شرط شادکامی از نظر ایمانوئل کانت
جستوجو شادکامی و سعادت و فرار از رنج و بدبختی در فطرت همه انسانها نهفته است. همین انگیزه است که به انسان توانایی و نیرو میدهد تا در جستوجوی راه خوشبختی و شادکامی باشد.
محمد عربمحمدی
جستوجو شادکامی و سعادت و فرار از رنج و بدبختی در فطرت همه انسانها نهفته است. همین انگیزه است که به انسان توانایی و نیرو میدهد تا در جستوجوی راه خوشبختی و شادکامی باشد. انسان تجربه درازی پشت سر دارد تا بفهمد راه شادکامی و سعادت کدام است. در این راه دراز البته کسانی بودهاند که به او کمک کردهاند. یکی از این افراد برجسته ایمانوئل کانت است که عقل را تحسین کرد و نیروی شگفتانگیز آن را کشف کرد. این فیلسوف روشنگر میگوید: انسان برای رسیدن به شادکامی که غایت اوست باید در برابر خویش و در برابر دیگران وظیفهاش را بشناسد و به آن عمل کند. کانت نیکاندیش میگوید: انسان دو وظیفه در برابر خویش دارد و دو وظیفه نیز درباره دیگران. وظیفه هر فرد انسان در برابر خویش یا ضروریاند یا ارادی. وظیفه واجب انسان در برابر خویش این است که شئی نشود و مشخص باشد و بداند غایت مستقلی دارد. وظیفه اختیاری فرد در برابر خود این است که تواناییهایش را با آن غایت مستقل سازگار و همآهنگ کند تا بتواند به آن غایت مستقل برسد. بر پایه آموزه خردمندانه کانت همه گروههای انسانی خردگرا و نخبه نیز غایت مستقلی در بلندمدت زندگی خویش تعریف کردهاند. این غایت نمیتواند جز سعادت و شادکامی فردی چیز دیگری باشد. نخبگان و انسانهایی که تواناییهای فردی خود را با این غایت سازگار کنند به شادکامی کوتاهمدت نیز میرسند. پس نفع شخصی و شادکامی فردی شرط لازم برای کامیابی است. اما هر فرد انسانی با هر مقام و رتبه و موقعیت شغلی و اجتماعی در جامعه و با دیگران زندگی میکند. ایمانوئل کانت فیلسوف خردگرای دوره روشنگری معتقد است انسان در برابر دیگران نیز «وظیفه ضروری» و همچنین «وظیفه شایسته» دارد که بدون انجام این وظایف «شادکامی شاید ممکن نباشد».
وظیفه ضروری شخص انسانی در برابر دیگران این است که از آنها ابزاری برای پیشرفت خویش نسازد و پس از اینکه احساس کرد به پیشرفت رسیده آنها را دور بیندازد. وظیفه واجب هر فرد در برابر دیگران این نیز هست که به آنها دروغ نگوید و آنها را فریب ندهد و به حقوق و آزادی آنها دست درازی نکند. اما «وظیفه شایسته» فرد در برابر دیگران این است که شادکامی دیگران را نقض نکند و البته شادکامی دیگران را نیز غایت خویش بداند. این شرط کافی برای خوشبختی هر فرد است. دنیای امروز با همه پیچیدگیها و در هم تنیدگیهای عجیب و غریبی که پیدا کرده است به این سخنان خردمندانه کانت رسیده است. امروز دولتمردان، سیاسیون، صاحبان سرمایه و صنعت، روشنفکران و نخبگان به این نتیجه رسیدهاند که باید همه نیروی خود را به کار گیرند تا خوشبختی به چنگ آورند و راه را بر دیگر جستوجوکنندگان شادکامی نبندند. علاوه بر این دنیای امروز درک کرده است اگر دیگران شادکام و سعادتمند نباشند یا چنین احساسی در جان خویش نداشته باشند به صورت طبیعی ممکن است سد راه شادکامی دیگران شوند. چنین است که به طور مثال صاحبان و تئوریسینهای بنگاههای بسیار غولپیکر تئوری «توانمندسازی رقبا» را دنبال میکنند تا رقبایشان بدوند و آنها نیز ناگزیر به دویدن شوند.
درسی که کانت به خردمندان عالم داد را نباید ساده انگاشت و شهروندان ایرانی باید این درس را بیاموزند. شهروندان این سرزمین میدانند باید شادکام و خوشبخت باشند و برای اینکه لذت شادکامی را بچشند به اندیشههای نو، یاران وفادار، رقبای نیرومند و مهمتر از آن جامعه سالم نیاز دارند. اگر همه گروههای جامعه ایرانی احساس خوشبختی نکند و آن را با جسم و جان خویش لمس نکند، بعید است فقط یک گروه و یا یک طبقه نیز طعمخوش سعادت را بچشند. شادکامی مردم ایران امروز به فداکاری، انجام وظیفه، بردباری و مدارای عمومی به ویژه نخبگان نیاز دارد. زندگی سعادتمند و سرشار از شادکامی یک اصل است و نباید آن را با چیز دیگری مقایسه کرد و هر فرد خردمند و مداراجو باید در جستوجوی آن باشد. این چیزی است که جامعه ایرانی را نیرومند، استوار و جاودانی خواهد کرد و نخبگان و روشنفکران باید برای اینکه زندگی سعادتمند داشته باشند در مسیر آن گام بردارند.
ارسال نظر