یادداشت
۴ رکود سنگین و طولانیمدت و ۴ تغییر مدیریت
هرچند خستگی ناشی از تحولات سریع، قبول مسوولیتهای دیگر، تغییر دولتها، قانون جدید و تغییر ساختار بورس، تغییر اعضای هیاتمدیره بورس ...
محمد غفارپور
هرچند خستگی ناشی از تحولات سریع، قبول مسوولیتهای دیگر، تغییر دولتها، قانون جدید و تغییر ساختار بورس، تغییر اعضای هیاتمدیره بورس ... از دلایل تغییر دبیران کل و مدیران عامل بورس بوده و میتواند باشد، لیکن نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که در ۱۲ سال گذشته تغییر مدیران بورس اوراق بهادار همزمان و مصادف با رکود سنگین و طولانی مدت در بورس بوده است. رکود در بورس اوراق بهادار ناشی از عواملی است که از درون یا بیرون، بازار را تحت تاثیر قرار داده و موجب افزایش عرضهها و کاهش تقاضاها و روند نزولی قیمتها و شاخصها و کاهش نقدشوندگی سهام و فرار سرمایهها از بورس میشود و با ادامه این وضعیت اوضاع بدتر و بدتر میشود. این اتفاق یکبار در سال ۷۲ افتاد، ولی در آن سال با ورود بانکها و تزریق نقدینگی و جمعآوری سهام با یک نتیجه برد، برد؛ قبل از اینکه رکود منجر به بحران شود، هم اوضاع به حالت عادی برگشت و هم همه بازیگران بازار سرمایه منتفع شدند.
بانکها سهام را به قیمتهای پایین خریدند و بعدها که بازار تشنه سهام بود آنها را با قیمتهای بالاتر فروختند. مردم و سهامداران سهامشان را فروختند و نقد کردند و موقتا آرامش یافتند و بعدها که بازار بهتر شد، مجددا سهام خریدند. شرکتهایی که سهامشان روی میز مانده بود و زیر فشار فروش سهامداران قرار گرفته بودند، نفس راحتی کشیدند. بورسیان شاد و مفتخر شدند بر اینکه موفق به جمع و جور کردن اوضاع شدهاند و دلتمردان نزد سایرین از جمله خارجیان سرافراز شدند بر اینکه بورسی را که راه انداختهاند و سربالا بود، از سرازیری خارج کردهاند.
رکود دوم بورس در سال ۷۵ به وقوع پیوست و چون جمع و جور نشد و طولانی شد، رجایی سلماسی با تمامی زحماتی که کشیده بود و بسترها را به خوبی بهمنظور جهشهای گوناگون آماده کرده بود، پس از سالها تلاش و دلسوزی برای کاری دیگر در جایی دیگر از دبیرکلی بورس کناره گرفت و میرمطهری آمد.
میرمطهری جانشین شایستهای بود. او سالها تلاش کرد و در کنار توسعه، برای برقراری نظم و انضباطی که بورس تازه گسترش یافته بدان نیاز داشت سختگیری کرد و به حق موفق هم شد. شاید همین نظم و انضباط موجب شده بود که قیمتها در بورس از نوسانات شدید دور بماند و البته این خوشایند خیلیها نبود. فعالان بازار به دنبال نوسانات و سود بیشتر بودند و البته این را هم حق خود میدانستند. آنها معتقد بودند که سرمایههای خودشان را وارد بازار پرریسکی کردهاند پس انتظار نرمش بیشتر در مراودات و سودی بالاتر در معاملات را دارند. پچپچهای نهان و آشکار شروع شده بود و بهرغم اینکه آهنگ نوسانات قیمتی سهام چندماهی بود که به سمت بالا کمی تندتر شده بود، ولی ناگهان میر مطهری هم برای کار دیگر در جایی دیگر در نظر گرفته شد و از بورس رفت و عبده آمد.
عبدهتبریزی معتقد بود که به جای راه رفتن باید دوید. او مرد علم و عمل بود. آنچه را که سالها بدان اندیشیده بود و به درستی آن رسیده بود، میخواست خیلی زود و سریع پیاده کند و به مرحله عمل درآورد. در دوره مدیریت او به راستی همه چیز سرعت گرفت و تغییر شکل یافت. او نیازهای بازار را میدانست و سعی در پیشروی تند و پرشتاب در همه زمینهها به منظور رفع همه نیازها کرد. غافل از آن که بازیگران بازار ظرفیت و تاب و توان این همه تغییرات تند و سریع را نداشتند، اما چون قیمتها هم مثل بقیه چیزها به سرعت در حال تغییر و افزایش بود، شاد و سرمست از این همه درآمد و سود بودند. تا این که بر اثر عوامل بیرونی ورق برگشت و افزایش تقاضاها و افزایش قیمتها و افزایش شاخصها و رونق، جای خود را به کاهش تقاضاها و کاهش قیمتها و کاهش شاخصها و رکود داد. در پی رکودی که شروع شده بود؛ تغییر دولت و تغییر ساختار بازار سرمایه بهانهای شد، برای کنارهگیری عبده.
