دنیای اقتصاد- رییس سازمان بورس و اوراق بهادار در یک گفت‌و‌گوی تفصیلی از ماجرای انتخاب شدنش، نوع نگاه احمدی‌نژاد به بورس، اتفاقات اخیر و شرایط بورس فلزات و بورس‌های کالایی گفت. اگرچه حضور صالح آبادی در بورس تعجب بسیاری از کارشناسان را به همراه داشت، اما امروز او یک تجربه سه ساله را به همراه دارد.

کارنامه بورس در دولت نهم به روایت «رییس»
دلایل انتخاب «رییس» به روایت خودش
شرایط سخت بورس در سال ۸۴
وجود گزینه‌های اندک
درک خوب از بورس
سابقه در بورس کرج
دارا بودن مدرک دکترا
مقبولیت بین مردم و مسوولان
اصرار دوستان
فارس- رییس سازمان بورس و اوراق بهادار در گفت‌و‌گوی تفصیلی از ماجرای انتخاب شدنش، نوع نگاه احمدی‌نژاد به بورس، اتفاقات اخیر و شرایط بورس فلزات و بورس‌های کالایی گفت.
علی صالح‌آبادی در حالی سومین سال مسوولیت‌ خود در بورس اوراق بهادار را سپری می‌کند که دوران پرتلاطم و پرافت‌وخیزی را تجربه کرد.
اگرچه حضورش در بورس تعجب بسیاری از کارشناسان را به همراه داشت، اما امروز او یک تجربه سه ساله را به همراه دارد. تجربه‌ای که به تجربیات اندک قبلی او در بورس کرج افزود و باعث شد تا نوع نگاه و تصمیم‌گیری‌‌های او تغییر یابد.
مقایسه پاسخ‌های او با مصاحبه‌های روزهای اول به خوبی‌ نشان‌دهنده این تغییرات است. با او که آخرین دبیرکل و اولین رییس سازمان بورس و اوراق بهادار است به گفت‌وگو نشستیم. حاصل این گفت‌وگوی یک ساعته را در ذیل می‌خوانید.
رییس‌جمهور در انتخاب من نقشی نداشت
زمانی که شما وارد سازمان بورس شدید، بورس با شرایط خاصی مواجه بود، قبل از شما افرادی چون دکتر میرمطهری و دکتر
عبده تبریزی مسوولیت بورس را به عهده داشتند. با حضور جوانی مثل شما، برخی از رسانه‌ها و کارشناسان واکنش‌هایی را نشان دادند. از سویی دیگر شما زمانی عهده‌دار بورس شدید که بورس با کاهش شاخص‌ها همراه بود، با آن شرایط پذیرفتن مسوولیت سازمان بورس دل شیر می‌خواست، چگونه این مسوولیت سنگین و حساس را در آن شرایط قبول کردید؟
اگر شرایط خیلی آسان باشد معمولا متقاضی برای پذیرفتن این گونه مسوولیت‌ها زیاد است، تجربه نشان داده که برای این گونه سمت‌ها معمولا تقاضاهای زیادی است، ولی آن شرایط و مسائل منجر شد که تقاضای کمتری وجود داشته باشد.
شما متقاضی بودید یا به شما پیشنهاد شد؟
نه متقاضی نبودم، اما گزینه‌های اندکی وجود داشت. با توجه به اینکه در بورس بودم و از این حوزه شناخت داشتم دوستانی پیشنهاد کردند که این مسوولیت را بپذیرم. با اینکه مسائل و مشکلات را می‌دانستم پذیرش این سمت برایم سخت بود، کاملا مشکلات را لمس می‌کردم چون در بدنه بورس کار می‌کردم.
در آن دوران آقای حیدر مستخدمین حسینی رییس هیات‌مدیره سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار (بورس قدیم) بود.
بله ایشان بودند و این موضوع مطرح شد که من به عنوان دبیرکل بورس باشم.
چه کسی مطرح کرد؟
این موضوع تاریخچه‌ای دارد که شاید زمانی آن را بنویسم.
امکان شفاهی گفتن آن نیست؟ما برای شما مکتوب می‌کنیم.
ببینید اجماعی به وجود آمد بین وزیر اقتصاد وقت (دانش جعفری)، ‌رییس هیات‌مدیره سازمان کارگزاران وقت و هیات‌مدیره. یک اجماعی بین همه این گروه‌ها بود، این طور نبود که تحمیلی صورت بگیرد. نکته جالب این بود که پیشنهاد از بدنه به بالا آمد.
نظر آقای احمدی‌نژاد هم روی شما بود ؟
نه. ایشان بنده را نمی‌شناختند...
انتخاب شما با ایشان در میان گذاشته شده بود؟
از این موضوع اطلاعی ندارم، ولی در مورد آقای نهاوندیان مطمئن بودم که با رییس‌جمهور مطرح شده بود.
