بازتاب
هنر شمشیر یا فن کلام
متاسفم و ناگزیر. و هنوز فراموش نکردهام بنیانگذار شعرسرایی مدرن ایران را که دردمندانه گفت: به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟
مقاله آقای دکتر موسی بزرگاصل که در شماره مورخ ۱۵/۱۲/۱۳۹۰ در روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رسید، سبب شد که من نیز به عنوان یکی از همکاران حرفهای ایشان، آن را مطالعه کرده و بخشی از نقطه نظرات خود را در مورد ایرادات نگرشی و ساختاری مقاله ایشان با رعایت اخلاق نوشتاری مطرح کنم که در شماره مورخ ۲۰/۱۲/۱۳۹۰ همان روزنامه به چاپ رسید.
مصطفی دیلمیپور*
متاسفم و ناگزیر. و هنوز فراموش نکردهام بنیانگذار شعرسرایی مدرن ایران را که دردمندانه گفت: به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟
مقاله آقای دکتر موسی بزرگاصل که در شماره مورخ ۱۵/۱۲/۱۳۹۰ در روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رسید، سبب شد که من نیز به عنوان یکی از همکاران حرفهای ایشان، آن را مطالعه کرده و بخشی از نقطه نظرات خود را در مورد ایرادات نگرشی و ساختاری مقاله ایشان با رعایت اخلاق نوشتاری مطرح کنم که در شماره مورخ ۲۰/۱۲/۱۳۹۰ همان روزنامه به چاپ رسید. امید من در طرح نظرات و تبادل افکار و یافتن راهحل برای مشکلی بود که توسط عضو محترم هیات عامل سازمان حسابرسی مطرح شده بود، اما یادداشتهای منتشره در شمارههای ۲۴/۱۲/۱۳۹۰ (مقاله آقای دکتر عباس هشی) و ۲۷/۱۲/۱۳۹۰ (مقاله آقای دکتر موسی بزرگاصل در پاسخ به مقاله آقای دکتر عباس هشی) نشان داد که قلمهای خاموش حریمهای انسانی را بی حرمت نمیکنند. اگر نویسندگان دو مقاله اخیر کمی شکیبایی به خرج داده و قلمهای خود را مهار میکردند، میشد که با بهرهگیری از خرد جمعی صاحبنظران حرفه، چارهاندیشی کرد و نگرانی آقای دکتر موسی بزرگاصل نویسنده اولین مقاله در مورد «توزیع درآمد موسسات حسابرسی» را حل کرد. من در مورد مقاله اول آقای دکتر موسی بزرگاصل هنوز سوالاتی داشتم که طرح آنها منوط به پاسخهای ایشان به مقاله من تحت عنوان «در پاسخ به یک هم پیشه» بود. انتظار آن بود که دکتر بزرگاصل با نگرش حرفهای و با عهدهدار بودن عضویت در هیات عامل سازمان حسابرسی به موارد مطروحه من پاسخ دهند تا گامی به پیش برداریم که متاسفانه شیوه نگارش و ورود به حوزههای غیر لازم مطرح شده در مقاله دکتر هشی که ایشان نیز از دوستان و هم حرفههای قدیمی من هستند سبب شد که دکتر بزرگاصل، آن اصالت و رسالتی را که در مقاله اول خود مطرح کرده بودند فراموش کرده و بحث به جدل بین دو طرف تبدیل شد. دیگر آن زبان، کلام و فکر نگران وضعیت مالی موسسات کوچک و نو پا، جای خود را به رخ کشیدن توانایی خود در شرکت در امتحانات حسابداران رسمی انگلستان و بر شماری ایرادات گزارشهای حسابرسی دکتر هشی داد که جای هیچ یک در آن دو مقاله نبود. همه شاغلین عضو جامعه حسابداران رسمی ایران به تواناییها و دانش حرفهای هر دوی آقایان واقف هستند، اما اگر کمک نشود که بحث به شیوه اصولی برگردد فن کلام جای خود را به هنر شمشیر خواهد داد.
من نمیخواهم به این مساله بپردازم که چرا سطح و کیفیت بحث حرفهای به این میزان تنزل پیدا کرده است، بلکه اگر منوال بر این باشد، دیگر انگیزهای باقی نخواهد ماند که دانستهها و تجربههای خود را با هم در میان بگذاریم و برای هر مشکل و مسالهای چاره اندیشی کنیم؟ من هم مانند هر دوی آقایان، روزگاری را به حرفه معلمی گذراندم، اما اگر از آن دوران چیزی در میان دانشجویان آن ایام و همکاران امروز خود به یادگار گذاشته باشم که زیاد هم نیستند اول صبوری و شکیبایی در شنیدن و هضم کلام همدیگر، دوم حرمت به یکدیگر، باوجود مخالف هم بودن و سوم مراجعه و استفاده از منابع حرفهای به جای حفظ کردن مطالب دیگران بود.
