دنیای اقتصاد- هیجانی بودن بازار سهام و جو روانی در بازار سرمایه کم‌عمق ایران همواره یکی از اثرگذارترین متغیرها بوده است. بارها اتفاق افتاده که فضای روانی حاکم بر بورس و هیجاناتی از جنس ترس و طمع، موجب منفی و مثبت شدن بازار و حرکت ناگهانی قیمت سهام شده است. اهمیت این موضوع در حدی است که این روزها در دنیا در کنار تحلیل های علمی، از رفتارشناسی بازار سهام نیز به عنوان یک ابزار کارآ برای پیش‌بینی و تصمیم‌گیری در سرمایه‌گذاری استفاده می‌شود؛ ابزاری که تاکنون در بورس تهران ناشناخته باقی مانده است. ابزاری کارآمد اما ناشناخته

«روانشناسی»؛ حلقه مفقوده تصمیم‌گیری در بورس

گروه بورس- علیرضا باغانی: همه معامله‌گران در بورس تهران شاید بارها رفتارهای احساساتی و هیجانات روانی بازار سهام را به نظاره نشسته‌اند و حتی خود نیز گاه با پیروی از جو روانی، اشتباهات زیادی در سرمایه‌گذاری مرتکب شده‌اند. نکته جالب اینکه سرمایه‌گذاران غالبا این اشتباهات را تکرار می‌کنند و به دنبال دلایل آن هستند، غافل از اینکه رفتارشناسی یا به تعبیری واضح‌تر روانشناسی بازار سهام خود یک تخصص محسوب می‌شود که اکنون در دانشگاه‌های معتبر دنیا در رشته‌های مالی برای آن دروس و برنامه جداگانه در نظر گرفته شده است.

در واقع علم روانشناسی بازار سهام در دنیا و البته در یکی دو سال اخیر در ایران به عنوان ابزاری کمکی در کنار تحلیل علمی (بنیادی و تکنیکال) برای تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاران مطرح شده است، تا جایی که در کنار فراگیری فنونی همچون تحلیل بنیادی و تکنیکال، خیلی از معامله‌گران و فعالان بازار سهام ایران تمایل دارند که به علم روانشناسی بازار سهام نیز تسلط پیدا کنند.

در گزارش پیش‌رو، دو کارشناس روانشناسی بازار سهام به طرح دیدگاه‌های خود درباره این موضوع نسبتا جدید پرداخته و به پرسش‌های کلیدی در این خصوص پاسخ گفته‌اند. بر این اساس، خواندن این گزارش به علاقه‌مندان مبحث روانشناسی در بازار سهام توصیه می‌شود.

روانشناسی؛ فراتر از ارزش ذاتی

«علی ابراهیم‌نژاد» دکترای مدیریت‌ مالی و کارشناس روانشناسی بازار سهام در برابر این سوال که برخی معتقدند در بلند‌مدت، قیمت به ارزش ذاتی می‌رسد؛ از این منظر، جایگاه روان شناسی بازار در تصمیم‌گیری‌ها چگونه تعیین می‌شود؟ می‌گوید: بر اساس تئوری سرمایه‌گذاری مدرن، معامله‌گران و به طور کلی فعالان بازارهای سهام تصمیمات خود را بر اساس عقلانیت (rationality) اتخاذ می‌کنند و این فرض از طریق «دست نامرئی بازار» منجر به آن می‌شود که تمامی اطلاعات مربوط به ارزش ذاتی اوراق بهادار در قیمت آنها منعکس شود. به عبارت دیگر، بر اساس این دیدگاه قیمت‌های سهام منعکس‌کننده تمامی اطلاعات مربوط به جریانات نقدی آتی هر سهام است. این دیدگاه به کارایی بازار (Market efficiency) مشهور است که براساس آن تلاش برای کسب بازده از طریق تحلیل (فاندامنتال یا تکنیکال) بیهوده است.

وی معتقد است: در مقابل فرض عقلانیت، رفتارشناسی مالی معتقد است که انسان‌ها در حین تصمیم گیری تحت تاثیر طیف گسترده‌ای از احساسات و نیروهای روانی قرار می‌گیرند که می‌تواند عقلانیت آنها را تحت‌الشعاع قرار دهد. از همین رو، قیمت دارایی‌ها نیز می‌تواند تحت تاثیر این عوامل حتی برای مدت نسبتا طولانی از ارزش ذاتی فاصله بگیرند. پژوهشگران این حوزه در تلاشند تا الگوهای رفتاری شایع میان فعالان بازارهای مالی را شناسایی و تحلیل کنند. لازم است متذکر شویم که تاثیرگذاری احساسات و نیروهای روانی بر قیمت دارایی‌ها، آن گونه که رفتارشناسی مالی ادعا می‌کند، لزوما به معنای بی ارتباط بودن قیمت‌ها و ارزش ذاتی نیست، بلکه به این معنا است که قیمت‌ها همیشه و در تمام اوقات منعکس‌کننده ارزش ذاتی دارایی‌ها نیستند.