آقای احمدی‌نژاد با سپردن بورس به نهاوندیان موافق بود؟
بله، ولی شخص آقای نهاوندیان نخواستند و نامه‌ای را در این رابطه ارسال و عنوان کردند که خواهان حضور در حوزه تخصصی خود هستند. به هر حال پیشنهاد از خود هیات‌مدیره بورس و بدنه بورس بود. بحثی که آن زمان مطرح شد این بود که به نظر دوستان، شخصی باید عهده‌دار بورس باشد که مسائل روز بورس را خوب درک و مشکلات را از نزدیک لمس کند. بعد از منتفی شدن آقای نهاوندیان نظرها این بود که فرد مورد نظر باید از بدنه بورس باشد. در حالی از بدنه بورس گزینه‌های مختلفی مطرح شده بودند که هیات انتخاب تجربه، دانش و دیگر فاکتورها را در نظر گرفته بودند و به این نتیجه رسیدند که شاید من بهتر می‌توانم کار کنم.
من جاذبه شخصیتی برای مسوولان داشتم
یعنی سابقه شما در بورس کرج برایشان کافی بود؟
یکی این موضوع بود و دیگری سابقه علمی فرد.
سطح تحصیلات؟
بله تحصیلات هم مهم بود. افراد دارای مدرک دکترا در سطح سازمان بورس کم بودند. علاوه بر تحصیلات و تجربه شخصیت مقبولیت فرد هم مهم بود تا جامعه و دولت پذیرای آن باشد. نباید آن فرد دافعه می‌داشت.
منظورتان از مقبولیت گرایش سیاسی است؟
نه. چون من اصلا گرایش سیاسی نداشتم، منظورم از مقبولیت، عمومی است.
یعنی با موضع‌گیری بیرون مواجه نشود؟
منظورم این است جامعه پذیرایی شخص منتخب باشد و مقبولیت اجتماعی داشته باشد. برای هیات انتخاب کننده مهم بود که فرد منتخب هم بین مردم و هم بین مسوولان مقبولیت داشته باشد.
ولی آن موقع که شما انتخاب شدید مطبوعات عنوان کردند که جوانترین مسوول بورس با ۲۷ سال سن انتخاب شد. اگر ملاک هیات انتخاب فرد شناخته شده و مقبول بود که...
به هرحال این موضوعی بود که توسط مسوولان بررسی شده بود.
با توجه به شرایط خاص بورس در آن زمان خودتان چگونه سمت دبیر کلی را پذیرفتید؟
واقعیت این است که من این مسوولیت را نمی‌پذیرفتم و رک و پوست کنده گفتم شخص دیگری را انتخاب کنید. گفتم اگر نیاز باشد حاضر به کمک به فرد منتخب هستم، منتها دوستان اصرار داشتند که من حتما بیایم.
رییس‌جمهور به ما انرژی مثبت داد
بحث دیگر موضوع نگاه دولت به بورس است. خاطرتان هست که از همان روزهای اول حضور شما در این بخش و همزمان با آمدن آقای احمدی‌نژاد بحث‌های زیادی در خصوص نگاه دولت به بورس مطرح شد. برخی می‌گفتند که نگاه آقای احمدی‌نژاد به بورس مناسب نیست. حتی ایشان لفظ قمار را مطرح کردند. این موضوع چقدر صحت داشت؟ آیا در این رابطه با آقای احمدی‌نژاد صحبتی کردید؟
روزهای اول نه. طبعا با وزیر اقتصاد ارتباط بیشتری داشتم. شخص وزیر هم انصافا حوزه‌ها و بازار سرمایه را پیگیری می‌کرد منتها بعد از آن قضایا ارتباط مناسبی با شخص رییس‌جمهور داشتم و دیدارهای متعددی انجام شد. در این دیدارها و جلسات به هیچ وجه چنین استنباطی برایم ایجاد نشد که آقای احمدی‌نژاد به بورس نظر منفی داشته باشند.
نسبت به بورس چه اعتقادی داشت؟
خیلی روشن بود. آقای احمدی‌نژاد عنوان می‌کرد که بورس را قبول داریم و باید همه واگذاری‌ها از طریق بورس انجام شود. توصیه می‌کردند که حواسمان جمع باشد و برای بهتر شدن آن تلاش کنیم. دولت هم پشت سر ما بوده و هست و به بازار سرمایه کمک می‌کند. وقتی که به اصل ۴۴ برخورد کردیم، موضع بورس در سیاست‌های کلان قوی‌تر شد؛ چرا که اکثر شرکت‌ها باید از طریق بورس واگذار می‌شدند.
من همیشه پالس مثبت از رییس‌جمهور گرفتم. در هر جلسه‌ای انرژی مثبت بیشتری به ما تزریق می‌شد. اعتقاد به توسعه و رونق بورس وجود داشت. البته ما هم مرتب گزارش‌های مربوطه را می‌دادیم و وضعیت را تشریح می‌کردیم و خواسته‌هایمان را عنوان می‌کردیم، همیشه با انرژی مثبت رفتیم جلو. با ما خیلی مثبت برخورد شده است.
