگاهی در این نهادهای مدنی رفت و آمد دارند و مورد مشورت قرار گرفته و آموزه‌های علمی - کارشناسی آنها سرچشمه اثرگذاری بوده است. این رویداد غیرقابل انکاری اســـت که می‌توان مصداق‌های گوناگونی برای آن آورد. مهندس محسن خلیلی از معدود رهبران صنعتی کشور است که مقاله های گوناگون و کارشناسانه درباره مسائل صنعتی و اقتصادی نوشته و آنها را در معرض و دسترس کارشناسان و علاقمندان به صنعت و اقتصاد ایران قرار داده است. ویژگی مهندس خلیلی در حوزه کار خود تلاش برای مسئولیت‌پذیری اجتماعی همکاران خود در صنعت است و به همین دلیل در این مسیر، پیشگام به حساب می‌آید. آرزوی او برای اینکه صنعتگران و فعالان اقتصادی ایران، دارای فلسفه زندگی مبتنی بر اندیشه ورزی در کنار فعالیت‌های صنعتی باشد، را می‌توان در انبوه سخنرانی­ها و نوشته‌­های او دید که بخش‌هایی از آن را در صفحه­‌های بعدی ملاحظه می‌کنید، و این امر مصداق خوبی برای اثبات روشنفکر - صنعتگر بودن او به حساب می‌آید. یادمان باشد که صاحبان سرمایه و صنعت در روشنگری به ویژه عبور دادن جوامع از مرحله توسعه نیافتگی به مدار توسعه یافتگی در همه سرزمین ها، نقش اصلی را داشته‌اند و جداسازی روشنفکر از صاحب سرمایه و صنعت، تنها در برخی جامعه ها رخ داده است.