امین‌الله ربیع پور*
مخابرات از جمله شرکت‌های نوظهور در بورس است. این وجه نوظهوری هم برای فعالان در عرصه بورس و هم برای کارکنان آن شرکت مطرح می‌شود.

سرمایه‌گذاران و علاقه‌مندان حاضر در بورس به دنبال شناسایی این سهم جدید و کسب اطلاعات از میزان بازدهی آتی آن و کارکنان نیز در صدد آشنایی با فضای جدید هستند.
این نوشته در آستانه تشکیل مجمع این شرکت به چالش‌های داخلی فعلی و آتی مخابرات، تنها از منظر کارکنان می‌پردازد گرچه می‌تواند برای دیگر علاقه‌مندان نیز مفید باشد.
امید است طرح این مسائل و پاسخ‌های شایسته به آن منجر به رفع ابهام‌ها و نیز ایجاد فضای امید و یکدلی در این شرکت‌ شود.
۱ - افزایش قابل‌توجه سود در این دوره نسبت به دو دوره گذشته با تغییراتی در جداول استهلاک صورت‌ گرفته است و به عبارتی بیش از آن که واقعی باشد صوری است.
بر فعالان عرصه ارتباطات واضح است که نمی‌توان با تمسک به ظاهر لغت استهلاک عمل کرد. صنعت مخابرات و ارتباطات صنعتی است که باید به جای «استهلاک» از «دوره کاربرد» بهره ‌گرفت و آن مدت زمانی است که یک تکنولوژی از لحظه بهره‌برداری‌اش تا زمان از رده خارج شدن‌اش طی می‌کند و باید جایگزین شود و این زمان بسیار کمتر از زمان‌های رایج استهلاک در صنایع دیگر است.
برای آشنایی مخاطبان غیر‌مخابراتی با موضوع می‌توان مثالی زد: در حال حاضر تقریبا تمام گوشی‌های موبایل در حالی از رده خارج می‌شوند که واقعا فرسوده و مستهلک نیستند! به همین صورت بسیاری از تجهیزات مخابراتی در حالی باید جایگزین شوند که قادرند سال‌های سال به کار خود ادامه دهند و البته هیچ منصفی هم به این جایگزینی ایراد نمی‌گیرد چون فضای کار آن تجهیز در همین فاصله کوتاه اصولا محو شده است. بنابراین اگر قرار بر بازنگری در محاسبات استهلاک باشد این بازنگری به طور قطع در جهت کاهش زمان و به عبارت دیگر افزایش میزان استهلاک باید باشد و نه برعکس.
موضوع فوق یعنی تغییر جداول استهلاک وقتی با این قضیه همراه می‌شود که مجمع مخابرات چند ماه زودتر تشکیل می‌شود و زمانی تشکیل می‌شود که خریدار بلوکی باید قسط دوم خود را پرداخت کند. بنابراین در ذهن کارکنان این تلقی ایجاد می‌شود که پرداخت قسط دوم خریدار معیار این تصمیمات است نه واقعیات.
۲ - اکنون فرض می‌کنیم سود مد نظر تقسیم‌ شود بررسی‌ها نشان می‌دهد نه تنها قسط دوم از محل سود پرداخت خواهد شد بلکه ذخیره خوبی هم برای قسط سوم خریدار می‌ماند! در این شرایط کارکنان در مورد قیمت فروش بلوکی چه ذهنیتی پیدا خواهند کرد؟
این در حالی است که کارمندان رسمی شرکت دولتی مخابرات ایران و شرکت‌های مخابرات استان‌ها با فرآیند خصوصی‌سازی به طور کامل رابطه استخدامی خود را از دست داده‌اند و آن چه دریافت کرده‌اند چیزی حدود پنجاه تا هشتاد‌هزار سهم است که البته معلوم نیست چه موقع می‌توانند آن را آزاد کنند و در صورت آزاد شدن چه قیمتی خواهد داشت؟ بد نیست بدانیم مدت زمان قابل‌توجهی از زمان حضور مخابرات در بورس ارزش هر سهم مخابرات در بازار زیر قیمتی بوده که به حساب کارکنان منظور شده است!.
۳ - به تازگی خریدار بلوکی ذخیره مرخصی کارکنان را (البته از حساب دولت) صفر کرد که این نیز منجر به بروز مشکلاتی شد. محاسبه بدهی دولت به کارکنان بابت ذخیره مرخصی مثل هر موضوع دیگر می‌تواند در معامله صورت‌گرفته لحاظ شده باشد و مثلا فروشنده مبلغی را به خریدار بپردازد ولی این که مبلغ فوق بدون هیچ رضایت یا عدم رضایتی به حساب کارکنان ریخته و به آنان اعلام شود.
با کدام قانون، عرف و منطق مدیریتی مطابقت دارد؟ فرض می‌کنیم یک کارشناس شاغل در شرکت به دلیل چند سال سابقه کار 60 روز مرخصی ذخیره داشته باشد و حکم کارگزینی وی نیز در حدود هفتصد‌هزار‌تومان باشد به وی بابت هر روز مرخصی حدود بیست‌هزار‌تومان و در مجموع یک‌میلیون و دویست‌هزار‌تومان پرداخت شده و گفته شده مرخصی جنابعالی صفر شد یعنی همانگونه که برای یک بازنشسته عمل می‌شود! در حالی که موضوع پرداخت ذخیره مرخصی یک بازنشسته از اساس با یک شاغل متفاوت است یک بازنشسته وقتی کل ذخیره مرخصی خود را به صورت ریالی دریافت می‌کند یک بازنشسته است و از فردای بازنشستگی کاملا در مرخصی است ولی یک شاغل مانند مثال فوق اگر چه خوشحال می‌شود که 20 روز از مرخصی‌اش کم شود و به ازای هر روز بیست‌هزار‌تومان بگیرد ولی برای بیست روز دوم به کمتر از چهل‌هزار‌تومان قانع نمی‌شود و برای بیست روز آخر شاید به صد‌هزار‌تومان هم رضایت ندهد بگذریم از این نکته که اگر فرد شاغل مرخصی خود را استفاده کند با 60 روز مرخصی چیزی در حدود 80 روز حقوق خواهد‌گرفت.