برنامه خاصی بود که در دولت به بن بست برخورد کنید؟
در خصوص بورس نه. مطلبی نداشتیم که برگشت کند. حتی در آن مقطع سه مصوبه از دولت گرفتیم که شامل اساسنامه سازمان بورس و تشکیلات آن و آیین‌نامه‌های اجرایی قانون بود که در دولت تصویب شد. حتی برخی جلسات بود که شاید مصوبه خاصی نداشت، اما تاکیدات مربوط خیلی موثر بود. مثلا در جلسات مختلف تاکید می‌شد که تمام دستگاه‌ها باید با بورس هماهنگی و همکاری لازم را در جهت اجرای اصل 44 و واگذاری‌ها داشته باشند. از همان اوایل ابلاغ اصل 44، برخی مقاومت‌ها وجود ‌داشت. آقای احمدی‌نژاد صریحا می‌گفتند باید واگذاری‌ها از طریق بورس انجام شود و در جلسات بعد واگذاری‌ها را پیگیری می‌کردند.
مقایسه با گذشته
در اجرای اصل 44 به‌رغم تاکید دولت، به نحوه واگذاری‌ها و اجرای کند آن انتقاداتی وارد شد. دلیل این کندی چه بود؟
کندی در چه؟
آماده شدن برای واگذاری؟
واقعیت این است که چون از نزدیک درگیر این موضوع هستم، فکر می‌کنم سرعت واگذاری‌ها خوب بوده. دلایلی هم دارم که شما می‌توانید با آن قضاوت کنید.
ببینید ما چه بورسی را تحویل گرفتیم. بورسی که تمام شاخص‌های آن منفی بود؛ اعتماد سرمایه‌گذاران به بورس از دست رفته بود؛ حجم معاملات خیلی پایین آمده بود؛ و همان حجم اندک هم مربوط به بازار سازان بود و برخی شرکت‌ها از بازار سرمایه حمایت می‌کردند. ما با این شرایط بورس را تحویل گرفتیم. ما باید همیشه خودمان را با گذشته مقایسه کنیم. اعتقادم این است که اگر با گذشته مقایسه شویم خوب عمل شده یعنی حجم واگذاری‌ها در تاریخ بورس بی‌سابقه است.
نحوه واگذاری‌ها هم درست بود؟
آن بحث دیگری و موضوعی کیفی است که باید کارشناسان ارزیابی کنند، اما از لحاظ بررسی کمی واگذاری‌ها، واقعیت این است که در این دوره اگر به روند نگاهی شود به لحاظ ارزش،‌ عرضه بلوک سهام ملی مس بزرگترین معامله بورس به ارزش 1016میلیارد تومان بود و به نوبه خود بی‌سابقه بود که انجام شد. یا به عنوان مثال در اواخر سال 85 و با عرضه اولیه و 3 درصدی سهام ملی مس که رقم آن بالا بود بسیاری از مدیران با من تماس گرفتند و گفتند که ما توصیه می‌کنیم که این کار را نکنید. گفتیم چرا ؟ در جواب عنوان کردند که بورس مشکل دارد و این حجم از سهام به فروش نمی‌رود. آبروی بورس می‌رود. می‌گفتند که این اتفاق نمی‌افتد، اما این کار (عرضه اولیه سهام ملی مس) انجام شد و به فروش رفت. یا در عرضه سهام مخابرات حدود 340 میلیارد تومان به فروش رفت. آیا این اتفاقات در مقایسه با گذشته بورس پیشرفت نبود؛ توسعه نبود؛ آیا در تاریخ گذشته بورس چنین سوابقی داریم؛ اگر وجود دارد ارائه شود.
بخشی از این موفقیت به علت عرضه بلوکی شرکت‌ها نبود؟
نه، این مواردی که گفتم عرضه اولیه و مربوط به روز اول واگذاری‌های خرد سهام بود. این واگذاری‌ها به نوبه خود اولین بار و جدید بود.
ما بازار سرمایه و تاریخچه خودمان را ببینیم که بورس ما از کجا به اینجا رسید. مگر بازار سهام ما قبل از سال ۸۰ چه حجمی از معاملات داشت؟ در آن دوران در حالی حجم روزانه معاملات حدود یک میلیارد تومان بود که حرکت اصلی بازار سرمایه ما از نظر من از سال ۷۸ شروع شد که آمار گویای آن است. تعداد خریداران بسیار بسیار اندک بود و حرکت بورس از سال ۷۸ شروع و در ۸۲ به اوج رسید و مردم که دیدند بورس رونق دارد، نقدینگی بیشتری را وارد بورس کردند و حجم معاملات در ۸۲ و ۸۳ به اوج رسید، اما در نیمه دوم سال ۸۳ افت شاخص‌ها شروع شد و به سال ۸۴ خورد.
بحث مهم این است که در آن مقطع صنایع ما در بورس متنوع نبودند و شامل خودرویی‌ها، سیمانی‌ها و پتروشیمی‌ها بودند که با ورود شرکت‌های جدید صنایع بورس افزایش یافتند به طوری که صنعت مس و فولاد، مخابرات، کشتیرانی و پالایشگاهی با این حجم و ابعاد در بورس نداشتیم و به نوعی صنایع بورس تنوع بیشتری یافتند و موجب توزیع بیشتر ریسک سرمایه‌گذاری ‌شدند و سبد سهام بورس متنوع‌تر شد.
