با محمود استاد محمد، به بهانه حضور دوباره او در عرصه تئاتر
«آره داشتیم چــــی میگفتیم، بنــــویس...»
هنوز که هنوز است، بسیاری محمود استاد محمد را با مونولوگ معروفش در جاودانه اثر «شهرقصه» زنده یاد «بیژن مفید» میشناسند.
سما بابایی
هنوز که هنوز است، بسیاری محمود استاد محمد را با مونولوگ معروفش در جاودانه اثر «شهرقصه» زنده یاد «بیژن مفید» میشناسند. او از معدود افرادی است که وفادارانه به تئاتر اندیشیده و فعالیت خود را در آن با جدیت ادامه داده است. استاد محمد البته سال ها از این عرصه دور مانده بود تا زمانی که در جشنواره تئاتر سال گذشته، با «تهرن» که نمایشی درباره مراسم زار بود، بار دیگر در مقام کارگردان ظاهر شد. پیش از آن اجرای نمایش «دیوان تئاترآل» در سال ۸۰ و مشکلاتی که در آن زمان برایش به وجود آمد، باعث دوری ۶ ساله او از صحنه تئاتر شده بود، آن چنان که خود میگوید: «دیوان تئاترآل هنوز روی صحنه بود که اطمینان داشتم دیگر کار نمیکنم. اما طرح تهرن در سال ۵۰ شکل گرفته بود و حتی با تلویزیون ملی آن موقع و در سریالی از جوانمرد در سال ۵۴ قرار بود تهرن و منتیلپا را کار کنیم. تا این اواخر که خودم احساس تهرن بودن میکردم، حس تهرنیت داشتم. در آن بنبست و جایی که محکوم هستم به تنهایی و انزوا و زوال این حس را داشتم. به همین دلیل این طرح را دست گرفتم و خیلی آگاهانه با مشروطه تلفیق کردم و سرانجام این نمایش را به روی صحنه بردم.»
او البته نمایش «کافه مک ادم» را برای اجرا در بیستوهفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر به دبیرخانه این جشنواره ارائه کرده است. او که این متن را با رویکرد معضلات مهاجرت به نگارش درآورده است، در این باره میگوید: «نمایش» کافه مک ادم «متشکل از شخصیتهایی است که تقریبا همگی آنها واقعیاند، اما به وسیله شخصیت نمایشنامهنویس روایت میشوند و در سه اپیزود به آسیب مهاجرتهای ناخواسته میپردازد.»
نام نمایشنامه «کافه مک ادم» برگرفته از نام کافهای مهاجرنشین در مونترال کانادا است. این نمایشنامه هماکنون در مرحله بازنویسی است و البته استاد محمد به دلیل پرسوناژهای زیادی که در آن وجود دارد، تصمیم گرفته است تا از تعدادی از شخصیت ها بکاهد. استاد محمد میگوید، هنرمندانی که سال گذشته با «تهرن» با او همکاری داشتهاند، در این نمایش نیز حضور خواهند داشت.او در پاسخ به این پرسش که چرا در این سال ها تا این اندازه کم کار است، میگوید: «در شرایطی که ما قرارداریم، کار نکردن خودش یک جور کار است. یعنی برای کار نکردن برنامه ریزی دارم. یعنی شرایطم را و موقعیتم را خوشبختانه توانستهام به گونهای تنظیم کنم که نیازهای مالیام را محدود کنم و الان دیگر مساله هیجان کار کردن در من وجود ندارد. در دوره جوانی اینطور نبودم. خب جوان باید کار بکند و با کار است که زندگی جوان معنا پیدا میکند. ولی من خوشبختانه از آن دوران گذشتهام و فقط مساله زنده ماندن برایم اهمیت دارد. از یک طرف هم میدانم که هر چه کار نکنم، آلودگیهایم کمتر است، چون در شرایطی که همه روابط به نوعی از سلامت کافی برخوردار نیست، تو هر چه کمتر کار کنی، کمتر خودت را با این عدم سلامت روبهرو میکنی.»