ثروت جرم نیست

نیلوفر الیاسیان

«اگر ثروتم کمتر بود، محبوبیتم نیز نزد مردم بیشتر می‌شد.» این را چارلی‌چاپلین می‌گوید؛ مردی که «خلاقیتش» درعرصه هنر، او را درمیان مشهورترین ثروتمندان انگلیسی‌ها جا می‌کند.

کسی که از لابه‌لای واژه‌هایش می‌توان به‌سادگی آرزوهایش را دید؛ او ثروتش را کمتر می‌خواهد تا مردم بیشتر دوستش داشته باشند؛ انگار که محبوبیت و ثروت درتقابل با یکدیگر باشند. اما این تقابل واقعیت دارد. البته نیازی نیست برای «لمس» کردن آن سختی سفر به سرزمین چارلی چاپلین را به جان خرید، آخر «این‌جا» هم هست؛ در همین ایران خودمان. مردم معمولا احساس خوبی نسبت به صاحبان «مکنت» ندارند.

تاجایی که یک جامعه شناس نیز بر وجود این نوع دیدگاه صحه می‌گذارد: از آنجا که الگوهای بی‌عدالتی در ذهن مردم نهادینه شده، آنها تصور می‌کنند آن کسی که بیشتر دارد به دلیل بهره‌مندی بیشتر از امکانات جامعه صاحب مال و مکنت شده است. درحالی که ممکن است براساس استعداد خود به این موقعیت رسیده باشد.

البته تفکرات مختلفی در این‌زمینه وجود دارد. «علی انتظاری» با بیان این مطلب به تفکر هندوها اشاره می‌کند: «در هندوستان این نکته در اندیشه‌های دینی نیز منعکس شده است؛ به‌طوری که آن‌ها بر این باورند، اگر در «دنیا» جانب تقوا را بگیرند، پس از مرگ روح آن‌ها، به کالبد انسان‌هایی در طبقات بالاتر تناسخ پیدا می‌کند.»

او در ادامه می‌گوید: «با این تصور طبقات مهاراجه در نوبت‌های قبلی حیات خود، کارهای شایسته‌ای را در کارنامه‌شان به ثبت رسانده‌اند که در حال حاضر این‌گونه از ثروت برخوردار هستند. از سوی دیگر طبقات پایین‌تر نیز با این تفکر که که در توزیع امکانات به آن‌ها ظلم شده مخالفند بلکه معتقدند اعمالی که در دوره قبل از آنها سر زده، چنین سرنوشتی را برایشان به ارمغان آورده است. بنابراین این گونه، بی‌عدالتی را در جامعه توجیه می‌کنند.»

او در ادامه به مصداق‌های دیگری اشاره می‌کند: «در جوامع توسعه یافته نیز چنین ایدئولوژی حاکم است. مبنی بر اینکه افرادی که جزو ثروتمندان به شمار می‌آیند، به دلیل استعداد خود به چنین جایگاهی دست یافته‌اند. صرف‌نظر از این واقعیت که فرزندان افراد سرمایه‌دار، در آینده نیز ثروتمند خواهند شد و اغلب فرزندانی که پدرانی فقیر داشته‌اند وضعیت اقتصادی پدر را به ارث خواهند برد. از همین رو است که مردم چنین جوامعی توزیع ثروت را در جامعه عادلانه می‌بینند.

او به تفاوت این نوع جوامع با جوامعی که راه توسعه‌یافتگی را می‌پیمایند اشاره می‌کند: «یکی از تفریحات ساکنان لس‌آنجلس این است که آنها با مشاهده مایملک ثروتمندان لذت می‌برند، اما در جوامع در حال توسعه نه تنها دیدن چنین مناظری لذتی نصیب بیننده نمی‌کند، بلکه در این گونه مواقع لذت جای خود را به حسادت می‌دهد.»

البته فارغ از اینکه معتقد باشیم یا نباشیم، بسیاری از افراد معتقد به چشم زدن و نظر کردن هستند یعنی در تفکر درونی خویش بر این باورند که اگر دیگران به روشنی بفهمند که تا چه اندازه این ثروت متعلق به شخص آنها است او را چشم خواهند زد. شاید بر اساس همین نگرش‌ها است که ثروتمندان می‌کوشند داشته‌های خود را پنهان کنند. به باور محمد علی دادخواه وکیل پایه یک دادگستری، شاید یکی از دلایلی که ثروتمندان میزان توانایی خود را بروز نمی‌دهند با جاری و ساری نبودن فرهنگ مالیات، درجامعه مرتبط باشد از این حیث که صاحبان مال و مکنت دچار نوعی دغدغه خاطر هستند که اگر مشخص شود چه توان و قدرت مالی دارند ناگزیر متحمل بدهی‌های مالیاتی خواهند شد.

او معتقد است: «از آنجا که ثروت همواره نوعی برتری برای صاحب ثروت به ارمغان می‌آورد زمینه‌ساز برخی حساسیت‌های فردی مانند حسادت و به دنبال آن زمینه طرح هزاران اقدام دشمن‌گرایانه علیه ثروتمندان می‌شود. بنابراین بیراه نیست صاحبان ثروت برای جلوگیری از دشمن‌تراشی حسودان به کتمان دارایی‌های خویش بپردازند.»

ناگفته نماند که معمولا جامعه از ثروتمندان توقعات بیشتری دارد. همین که نام شخصی به دارایی و توانایی شهره شد، دستان بی‌شماری به سوی او دراز می‌شود که باید کیسه فتوت بجنباند. اما این جزو محسنات ثروت به‌شمار می‌آید که انسان باتوانمندی دست ناتوانان را بگیرد؛ اما ثروتمندان تصور می‌کنند که اگر این مسیر ادامه پیدا کند؛ دیری نخواهد پایید که جای آنان با تهی‌دستان عوض شود.

«ثروت» در تاریخ

اگر به تاریخ رجوع کنیم، تنها در موارد اندکی می‌بینیم که مردم به ضیاع و عقار خود بالیده‌اند؛ در زمان حکومت کریم‌خان زند به علت حمایت خان زند از ثروتمندان، آنها در فخر و نمایش مال خویش بر یکدیگر سبقت می‌جسته‌اند و دولت زندیه با توجه به توانایی آنها، امکانات بیشتری از زمین موات گرفته تا ارائه امکانات بیشتر برای صادرات، کاستن مالیات و دیگر تسهیلات برایشان فراهم می‌کرده است.