رشد بورس تنها به خاطر اصل ۴۴ نیست
با توجه به حجم نقدینگی 60 - 150 هزار میلیارد تومانی جامعه، سهم بورس از جذب این حجم نقدینگی چقدر است؟ هر چند بخش صنعت رونق چندانی ندارد به همین خاطر مردم کمتر به خرید سهام روی می‌آورند، اما نمی‌توان ‌رونق بورس را تنها به این دلیل عنوان کرد. بورس هم جذابیتی به وجود نیاورد تا نقدینگی جذب شود. مثلا سبدی را از سهام ایجاد کند تا ریسک خرید سهام به حداقل برسد. با این شرایط چطور می‌شود نقدینگی جامعه را کنترل کرد؟ سهم بورس ما از این همه نقدینگی سرگردان چقدر است؟ فکر نمی‌کنید در این حوزه ضعیف عمل کردیم؟
اگر به لحاظ حجم معاملات بررسی شود، امسال و در عرض ۸ ماه بیش از ۲ هزار میلیارد تومان به دولت پول نقد دادیم که خیلی مهم است.
بخش اعظم این پول مربوط به شرکت‌های اصل 44 است.
بالاخره یکی پول آورده و خریده که دولت توانسته این حجم از پول را جمع کند، شرکتی مانند مخابرات که یک روزه ۳۴۰ میلیارد تومان از بورس جمع می‌کند، ناشی از خرید سهام توسط دیگران است و...
این ابتکار بورس نیست، مرهون اجرای اصل 44 است.
نه. بورس شرکت‌ها را آماده، پیگیری و عرضه کرده...
اگر اصل 44 نبود می‌توانستید 2 هزار میلیارد تومان را جذب کنید؟
چرا می‌گویید اصل ۴۴. بسیاری از عوامل محیطی نیز مؤثر بوده و کمک می‌کند.
دولت مجبور است شرکت‌های مشمول اصل 44 را که شرکت‌های سود ده هستند، واگذار کند. شما هم بنا به اقتضا شرایط را فراهم می‌کنید، در حالی که اگر اصل 44 را نداشتیم، اگر دولت مجبور به واگذاری شرکت‌هایی مانند مخابرات نبود، آیا بورس می‌توانست حجم نقدینگی 2 هزار میلیارد تومانی را جذب کند؟
اگر قیمت‌های کالا در دنیا بالا نمی‌رفت و هزار عامل دیگر، بله می‌توانستیم.
چگونه؟
اگر اتفاقات بدی می‌افتاد، طبعا‌ مسیر دیگری می‌رفتیم، اما وقوع رویدادهای مثبت منجر به طی این مسیرها شد. شما اعتقاد دارید که پول همواره به جایی می‌رود که در آن سودآوری باشد.
دنبال سودآوری طبیعی هستیم
قطعا. قبلا هم این موضوع مطرح شد.
ما که دنبال سودآوری مصنوعی نیستیم و طبعا باید به دنبال سودآوری طبیعی باشیم که ناشی از رونق و بازدهی اقتصاد، صنایع و شرکت‌ها است تا به تبع آنها قیمت سهام شرکت‌ها نیز افزایش یابد. ببینید ما چه کار می‌توانستیم بکنیم. ما یک سری کارهای جانبی انجام دادیم. کارهایی که بورس می‌توانست انجام بدهد شامل این‌ موارد بود. اول اینکه اولویت بدهد به شرکت‌هایی که خوبند، سودآورند و محصولاتشان رقابتی است تا وارد بورس شوند. شرکت‌های دیگری بود که می‌شد واگذار شوند، اما به‌طور مشخص بورس می‌توانست در واگذاری‌ها اولویت را به شرکت‌های برتر، شفاف‌تر، سودآور‌تر و بهتر و بزرگتر بدهد که این کار را کرد. چون شرکت‌های کوچک، مشمول دستکار‌ی‌هایی در قیمت شده و نوسانات زیادی دارند.
بنابراین نقش بورس در اولویت دادن به شرکت‌های بزرگ، رقابتی‌تر و شفاف‌تر مشهود است که مجموعه بازار سرمایه تلاش کرده شرکت‌ها را منطبق با مقررات، پذیرش کرده تا عرضه شوند که این نقش مهم بورس بود.
نقش دیگر بورس این بوده که توانسته در عرضه‌های اولیه و خرد هم، سهم بیشتری را نسبت به گذشته بگیرد. زمانی در بورس سهام شرکت‌ها با عرضه نیم‌درصد و کمتر کشف قیمت می‌شدند که به 5 درصد و بیشتر افزایش یافته است. عرضه‌‌ها را بیشتر کرده‌ایم تا با عرضه بیشتر جوابگوی مردم باشیم.