صالحآبادی فرد مثبت و مقبولی بود که هم علم آموخته بود و هم عمل کرده بود. او از میان مدیران جوان بورسی و با توجه به شناختی که از بورس پیدا کرده بود برای دوره کوتاه مدت گذر از ساختار قبلی به ساختار جدید انتخاب شده بود. در همان موقع همگان و شاید هم خود او بر این باور بودند که پس از دوره کوتاه گذر یا مدیر عامل شرکت بورس خواهد بود یا رییس سازمان بورس. نیاز بازار هم به استفاده از علم و تجربه او حکم میکرد. در دوره کوتاهی که او در راس بورس قرار گرفت، اتفاق خاصی نیفتاد و رکود بورس ادامه پیدا کرد. در این مدت او و همکارانش بخش اعظم نیروی خودشان را صرف گذر و تشکیل ساختارهای جدید کردند و زحمات زیادی هم کشیدند. سرانجام او به ریاست سازمان بورس انتخاب شد و از رکود حاکم بر بورس رهایی یافت. هر چند که به عنوان رییس سازمان بورس که نقش بسیار پررنگ و موثری در بازار سرمایه دارد از جایگاهی دیگر، دغدغه این رکود را دارد.
ساختارهای جدید شکل گرفته یا در حال شکل گرفتن بود. شرکت بورس تشکیل و هیات مدیره آن توسط سهامدارانش تعیین شدند. هر چند نقش شرکتهای کارگزاری در مدیریت بورس کمرنگ شده بود و در عوض نقش شرکتهای سرمایهگذاری بیشتر شده بود، ولی کارگزاران هنوز این قدرت را داشتند که پس از مشورت با سایر افراد و اشخاص موثر در بازار در تعیین اولین مدیرعامل شرکت بورس نقشی تعیینکننده داشته باشند. و سرانجام رحمانی به عنوان اولین مدیرعامل شرکت بورس انتخاب شد و از سازمان بورس تاییدیه گرفت. اولین مدیرعامل شرکت بورس کارهای زیادی باید انجام میداد.
کارهایی که برای شروع لازمند و بعدها دیگر به خاطره و یادگار میمانند. لذا در این مشغله پر گیر و دار، رکود بورس پایدار ماند و طولانی و طولانیتر شد. تا جایی که حوصله همه سر رفت و تغییرات هیات مدیره شرکت بورس بهانهای شد برای تغییر مدیرعامل آن.
و اینک قالیباف به عنوان ششمین مدیر بورس اوراق بهادار و دومین مدیرعامل شرکت بورس کار خود را آغاز کرده است. او نیز مانند پشینیان خود فردی تحصیلکرده و دانشگاهی و سالم و محترم و آشنا به بازار سرمایه و بورس است.
همان طوری که اشاره شد بورس اوراق بهادار کشور تاکنون ۶ مدیر متخصص و متعهد و مجرب را به خود دیده است. انصافا هر یک از آنها در دوره مدیریت خود زحمات زیادی برای بورس کشیدهاند. بورس ما در این مدت به شدت و به سرعت پیش رفته و تغییر شکل داده است. اما هر زمان که رونق چندانی نداشته یا رکود داشته، به بهانهای مدیران آن تغییر کردهاند و این یک علامت معنیدار است. معنی آن هم این که درست است که شورای بورس سیاستگذار و قانونگذار است و سازمان بورس تاییدکننده و مجوزدهنده و ناظر است و شرکت بورس اداره کننده و گرداننده بازار است و هیات داوری قضاوت کننده است و کارگزاران معاملهکننده هستند و مسوولیت عرضه و تقاضا و افت و خیر قیمتها و رکود و رونق و... به عهده اینان نیست، بلکه ناشی از تاثیرات اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است، لیکن استمرار رکود علاوه بر مردم که به آنها ضرر و زیان میرساند، مدیران بورس و مشخصا مدیران شرکتهای بورسی را نیز قربانی میکند. هر چند که تلاش و زحمات زیادی کشیده و یادگارهای ماندگار از خود به جای گذاشته باشند.
مدیرعامل کارگزاری بانک ملت
ارسال نظر