او در این سالها بیشترین وقت خود را صرف نوشتن میکند: «به خاطر تنهاییام بیشتر وقتم را صرف نوشتن میکنم. اگر چه خیلی وقتها شهامت چاپ کردنشان را ندارم.»به هر روی «استاد محمد» به زودی با نمایش «هفت خاج رستم» نوشته یارعلی پورمقدم و کارگردانی شکرخدا گودرزی به عنوان بازیگر روی صحنه میرود. در حالی که چند روز قبل نمایش «سنگ و سرنا» با بازی او از شبکه ۴ سیما پخش شد. این تئاتر با کارگردانی نصرت پرتویی در گروه هنر ملی کار شده بود. او در این خصوص میگوید: «یکی از دلایل پذیرش بازی در این نمایش متن یارعلی پورمقدم است و خیلی خوشحالم که بعد از سالیان، با نقشی که توسط یارعلی نوشته شده یاد جوانیهایم کردهام. به نظرم پورمقدم یکی از غمازترین و ظریفنگارترین نویسندگان تئاتر است. او برای لحظه به لحظه تئاترش زحمت میکشد و هیچ جملهای را تا تبدیل به دیالوگ نکند، روی کاغذ نمیآورد.»
وی در پاسخ به این سوال که چرا پس از سالها دوباره در کسوت بازیگر ظاهر شدهاید، گفت: «من در مرحلهای هستم که فکر میکنم دیگر وقت زیادی برای کار ندارم. طبیعی است که نمیتوانم امید داشته باشم که هر متنی را که دوست دارم و لازم میبینم به مردم منتقل شود، روی صحنه ببرم نمیشود، موانع عدیدهای وجود دارد. از سوی دیگر همیشه دلم برای بازی تنگ میشود.»استادمحمد درباره حضور بازیگران در تئاتر افزود: «در تئاتر ما همه مسوولیتها به عهده کارگردان است و کارگردان باید غصه سالن تمرین، سرد و گرم بودن فضای آن، رفت و آمد بازیگران، چای و قهوهشان و هزار مساله دیگر را داشته باشد. تئاتر امروز جوری شده که انگار بازیگرها و بقیه کادر تمرین هیچ مسوولیتی ندارند. خب! گفتم بگذارید یک بار من بیدردسر بیایم، تمرین کنم، راحت مثل شاهزادهها، سلانه سلانه بیایم سر تمرین، دستور چای یا قهوه بدهم، توقع پذیرایی داشته باشم و چند ربع ساعتی کار کنم، بی آن که به بقیهاش هیچ کاری داشته باشم.»استاد محمد درباره تجربههای گذشتهاش در بازیگری تئاتر گفت: «کار تئاتر را با بازیگری شروع کردم و فکر میکنم در بازیهایی که داشتهام، نمایش «نظارت عالیه» کار ایرج انور که با سهیل سوزنی، داود آریا، رضا ژیان و محمد اسکندری کار کردیم، یکی از محکمترین بازیها است که در آرشیو تئاتری ایران وجود دارد. البته بعد از آن هم مرتب بازی داشتهام، اما دو مساله باعث شد از بازی فاصله بگیرم.»
وی دلایل فاصله گرفتن از بازیگری را چنین عنوان کرد: «اول این که کارگردانی میکردم و اصلا صحیح نمیدانم که کارگردان در کار خودش بازی کند. مساله مهمتر این بود که درست در سالهایی که «سنگ و سرنا» را بازی کردم به مرحلهای رسیده بودم که خودم را پنهان میکردم. همه تلاشم را به کار میگرفتم که هیچ جا دیده نشوم. واقعا اگر احتیاج ضروری پیش نمیآمد، ماه تا ماه، سال تا سال از خانه بیرون نمیآمدم و همه این قضایا...»
ارسال نظر