نقش دیگری که بازار سرمایه می‌توانست داشته باشد این است که صندوق‌های سرمایه‌گذاری را ایجاد کند تا این محصول‌های جدید مالی بتوانند منابع مردمی را تجهیز کرده و به بازار بیاورند. یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که عده‌ای ممکن است پول داشته باشند، اما آیا واقعا همه مردم ما با بورس آشنا هستند و آیا با مقاله نوشتن، سخنرانی و فیلم‌های سینمایی همه مردم بورس را یاد می‌گیرند و متخصص بورس می‌شوند؟ قطعا خیر. حتی بسیاری از افرادی که سال‌ها تجربه دارند و دارای مدرک‌اند، بعضا در تصمیمات خودشان اشتباه می‌کنند چه برسد به مردم عادی. بنابراین ساز و کار آن ایجاد صندوق‌های سرمایه‌گذاری است تا منابع مردمی به بورس جذب شود.
این در حالی است که تعدادی از این صندوق‌ ایجاد شده و بخشی از منابع نیز به بازار سرمایه تجهیز شد، اما از جمله مشکلات این صندوق‌ها که باید حل شود مربوط به شخصیت حقوقی و مسائل مالیاتی صندوق‌ها است که در این رابطه لایحه دو فوریتی آماده شده و به هیات دولت ارسال شده و قرار است به مجلس ارائه شود تا مشکلات صندوق‌های سرمایه‌گذاری برطرف شود.
با تصویب این لایحه در مجلس، قطعا کمک زیادی به ما خواهد شد. از سال گذشته که چارچوب این صندوق‌ها آماده شده همزمان بحث این لایحه مطرح شده و از سال گذشته تاکنون پیگیر تصویب لایحه بوده‌ایم تا راه برای افزایش این صندوق‌ها و تقویت آنها باز شود. این هم یک نکته‌ای که بورس می‌توانست در جذب پس‌اندازهای اندک جامعه ایفا کند و به‌رغم عدم وجود قانون، اقدام به راه‌اندازی صندوق‌های سرمایه‌گذاری کرد.
اطلاعات محرمانه زیادی ندارم
چه برداشتی از صنایع کشور دارید؟
منظورتان چیست؟
ما دو حالت رکود و رونق در صنایع داریم. در شرایط کنونی وضعیت صنایع چگونه است؟ آیا عادی است یا دچار رکودند؟
ظرف چه دوره و زمانی؟
‌از ابتدای تصدی‌گری شما.
این‌گونه نیست که من به عنوان یک فرد اطلاعات محرمانه زیادی داشته باشم، اما عملکردهای شرکت‌ها را در گزارش‌ها در صورت‌های مالی آنها می‌بینیم که ماحصل همه تلاش‌ها و کوشش‌ها در این نوع اطلاعات است. باید ببینیم که این روند چگونه بوده است. روند به این شکل بوده که ما به سمت اقتصاد بازار برویم و این موضوع در سیاست‌های اصل 44 و قانون آمده است. باید پیوسته به این سمت حرکت ‌کنیم. به عنوان مثال سال گذشته که محصولات پتروشیمی وارد بورس کالا شدند، مفهومش این بود که به سمت اقتصاد باز رفتیم و در یک فضای رقابتی، قیمت‌گذاری محصولاتی چون قیر انجام ‌شد. محصولی که قیمت دولتی داشت و برخی به قیمت دولتی خریداری کرده و چند برابر می‌فروختند و قاچاق می‌کردند.
با عرضه آن در بورس کالا این امکان از بین رفت. پس بنابراین به سمت رقابتی کردن محصولات رفته‌ایم. البته این فرآیند از زمان حضور محصول فولاد و مس و آلومینیوم در بورس کالا شروع شده بود.
منظورم از تحلیل صنایع، بررسی روند و جهت حرکت‌ها نبود، تحلیل شما را از صنایع می‌خواستیم.
صنعت یعنی همین. یک زمانی ممکن است در همه جا رکود رخ دهد و صنایع در فضای اقتصاد بازار با مشکل مواجه شوند که در این فضا امکان رخ دادن هرچیزی وجود دارد و بازار کالا با دوران رونق و رکود روبه‌رو می‌شود که از ریسک‌های طبیعی بازارها به شمار می‌روند و بازارها زمانی واکنش نشان می‌دهند که ریسک‌های غیرطبیعی به آنها تحمیل شود. ما به این سمت حرکت کردیم. در بحث تحول اقتصادی آزاد کردن اقتصاد مطرح بوده و به نوعی در اجرای اصل ۴۴ نیز وجود دارد.
زمانی سرمایه‌گذاری شکل می‌گیرد و توسعه می‌یابد که بخش خصوصی مایل به بنگاه‌داری بتواند فضای اقتصادی کشور خود را به لحاظ ریسک‌های غیر طبیعی پیش‌بینی کند. بنابراین دو بحث داریم که در اصل 44 هم آمده است. یکی بحث آزادسازی و دیگری واگذاری است.
آزادسازی به این معنا که به بخش خصوصی اجازه داده شود در بخش صنایع مختلف سرمایه‌گذاری کند.
