علی میرزاخانی

اگرچه مکاتب چپ و مادیگرا به نقش «مناسبات اقتصادی» در دگرگونی و تحولات جوامع اصالت می‌دهند، اما به اعتقاد مکاتب آزادیخواه و نیز آموزه‌های دینی، آنچه که جوامع را در مسیر تحول به مفهوم تکامل قرار می‌دهد «اندیشه» است نه «مناسبات اقتصادی». سینما در دو کارکرد متفاوت تخریب و سازندگی

علی میرزاخانی

اگرچه مکاتب چپ و مادیگرا به نقش «مناسبات اقتصادی» در دگرگونی و تحولات جوامع اصالت می‌دهند، اما ...

به اعتقاد مکاتب آزادیخواه و نیز آموزه‌های دینی، آنچه که جوامع را در مسیر تحول به مفهوم تکامل قرار می‌دهد «اندیشه» است نه «مناسبات اقتصادی». البته مکاتب چپ نیز آنجا که از ضرورت «ایجاد خودآگاهی» یا توسعه خودآگاهی برای تبدیل آن به «نیروی مادی» سخن می‌گویند ناخودآگاه، اولویت «اندیشه» بر «مناسبات اقتصادی» را تایید می‌کنند.

توجه به این مقدمه موجز از آن جهت ضروری است که بر نقش «هنر» علی‌الخصوص «هنر هفتم» در روزگار کنونی، تاکید ویژه کنیم؛ چراکه بی‌تردید مهم‌ترین مسیر انتقال اندیشه از نوک هرم جوامع به سطوح پایین، همان مسیری است که «هنر» در اختیار می‌گذارد.

شاید در این مجال، پرداختن به این بحث کهنه که هنر وسیله است یا هدف، مطلوب و نیز مفید نباشد، اما به هر حال، قابل‌انکار نیست که هنر همانند اکثر آفرینش‌های بشر می‌تواند در دو نقش متفاوت «تخریب» و «سازندگی» مورد استفاده قرار بگیرد و به همین دلیل، بررسی آثار هنری کشورمان به ویژه در حوزه «هنر هفتم» از این زاویه ضرورت دارد.

متاسفانه به نظر می‌رسد که اگر نیم‌نگاهی از این زاویه و نه از زاویه «معیارهای هنری مرسوم» به کارنامه هنری کشور در حوزه سینما داشته باشیم، شاید به نمره قابل‌قبولی نرسیم.

برای محاسبه سرانگشتی این نمره، شاید بهترین روش بررسی آن باشد که به تحلیل محتوای برخی از آثار هنری تاثیرگذار در این حوزه پرداخته شود و پاسخی برای این سوال جست‌و‌جو شود که آیا عناصر «توسعه‌ساز» آنها غلبه دارد یا عناصر «توسعه‌سوز»؟

اگر عناصر «توسعه‌ساز» را عناصری چون اصالت حقوق فردی اعم از حق حیات، حق مالکیت و از این قبیل بدانیم که برای حفظ آنها حاکمیت قانون ضرورت دارد، در بررسی آثار تاثیرگذار سینمایی نه تنها نوعی بی‌اعتنایی به این عناصر مشاهده می‌شود. بلکه بعضا تقویت عناصر «توسعه‌سوز» نیز صراحتا در دستور کار است.

به عنوان مثال، چنانچه فیلم‌های تاثیرگذار «قیصر» و «گوزن‌ها» از این زاویه بررسی شوند، معلوم خواهد شد که در آنها تشویق حرکت‌های خودسرانه و خارج از مسیر قانون برای احقاق حق، بر اساس تعریف شکل گرفته در ذهن قهرمانان فیلم، به شدت برجسته است.

در فیلم «گوزن‌ها»، عناصر «توسعه‌سوز» به صورت نفی مسوولیت فردی قهرمان فیلم در گرفتار شدن به دام اعتیاد جلوه می‌یابد و جالب اینکه حرکت خودسرانه وی در قتل فروشنده مواد مخدر با مجوز و تائید قهرمان روشنفکر فیلم صورت می‌گیرد که با توجه به مرجعیت فکری روشنفکران، می‌توان عمق تاثیرات فیلم را ارزیابی کرد. در آثار هنری پس از انقلاب نیز این گرایش‌ها همچنان قابل مشاهده است، به گونه‌ای که در فیلم «سربازان جمعه» مامور قانون نیز شخصا با حرکت خودسرانه همراه می‌شود یا در سریال تاثیرگذار «میوه ممنوعه»، بازاری و کارخانه‌دار هر کدام به نوعی مشغول فریبکاری هستند تا جمله جوان حسابدار کارخانه خطاب به دختر کارخانه‌دار به دل مخاطب بنشیند که «شماها (منظور صاحبان سرمایه است) همه از یک جنس هستید». البته در این میان، نمی‌توان از ستایش فیلم‌هایی چون «آژانس شیشه‌ای» خودداری کرد که با احترام به شعور مخاطب، قضاوت نهایی را به او واگذار می‌کند و از تزریق عناصر «توسعه سوز» ابا دارد، اما به راستی چند فیلم چون آژانس شیشه‌ای می‌توان شمرد؟

این روزها که مردی سیاهپوست به درون کاخ سفید راه‌یافته است، پرسش جالبی قابل طرح است و آن اینکه چه اتفاقی در جامعه‌ای که سیاهپوستان را در رستوران سفیدها هم نمی‌پذیرفت افتاده است که سیاهی را به سروری پذیرفته است؟ شاید نتوان همه عوامل مهم تاثیرگذار در این پدیده را منحصرا به هنر هفتم تنزل داد، اما بی‌گمان، نقش سریال تلویزیونی «۲۴» غیرقابل انکار است که نشان می‌دهد ارزش‌های انسانی در انحصار سفید‌ها نیست.

جشنواره فیلم فجر فرصتی برای ارزیابی سینمای ایران در یک دوره یکساله است، آیا معیار «توسعه‌ساز» بودن یا «توسعه‌سوز» بودن در این ارزیابی‌ها جایی دارد؟