ابهام دیگر کارکنان این خواهد بود که اگر قرار است خریدار مخابرات مرخصی‌ها و احتمالا سنوات را از حساب دولت به کارکنان پرداخت کند تا شرکتی خالص و بدون بدهی‌های خاص و البته کلان تحویل بگیرد آیا پول تجارب کارکنان و آموزش‌های آنان را حاضر است به دولت بپردازد؟ بد نیست اگر نمی‌دانند بپرسند که اگر یک کارمند معمولی شرکت مخابرات قصد داشت به نحو قانونی از این مجموعه برود بابت هر ساعت آموزش چه مبلغی باید به حساب مخابرات واریز می‌کرد؟
4 - چالش بعدی بیکاری است که در دو زمینه مطرح است زمینه اول کارکنان شرکت‌های طرف قرارداد است که با یک واسطه برای مخابرات کار می‌کنند.
‌درصد قابل ملاحظه ای از اینان که به نیروهای پیمانکاری مشهورند تاکنون به صف بیکاران پیوسته‌اند، زیرا مدیران جدید بر این اعتقادند که با نیروهای خود شرکت می‌توانند کار محول به نیروهای پیمانکاری را انجام دهند امری که البته تا حدودی درست است، ولی باید دانست که کشور و به طور خاص شرکت‌های بزرگ به مدیرانی نیاز دارد که بتوانند با به کار گیری صحیح منابع زیردست خود و کارآفرینی و تحول چنان سودی ایجاد کنند که حتی بتوانند به استخدام نیروهای جدید مبادرت ورزند نه اینکه ساده‌ترین روش در تحصیل سود را در اخراج نیروی انسانی بیابند.
مدیر یا مدیرانی که در بدو ورود به یک مجموعه به دنبال کاهش نیروی انسانی شاغل هستند در حقیقت پیشاپیش ناتوانی خود را اعلام می‌کنند.
مدیرانی که تنها به دنبال کاهش هزینه هستند از سوی دیگر به ناتوانی درآمدزایی خود معترفند. از این موضوع نیز می‌گذریم که کاهش هزینه‌ها مستلزم شناسایی و پرداختن به هزینه‌های عمده شرکت‌ها است آیا از جمله عمده‌ترین هزینه‌ها در ایران نیروی انسانی است؟ تا آنجا که نگارنده می‌داند نیروی انسانی در ایران از ارزانترین آن در کل جهان است.
زمینه دوم کارمندان سابق و کارگران فعلی شرکت مخابرات هستند که همگی در اضطراب به سر می‌برند‌ گرچه به صورت پیوسته به آنان امیدواری داده می‌شود، ولی این تزریق امیدواری تاکنون به دل‌ها رسوخی نداشته است.
این کارکنان اکنون خود را در فضای رقابتی خصوصی در ایران و کل جهان تصور می‌کنند که اقتضائات خاص خود را دارد. موفقیت در این عرصه منجر به حفظ اشتغال آنان خواهد بود و عدم موفقیت منجر به بیکاری.
آنها اولین و مهم‌ترین عامل موفقیت آینده شرکت مخابرات را در مدیریت آن می‌بینند به عبارت دیگر چالش بعدی چالش مدیران است. شرکت دولتی مخابرات به مدیرانی نیاز داشت که به طور خلاصه می‌توان آنان را رابطه محور (نه به مفهوم مذموم بلکه به مفهوم مثبت) نامید؛ مدیری که بتواند با ارتباطات خاص و عام خود در زمینه تحصیل بودجه بیشتر موفق باشد و در زمینه هزینه‌های جانبی که از طرف سازمان‌ها و نهادهای دیگر تحمیل می‌شود با روابط خود به چانه زنی بپردازد. این مدیر البته اگر با روابط خاص نیامده باشد لاجرم به زودی ناکام خواهد شد، اما شرکت خصوصی مخابرات به مدیرانی نیاز دارد که بتوانند با شرکت‌های مشابه خارجی رقابت کنند این مدیران از دید نگارنده مدیران «دانش به اضافه هوش» محورند.
فضای رقابتی شدید در عرصه شرکت‌های خصوصی در سطح جهان و سرعت فوق‌العاده تحولات در عرصه ارتباطات مدیران خاص خود را می‌طلبد.
آیا سهامدار اصلی مخابرات برای تک‌تک صندلی‌های مدیریتی بزرگ و کوچک این شرکت در گوشه گوشه آن و حتی استان‌ها فرصت لازم را صرف خواهد کرد یا به همان مرکز کشور و درآمد ارتباطات سیار متوقف خواهند. ماند این را تجربه نشان خواهد داد افسوس که دنیای امروز فرصت استفاده از تجارب نمی‌دهد.
*کارشناس ارشد مهندسی سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی
دبیر انجمن نخبگان شرکت مخابرات استان اصفهان