مگر این اجازه نبود؟
در پاسخ باید بگویم این اجازه زمانی کامل می‌شود که فضا را برای افراد تعریف کنیم یعنی برای اجرای طرح و پروژه برای سرمایه‌گذار معلوم باشد که آب، برق و گاز و محصول، تعرفه، واردات و صادرات و... قرار است به چه نحوی باشد که به این سمت حرکت کرده‌ایم که اوضاع را بهتر کنیم.اینکه سودآوری شرکت‌ها در بورس افزایش یافته بخشی از آن مرهون همین است و مثلا فولاد مبارکه و ذوب‌آهن که زمانی زیان‌ده بودند با آزادسازی سودآور شدند و توانستند وارد بورس شوند و اگر این اتفاق رخ نمی‌داد ورود به بورس این دسته از شرکت‌ها محال بود یا مثلا برخی ساختارها در حال اصلاح است.
منظورتان این است که دولت بسترها را برای آزادسازی مهیا می‌کند.
طبیعتا، اجازه بدهید دو مثال دیگر هم بزنم. یک مثال مربوط به شرکت پالایشگاه اصفهان بود که از کارمزدی تبدیل به تجاری شد. خوراک این شرکت در حالی نفت خام و محصولات آن انواع فرآورده‌ است که دولت نفت خام را می‌داد و در قبال پرداخت کارمزد، محصولات آن را دولت استفاده می‌کرد اما الان دولت نفت خام با فوب ۹۴ درصد خلیج فارس می‌دهد و محصولی را به قیمت ۹۵ درصد فوب می‌خرد و اینکه قیمت فوب بالا و پایین می‌شود، ریسک طبیعی شرکت است ولی ورود و خروجی آن تجاری شده و قابلیت واگذاری دارد.
یا در مورد مخابرات هم یک پروانه فعالیت صادر شد که باید بگویم قبل از ورود مخابرات به بورس چیزی به نام پروانه مطرح نبود چون با توجه به دولتی بودن مخابرات، هزینه و درآمد از این جیب به آن جیب می‌شد و فرقی نمی‌کرد. در بودجه دولت هم منظور می‌شد اما وقتی وارد بورس شد بودجه آن ربطی به دولت ندارد.
برخی شرکت‌ها درآمدهای خود را کمتر و هزینه‌ها را بالا نشان می‌دادند و خود را زیان ده می‌کردند تا از بودجه کل کشور مبالغی دریافت کنند، اما وقتی ماهیت خصوصی و غیر دولتی پیدا می‌کنند، درآمد و هزینه‌ها مربوط به خود شرکت‌ها است. بنابراین این موضوع هم به شفافیت شرکت‌ها کمک می‌کند و هم اینکه شرکت‌ها را روی پای خودشان نگه می‌دارد، در مورد مخابرات، صدور پروانه آن قدم اساسی بود که برداشته شد.
بورس کالا باید بر محور اوراق بهادار باشد
اینکه دولت بسترها را فراهم می‌کند یک بحث است، اما جواب خود را در بحث و رونق صنایع گرفتیم.
موضوع بعدی مربوط به بورس‌های کالایی است، این بورس آن طور که باید و شاید انتظارها را برآورده نکرده، نمود‌ و جلوه بورس کالا بورس فلزات است، نه تنها قیمت‌ها را شفاف نکرد بلکه ارتباط بین تولیدکننده و مصرف‌کننده را هم تسهیل نکرد، حتی در مقاطعی به ضرر مصرف‌‌کننده بود، اگر با متقاضیان فلزات صحبت کنید می‌بینید که مشکلات متعددی دارند، این گروه معتقدند که بازار انحصاری شده است.
چرا این اتفاق افتاد و بورس کالا و فلزات نتوانسته به آن جایگاه واقعی خود برسد؟
بورس‌های کالایی در دنیا بر اوراق بهادار مبتنی اند و ابزارهای مشتقه مهم‌ترین محصول بورسی‌های کالایی هستند، در کنار بازار نقدی این بازار مشتقه است که بورس‌های کالایی را شکل می‌دهد. چون در تمام دنیا تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان واقعی محدوداند، اما اینکه چطور این حجم از معاملات انجام می‌شود باید گفت بخشی از آن مربوط به این است که به سرمایه‌گذاران اجازه دادند تا وارد شوند تا قیمت‌ها چکش‌کاری شوند.
اما بورس کالایی ما از بازار فیزیکی شروع شد، با همین بازار هم در حال اداره شدن است ولی شروع کردیم که بازار فیزیکی را به بازار اوراق بهادار تبدیل کنیم، بر همین اساس از سال گذشته بحث معاملات قرارداد آتی را مطرح کردیم که به این سمت برویم و این بازار را تعریف کردیم تا سرمایه گذاران بیشتری وارد بورس شوند. گرچه این ابزار هنوز دوران اولیه زندگی را طی می‌کند، اما باید به سمت گسترش این محصول حرکت ‌کنیم تا بورس کالا را اوراق بهادار پایه کنیم. در بازارهای فیزیکی کالا به‌طور نسبی ‌اوضاع بهتر شده اما با ایده‌‌آل‌هایمان فاصله دارد و باید مسیرهای لازم طی شود.