آقای هشی، شما میدانید که آقای بزرگاصل، عضو هیات عامل سازمان حسابرسی هستند. شما انتظار دارید ایشان با تعلق خاطر سازمانی خود چه کنند؟ دست ایشان برای برآوردن انتظارات شما چقدر باز است؟
آقای بزرگاصل، اگر عضویت آقای هشی در شورای عالی جامعه حسابداران رسمی ایران از یک سوی حسن شهرتی برای ایشان ایجاد میکند، از سوی دیگر مسوولیتهایی را نیز بر عهده ایشان میگذارد که اگر در دوره عضویت در شورای عالی به وعدههای انتخاباتی خود عمل نکنند، در دور بعدی شانس انتخاب شدن برای عضویت در شورای عالی جامعه حسابداران رسمی ایران را از دست خواهند داد. مگر جامعه حسابداران رسمی ایران کار حسابرسی یا کار حرفهای دیگری توزیع میکند، که آقای هشی با عضویت در شورای عالی جامعه و از آن طریق به نان و نوایی رسیده باشند؟
امیدوارم که هر دوی آقایان به عنوان اعضای شاخص حرفه اجازه دهند که بحث را به روش محترمانه و اصولی آن برگردانیم و نظرات خود را به دور از هتاکی و پرخاشگری بیان کنیم.
در نهایت، این پیشنهاد به آقایان دکتر موسی بزرگاصل و دکتر عباس هشی، دبیر کل جامعه حسابداران رسمی ایران و روزنامه دنیای اقتصاد ارائه میشود که در فضایی دوستانه و در یک میزگرد، مقوله درآمد موسسات حسابرسی را به بحث گذاشته و برای آن چاره اندیشی کنند. شاید این بدعتی شود برای دنیای اقتصاد که با طرح مسائل روز و مبتلا به حرفه حسابداری و حسابرسی در دورههای مثلا یک ماهه در جلسات حضوری و در میزگردهایی با شرکت صاحبنظران، نظرات همدیگر را نه با هدف شکست دادن هم، بلکه با تلاش جمعی برای پیدا کردن راه حل برای معضلات و مشکلات حرفه خود و خدمت به جامعه نقد کنیم، آخر گفتهاند که چشم در مقابل چشم ماخوذ به حیا میشود.
من مایلم به عنوان یکی از اعضای جامعه حسابداران رسمی ایران به منظور رفع تنش در گفتن و نوشتن از به کار گرفته شدن آن شیوه بیان و رنجش خاطر به وجود آمده از هر دو نفر آقایان پوزش بخواهم و به هر دو نفر پیشنهاد کنم که این جمله ریشارد واگنر موسیقیدان را فراموش نکنند که گفت: وقتی زبان از گفتن باز میماند موسیقی آغاز میشود.
پیش از پایان، مایلم از آقای بزرگاصل برای برگرداندن بحث به مسیر درست آن خواهش کنم که مواردی را که من در بازتاب مقاله ایشان به صورت آشکار یا سربسته به عنوان نقد نظر بیان کرده بودم پاسخ دهند و دو مورد زیر را نیز مورد توجه قرار دهند:
اول: آقای بزرگاصل در مقاله اول خود از توزیع درآمد منصفانه و متکی به ضوابط حرفهای نام برده بودند که در مقاله دوم ایشان به عدالت تبدیل شد. از نگاه ایشان آیا عدالت غیر از مساوات در مقابل قانون است؟ ضوابط حرفهای در مورد درآمد موسسات حسابرسی براساس آئین رفتار حرفهای که منحصرا در مورد موسسات حسابرسی بخش خصوصی لازمالرعایه است، کدامند؟
دوم: آقای بزرگاصل اصلاح نرخهای حقالزحمه را نسبت به مجموع درآمدها، داراییها و سایر شاخصهای فعالیتهای واحدهای مورد رسیدگی مطرح کردهاند. اگر ایشان معیارهایی را که پیش فرض قرار داده اند بسط داده و مدلهایی را پیشنهاد کنند کمک بزرگی به حسابداران رسمی خواهند کرد زیرا هنوز برای پیشنهاد قیمت دادن برخی از همکاران حسابدار رسمی جدید نیز از نگارنده مشورت میخواهند. البته ایشان در تدوین و ارائه مدل برای اصلاح نرخهای حقالزحمه موسسات حسابرسی فضای کسب و کار، محدودیتها و امکانات بخش خصوصی را از نظر دور نخواهند داشت.
و در پایان، ایکاش تلاش فرهنگی در جهت آموختن شکل میگرفت و همگان برای یاد گرفتن و اندوختن میکوشیدیم برای روزی که با نادانستههای کمتری این دنیا را ترک کنیم.
* عضو جامعه حسابداران رسمی ایران، عضو انجمن حسابداران رسمی آمریکا
ارسال نظر