ژاپن و بریــتانیـا در برابر بحـران جـهانــی
اگر قیمتها در بورس لندن به پایینترین حد خود طی ۵ سال اخیر رسیده است، تصور کنید در توکیو که قیمتها به پایین ترین حد خود در ۲۶ سال گذشته رسید چه خبر است. ژاپن این تجربه را پشتسر گذاشته است. در اواخر دهه ۱۹۸۰ این کشور ژاپن با مشکلی مشابه با آنچه که امروز اروپا و امریکا با آن مواجه هستند، روبهرو شد و تجربه مالکیت قمارگونه که روی وام مسکن به وجود آمده بود را از سر گذراند. در آن زمان، ارزش خانه در مرکز توکیو دچار همان آشفتگی شده بود که امروز تمام کالیفرنیا را دربرگرفته است. مردم مجبور شدند برای خرید خانههایی معمولی زیر وامهای پنجاه ساله شانه خم کنند. فرزندان علاوه بر داراییهای والدینشان، پرداخت وامهای آنها را نیز به ارث میبردند. سپس این افزایش بهرهها از بین رفت. بانکها شرایط را بهتر کردند، اما تاثیرات آن باقی ماند و یکی از بزرگترین بازار سهام ورشکست شد. خوشبختانه در دهه ۱۹۹۰ قیمت ملک به حالت اولیه بازگشت، اما با وجود آنکه قیمتها در سه یا چهار سال اخیر بالا رفته است، اما هنوز به قیمتهای بحران سالهای پایانی دهه ۱۹۸۰ نرسیده است. پیامد بحران دهه ۱۹۸۰ به طوقی دور گردن اقتصاد ژاپن تبدیل شد. درست است که ژاپن همچنان دومین اقتصاد بزرگ دنیا را دارد و توکیو هنوز همان شهر بزرگ، تمیز، اثر بخش، امن و براق ۲۰ سال پیش است. شرکتهای بزرگ ژاپنی مانند تویوتا، سونی و هوندا رونق سابق خود را دارند، اما کمابیش تغییری سطح استانداردهای زندگی مردم از ۲۰ سال گذشته به وجود نیامده است.
شما این مشکلات را در مرکز توکیو جایی که کارمندان خبره شرکتهای بزرگ هر روز در رفت و آمد هستند نمیبینید، بلکه من این اطلاعات را از طریق دوستان ژاپنی خود که به دست آوردهام که از فقر پنهان در ژاپن سخن میگویند و سخنانشان تکاندهنده است. بیخانمانی افزایش یافته است، ۳/۱ از شغلها پاره وقت است و از همه تکاندهندهتر اینکه بسیاری از مردم در ژاپن از آنجا که نمیتوانند هزینههای پایین تامین اجتماعی را پرداخت کنند بیمه پزشکی ندارند. چرا دولت ژاپن نمیتواند اقدام موثری در این باره انجام دهد؟ چون پول کافی ندارد. ژاپن بیشترین جمعیت کهنسال جهان را در خود جای داده است، نیروی کار تقلیل یافته است و در میان کشورهای توسعه یافته، ژاپنیها بیشترین بدهی را دارند که برابر است با ۱۶۰درصد تولید ناخالص داخلی. (در بریتانیا در حال حاضر این بدهیها برابر است با ۴۰ تا ۵۰درصد از تولید ناخالص داخلی که پیشبینی میشود در آینده افزایش پیدا کند.) این بدهیهای ملی نتیجه وامهای زیاد دهه ۱۹۹۰ است که به طور غیرمستقیم برای حمایت از سیستم بانکی اجرا شد. ژاپن سعی کرد تا بتواند خودش را از این مشکل برهاند، اما موفق نشد.
اگر این بتواند زنگ خطری باشد برای شرایطی که در بریتانیا کشورهای اروپایی و آمریکا به وجود آمده است، دلایلی وجود دارد که نشان میدهد شانس موفقیت ما بیشتر از ژاپن دهه ۱۹۹۰ است. ابتدا باید ببینیم که چه درسی میتوانیم از ژاپن بگیریم؟ اول از همه اینکه کاهش نرخ بهره و کمک به عموم برای خرج هزینههای بیشتر به خودی خود نمیتواند مشکلات را حل کند. ژاپن هر دوی اینها را تجربه کرد و نرخ بهره را برای مدت ۲۰ سال به صفر نزدیک کرد تا میزان وام گیری مردم افزایش پیدا کند. در اوایل دهه ۱۹۹۰ از بحران اقتصادی گریخت، برخلاف به عنوان مثال بریتانیا، اما اقتصاد راکد ماند و زمانی که بحران اقتصادی در سال ۱۹۹۷ بار دیگر حمله کرد ژاپن بیشتر درگیر آن شد. پس از آن تا چند سال پیش اقتصاد ژاپن در رکود باقی ماند. بنابراین وقتی که پولهایی با بهرههای کم در اختیار مردم قرار میگیرد این به خودی خود نمیتواند مسائل را حل کند. خرج کردن پول بر روی اقتصاد بیمار در این دوره متوسط نتیجهبخش نخواهد بود. بنابراین با یک دیدگاه بریتانیایی، ما راه درستی را انتخاب کردهایم. به این معنا که بانکها را مجبور کردیم تا از وامهای خود پرده بردارند و سرمایههای خود را جایگزین کنند، حتی اگر نیاز بود از دولت پول بگیرند، اما این خطر وجود دارد که همان اشتباهی را که ژاپن به آن مرتکب شد تکرار کنیم اگر که جامعه را به سمت خرج کردن زیادی سوق دهیم.
کسری بودجه افزایش پیدا خواهد کرد، این از نشانههای کاهش میزان مالیاتها است و دولت باید درباره افزایش مالیاتها محتاطانه رفتار کند. این داستان که نخستوزیر میخواهد به روش خودش از این بحران بیرون بیاید تکرار تجربه ژاپنیها است. خوشبختانه دلایلی وجود دارد که نشان میدهد شرایط بریتانیا و سایر کشورهای اروپایی قابلیت مدیریت بیشتری نسبت به شرایط ۲۰ سال پیش ژاپن را دارد. داراییهای ما نسبت به تولید ناخالص داخلی کمتر است و قیمت ملک بدون حمایت دولت میتواند همچنان پایین بیاید. بانکهای ما، مانند بانکهای ژاپنی ضرر و زیان خود را پنهان نمیکنند، هرچند که در اوایل سال جاری چنین میکردند.دودلیل دیگر نیز وجود دارد که نشان میدهد شرایط بریتانیا از شرایط ۲۰ سال پیش ژاپن بهتر است.
یکی اینکه ما اصلاحات بنیادی برای افزایش کارایی در اقتصادمان انجام دادیم. دیگری این است که بریتانیا جمعیت جوانی دارد. میزان زاد و ولد برای هر مادر در طول زندگی ۹/۱ فرزند است و این درحالی است که در ژاپن این رقم به تازگی به مرز ۲/۱ فرزند رسیده است. تمام اینها درحالی است که میزان مهاجرت به بریتانیا طی ۲۰ سال آینده افزایش خواهد یافت، به طوری که میزان جمعیت کاری این کشور نیز رشد خوبی از خود نشان میدهد. بنابراین بعید به نظر میرسد که بریتانیا برای دههها در توفانی گرفتار شود که ژاپنیها در آن گرفتار شدهاند. در غیراین صورت بریتانیا نمیتواند از پس چنین حادثهای برآید، چراکه جامعه بریتانیا، تحمل و نظم و آداب و اصول ژاپنیها را ندارد.
منبع: ایندیپندنت
ارسال نظر