اگرچه در دنیا زمانی که قیمت‌ها افزایش یافت به طور طبیعی قیمت‌های محصولات در بازارهای داخلی نیز افزایش یافت، نمی‌شود که قیمت‌ها در دنیا بالاتر برود اما اینجا ارزان باشد و این شدنی نیست. چون اگر محصولات ارزان‌تر باشد افراد محصولات را می‌خرند و صادر می‌کنند یا چون در بازار عطش وجود دارد مصرف‌کنندگان قیمت‌های بالاتری می‌دهند.
بنابراین قیمت‌های خارج از کشور و داخل به یکدیگر نزدیک می‌شوند، نمی توانیم بگوییم که قیمت‌ها در خارج بالا برود و اینجا ثابت باشد. حتی کالاهایی چون برنج که در بورس نیستند مشمول این رویه هستند یا مثلا قیمت مس داخل کشور تقریبا نزدیک به قیمت‌های جهانی است. چون در مکانیزم بازار اگر قیمت‌ها به طور مصنوعی بالا برود کسانی هستند که اقدام به عرضه کالا می‌کنند و قیمت را می‌شکنند و برعکس.
بورس کالا شفاف است
خودتان فضای بورس کالا را تا چه حد شفاف می‌دانید؟ مخصوصا بورس فلزات را.
به نظرم کارهای خوب انجام شده و کارهای بهتری هم می‌تواند انجام شود.
عرضه‌ کنندگان چقدر در بورس کالا موثرند؟
مشخصا می‌توانید مورد خاصی را بگویید؟
مثلا ذوب آهن اقدام به عرضه محصولات در بورس نمی‌کند چرا که دولت می‌خواهد محصولات به نرخ مشخص عرضه شوند، ذوب آهن هم این کار را نمی‌کند چرا که ضرر می‌کند، همین موضوع مشکلاتی را به وجود می‌آورد، اگر اراده کند می‌تواند محصولات را عرضه نکند.
اگر عرضه نکند چه می‌شود و چه کار می‌کند؟
دو روز که محصولات را نگه دارد تقاضا افزایش پیدا می‌کند. این اتفاق افتاد.
مگر با بازارهای خارج مرتبط نیستند؟
چرا اما با بازار ما فرق می‌کند و شرایط واردات در بازار ما به مانند دیگر بازارها فراهم نیست و محدودیت‌هایی را داریم که تقریبا موجب شده انحصار داشته باشیم.
این گونه نیست.
بازار خودمان را نگاه کنیم آیا همه کالا‌ها و همین فولاد برای واردات آزادند؟
بله.
آیا هر سرمایه‌گذاری هر میزان محصول فولادی که می‌خواهد می‌تواند وارد کند ؟ آیا همین فاصله بین عرضه و تقاضا، قیمت را بالا نمی‌برد؟ شرکت‌های فولادی با دو سه روز تاخیر در عرضه موجب افزایش قیمت‌ها شده‌اند.
چه زمانی؟
چند ماه پیش و سال گذشته که بخشی مربوط به ورشکستگی برخی از تاجران بورس کالا بود. بورس فلزات ما به‌رغم نقش و جایگاه، ابزار و شرایط لازم را برای اجرای نقش واقعی ندارد.
ببینید برای فروشنده باید صرف داشته باشد تا محصولی را عرضه کند و اگر ببیند که می‌تواند محصولش را در خارج از کشور گران‌تر بفروشد، خب همین کار را می‌کند و اگر قیمت بالاتر باشد، می‌رود از خارج می‌خرد، ولی شکاف قیمتی طبیعی بوده که مربوط به هزینه‌های حمل و نقل و دیگر موارد است.
اصولا فلسفه وجودی بورس‌های کالایی چیست؟
کشف قیمت.
فکر می‌کنید بورس کالایی ما این وظیفه را انجام داده ؟
فکر می‌کنم تا حد زیادی انجام داده است.
پس این اتفاقاتی که در بورس کالا رخ داده چیست؟
چه اتفاقاتی؟
همین اتفاقات مربوط به عدم عرضه‌ها و رشد قیمت‌ها. در این رابطه با برخی مصرف کنندگان صحبت شده است اما می‌خواهیم بگوییم که بورس کالایی که مظهر آن فعلا فلزات است، نتوانسته نقش واقعی خود را ایفا کند.
خب داریم به سمتی حرکت می‌کنیم که این بورس را اوراق بهادار کنیم و جهت کلی با جهت جهانی یک سو است و این بورس‌ها واگرا نبوده بلکه همگرا هستند و کاملا مشخص است. زمانی که قیمت‌های جهانی افزایش می‌کرد و افزایش آن نیز در داخل مشاهده می‌شد.
بخش و بحث دیگر بورس کالایی محدودیت‌های حاکم بر کارگزاران بود که در حال افزایش این گروه بوده و هستیم و برای روان تر کردن حجم معاملات و ایجاد فضای رقابتی، تعداد کارگزاران باز هم افزایش خواهد یافت.
