آرین پاک

بورس، خطری را که از جانب سیاست افزایش قیمت انرژی به صنعت می‌رسد، زودتر اعلام کرده است و آژیر قرمز را قبل از وقوع حادثه به صدا درآورده است. این در واقع مهمترین وظیفه بورس است که قوانینی را که در حوزه صنعت به اجرا می‌گذاریم قبل از اینکه به مرحله اجرا برسد باید در آزمایشگاه بورس شبیه‌سازی شود و از آنجا که بورس قیمت‌ها را بر اساس سود سال‌های آینده و پیش‌بینی درآمدها‌، تعدیل می‌کند، بنابراین زودتر آینده را به تصویر می‌کشد‌. حال این سوال مطرح است که چرا از این قدرت بورس حداکثر استفاده را نبریم!

بررسی‌ها نشان می‌دهد که افزایش قیمت برق و گاز آنچنان بر صورت‌های مالی شرکت‌های مهم بورس تاثیرگذار است که چاره‌ای نیست تصورهای اشتباه از حقوق صنعت را بشناسیم و واقعیت‌ها را آشکار کنیم. در حوزه صنعت، ما به جای طرح تحول اقتصادی که فقط هزینه‌ها را افزایش و سود را کاهش می‌دهد و مقدار حاشیه سود را زیر عدد تورم می‌برد، نیازمند طرح نجات ملی بورس و صنعت هستیم‌. در یک اقتصاد رقابتی، واقعی و مدرن و آن اقتصادی که همه اجزا حساب و کتاب دارد، علت و عوامل رویداد‌ها باید به طور دقیق شناسایی و هزینه و درآمد آن مورد بررسی قرار گیرد. به طور مثال انتقال گاز از طریق خط لوله به ناچار شامل هزینه‌های سنگین اولیه ایجاد خط لوله و همچنین هزینه‌های جاری در حین انتقال گاز می‌شود که برای مصرف کنندگان نزدیک به مخازن و پالایشگاه‌های گاز مزیت محسوب می‌شود. از طرفی کارخانه‌هایی که در داخل کشور به تولید می‌پردازند فوایدی دارند که بدون این کارخانه‌ها، هزینه‌های سنگین اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بر کشور تحمیل می‌شود و باید هزینه ایجاد نشدن کارخانه در داخل کشور را به نوعی در قیمت انرژی لحاظ کرد و جزو فواید صنایع داخلی دانست و به آنها ارائه داد تا سرمایه‌ها در داخل بمانند. از این رو باید این سه نوع هزینه را کاملا شناخت و در محاسبات هزینه انرژی قرار داد تا حقی از کسی ضایع نشود.

۱ - هزینه ایجاد خط لوله: برای انتقال گاز از نقطه A به نقطه B لازم است که سرمایه زیادی را برای ایجاد خط لوله هزینه کرد. یادآور می‌شود که برای فواصل زمینی لازم است خط لوله ایجاد و برای مسیرهای دریایی لازم است تکنولوژی مایع‌سازی گاز طبیعی فراهم شود که بسیار هزینه بر است و سرمایه بالا و تکنولوژی مدرن لازم دارد. بنابراین بهترین راه انتقال گاز برای ایران از طریق خط لوله است که در حال حاضر کشور ما برای اروپا و هندوستان برنامه‌ریزی کرده است. علاوه بر هزینه ایجاد خط لوله، هزینه‌های دیگری که مربوط به سرمایه‌گذاری اولیه خط لوله می‌شود در این گروه هزینه‌ها باید قرار داد. هزینه بهره سالانه سرمایه‌ای که برای خط لوله به کار رفته است و هزینه تاخیر عدم بهره برداری از سرمایه‌ا‌ی که در مدت قرارداد و اجرا تا زمان بهره‌برداری درگیر پروژه می‌شود. بنابراین تمامی‌این هزینه‌ها باید در قیمت مصرف گاز در نقطه A نسبت به نقطه B منظور شده و از قیمتی که به نقطه B قرار است داده شود برای نقطه A کسر شود.

۲ - هزینه‌های جاری انتقال گاز: بعد از سرمایه‌گذاری اولیه خط لوله‌، انتقال گاز از A به مکان B هزینه‌هایی را دربردارد که در هزینه‌های جاری حمل گاز قرار می‌گیرد. به طور مثال هزینه افزایش فشار گاز برای انتقال به مکان B که ناشی از افت فشار در خط به دلیل اتلاف انرژی و درگیری مولکولی و اصطکاکی، همچنین به دلیل افزایش ارتفاع و بالا بردن نیروی پتانسیل گاز به منظور انتقال به ارتفاعی بالاتر صورت می‌گیرد. هزینه استهلاک سرمایه‌گذاری اولیه، هزینه خوردگی لوله‌ها، هزینه تعویض خرابی لوله‌ها، هزینه نگهداری لوله‌ها‌، هزینه خرابکاری در مکانی که لوله عبور می‌کند و احیانا مناطق پرخطر باشد، هزینه ترانزیت در کشورهای ثالث و ... را جزو هزینه‌های جاری باید منظور کرد. همچنین هزینه‌ای که محاسبه نشده و فراموش می‌شود هزینه ریسک در کشورهای ثالثی است که احیانا مشکلاتی را با کشورهای همسایه دارند و همچنین کشورهایی که اقوام اقلیت برای ضربه‌زدن به اقتصاد کشوری که خط لوله در مسیر ترانزیتی قرار دارد دارای یک هزینه ریسکی است که باید با دقت محاسبه شود حتی اگر اتفاقی نیافتد‌. این هزینه را باید به سایر هزینه‌ها اضافه کرد؛ چرا که اگر اتفاقی بیافتد عملا کل سرمایه‌گذاری انجام شده بدون استفاده می‌ماند در حالی‌که سرمایه عظیمی‌ را درگیر خود کرده است‌.

بنابراین خود ریسک‌، سبب افزایش هزینه‌ها می‌شود و باید به هزینه‌های دیگر اضافه شود. کل هزینه‌های اعلام شده در این بخش در هزینه‌های جاری انتقال گاز قرار می‌گیرد؛ چرا که این ریسک در حال نوسان است و در شرایط زمانی تغییر می‌کند.

۳ - هزینه عواقب خام فروشی: صادرات گاز خام یعنی عدم ایجاد کارخانه‌هایی که می‌توانند این گاز را به عنوان مواد اولیه یا انرژی مصرف کنند و ارزش افزوده بیشتری در داخل کشور ایجاد شود.

این گاز را به جای اینکه صادر کنیم می‌توانیم تبدیل به مواد پتروشیمی‌با ارزش کنیم که ده‌ها برابر قیمت بالاتری دارند، می‌توانیم به برق تبدیل کنیم آنگاه صادر کنیم که ارزش افزوده این تبدیل به کشور برسد یا این برق را در صنایعی که برق مصرف می‌کنند مثل آلومینیوم و روی مورد مصرف قرار دهیم. می‌توانیم در صنایع انرژی بر مانند فولاد و سیمان استفاده کنیم که مواد معدنی را به کالاهای با ارزش افزوده بیشتر تبدیل می‌کند‌، آنگاه این کالاها را صادر کنیم . همانطور که قرار بود در کرانه شمالی خلیج فارس از گاز مخزن عظیم پارس جنوبی صنایع انرژی بری که ذکر شد را تغذیه کنیم‌.

ادامه در صفحه۱۰