بانک‌ها به اندازه لازم شفاف نیستند
بحث دیگر مربوط به طولانی شدن فرایند واگذاری بانک‌ها است که با تاخیرهای متعددی مواجه شده است. مشکل واگذاری بانکها چیست؟
اطلاعات مربوط به واگذاری‌ بانک‌ها در اختیار شرکت بورس قرار دارد اما کلیت‌اش این است که روابط بانک‌ها از حساسیت بالایی برخوردار بوده و به شفافیت بیشتری نیاز دارند و چند نکته وجود دارد که اهمیت واگذاری‌ بانک‌ها را افزایش می‌دهد. مثلا سودآوری شرکت‌هایی چون فولاد مبارکه و ملی مس مبتنی بر سرمایه‌هایشان است یعنی سرمایه سهامدار بسیار اثر گذار است. اما در مورد یک بانک،‌ سرمایه سهامدار چندان زیاد نبوده و بیشتر سپرده مردم است که نقش مهمی را ایفا می‌کند و بانک با پول‌های مردم فعالیت می‌کند. با این اوصاف پیچیدگی‌های یک بانک متعدد است و قابل مقایسه با دیگر شرکت‌ها نیست.
به طوری که اگر ورودی و خروجی یک شرکت تولیدی شفاف بوده و از سیستم گزارش‌دهی مناسبی برخوردار بوده و بهای تمام محصول به درستی مشخص شود مشکلی نخواهیم داشت و چندان پیچیدگی نخواهد داشت، اما در مورد یک بانک مسائل زیادی مطرح می‌شود مثلا مطالبات و بدهی‌ها به دولت، تسهیلات تکلیفی، صندوق ذخیره کارکنان و معوقاتی که دارد.
از طرف دیگر برخی از پیچیدگی‌های بانک‌ها مربوط به سیستم حسابداری بانک‌ها است. قبل از اینکه بانک‌ها در فرایند واگذاری‌ها قرار گیرند، سیستم حسابداری‌شان به صورت نقدی بود در حالی که طبق استانداردهای حسابداری بورس باید به صورت تعهدی باشند و مطابق با آن باید تمام صورت‌های مالی و حساب و کتاب‌ها تغییر کند.
از سوی دیگر بانک‌ها شعبه‌های زیادی دارند که نیاز به سیستم جامع گزارش‌گیری دارد تا به هنگام ورود به بورس بتوانند گزارش‌های لازم را ارائه کنند و اگر ارتباط شعب به درستی برقرار نشود قطعا به مشکل برخواهیم خورد.
خب این گزارش‌ها در مجامع سالانه ارائه می‌شود.
بله. ولی نه به موقع. در حالی که شرکت‌های بورس باید در موعد مقرر اطلاعات لازم را ارائه کنند.
آقای دکتر بحث بر سر این است که واگذاری بانک‌ها برای اولین‌بار نیست که در دنیا اتفاق می‌افتد، در بسیاری از کشورها تجربه شده است.
بله اما برای ارائه این گزارش‌‌ها در زمان مورد نظر پیچیدگی‌های خاصی وجود دارد و با دستور نمی شود، به سیستم‌های لازم نیاز دارد. با این شرایط احساس می‌شود که در مجموع دولت انگیزه‌ لازم برای واگذاری بانک‌ها را ندارد.
واقعا این‌گونه نیست، دولت به شدت علاقمند است که بانک‌ها سریعتر واگذار شوند. این را از نزدیک دیده‌ام.
بانک‌ تجارت و صادرات را نگاه کنید، از سال گذشته مدام عنوان می‌شود که چند ماه دیگر واگذار می‌شوند اما تاکنون خبری نشده است.
شاید تاریخ‌‌های اعلامی کارشناسی نشده باشند ولی در طول زمان بانک‌ها به سمت واگذاری نزدیکتر شده‌اند.
درباره واگذاری بانک‌ها از شرکت بورس بپرسید
آخرین اخبار مربوط به واگذاری بانک‌ها چیست؟
اطلاعات ریز را ندارم. باید از شرکت بورس پرسید.
در مورد بورس نفت هم توضیحی می‌دهید؟
در این مورد خبری ندارم.
اصلا راه‌اندازی بورس نفت مطرح است؟ با توجه به شرایط موجود آیا این امکان وجود دارد و قابل اجرا است؟
بله اجرایی است، ولی پیچیدگی‌های خاص خود را دارد.
کارگروه مربوطه تشکیل شده ؟
بله. نتیجه حاصل شده. اما باید برویم کار بیشتری در خصوص جزئیات بکنیم.
بورس نفت خام به معنای واقعی قابل اجرا شدن است؟
بله. ولی پیچیدگی‌های بسیاری دارد اما با در نظر گرفتن یکسری جزئیات می‌شود این کار را کرد.
امکان جذب کشورهای منطقه و تولیدکننده نفت وجود دارد؟
بله. اما در حجم محدود و نه در حجم دیگر بورس‌ها.
با کشورهای دیگر هم رایزنی کرده‌اید؟
بله. اما در قدم‌های اول هستیم.