اما «امیر کامگار» دیگر کارشناس روانشناسی بازار سهام با اشاره به اهمیت سرمایه‌گذاری بر مبنای ارزش ذاتی می‌گوید: هنگامی که «بنجامین گراهام» نخستین بار در مدرسه عالی بازرگانی کلمبیا ایده سرمایه‌گذاری بر مبنای ارزش ذاتی (value investing) را مطرح و تدریس کرد، دانشجویان به گفته‌های او اعتقاد چندانی نداشتند. اما هنگامی که سهامدار یکی از موفق‌ترین شرکت‌های تاریخ به نام «برکشایر‌هاثوی» یعنی وارن بافت موفق شد، بر مبنای همین اصل سودهای بسیار مناسبی را کسب کند و صراحتا بر استفاده از همین روش تاکید کرد، بسیاری دیگر توجه خود را به آن جلب کردند.

ایده اصلی سرمایه‌گذاری بر مبنای ارزش ذاتی، خرید سهام پرپتانسیل و با وضعیت بنیادی مطلوب در زمان مناسب یعنی هنگامی که کمتر از ارزش واقعی خود قیمت‌گذاری شده است، می‌باشد. اینجاست که این سوال مطرح می‌شود که آیا ممکن است سهام شرکت‌ها کمتر از ارزش واقعی خود قیمت‌گذاری شوند؟ جواب این سوال مثبت است. قطعا هنگامی که جو عمومی بازار منفی است و روحیه جمعی سرمایه‌گذاران ترس و فرار را بر صبر و قرار ترجیح داده است، می‌توان سهامی را یافت که کمتر از ارزش ذاتی خود در حال معامله هستند. در این شرایط ملتهب افرادی که خود را از لحاظ ذهنی و عاطفی و روانشناختی برای حضور در این بازار پرریسک آماده نساخته‌اند، نقاط ضعف خود را بروز می‌دهند و سهام با ارزش را با قیمت‌های بسیار ارزانی به دیگران واگذار می‌کنند تا احتمالا چند روز یا چند هفته بعد همان سهام را با قیمت‌های بالاتر از آنها بخرند! این نقطه ضعف در دو مفهوم کلیدی روانشناسی بازار خلاصه می‌شود: ترس و طمع. بنابر این تا آنجا که به نظریه سرمایه‌گذاری بر مبنای ارزش در بازار سهام مربوط می‌شود، افرادی که درس‌های روانشناسی خود را به خوبی آموخته‌اند، و بر مبنای این اصل فعالیت می‌کنند، موقعیت‌های منفی و ناخوشایند بازار را فرصت‌هایی طلایی و نه تهدیدهایی مهیب برای خود می‌دانند و به بهترین شکل از آنها استفاده می‌کنند.

روانشناس باشید و بس...

رفتار شناسی و روان شناسی بازار سهام شامل چه مباحثی است و این علوم چه مباحثی را بررسی می‌کنند؟

پاسخ «ابراهیم‌نژاد» به این پرسش این گونه است که به طور کلی رفتارشناسی مالی را می‌توان بررسی حوزه‌های مختلف سرمایه‌گذاری از منظر روانشناسی دانست. به عنوان مثال، حوزه‌هایی همچون ارزش‌گذاری دارایی‌ها، نهادهای مالی، امور مالی شرکت‌ها، ادغام و اکتساب، عرضه اولیه، ابزارهای مشتقه و سایر حوزه‌ها در رفتارشناسی مالی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

از نظر کامگار نیز ترس و تفاوت آن با فرار از ریسک، طمع و تفاوت آن با متوقف نکردن سود زیادتر، در واقع تبعیت از جمع بدون آگاهی از دلایل واقعی و صحت گفته‌ها نظم و انضباط و نقش آن در موفقیت در معاملات، پایبندی و وفاداری به سیستم که خود مربوط به اطمینان از دانسته‌ها و تجارب است، میزان دخالت دادن احساسات و کنترل آنها و چگونگی تاثیر منفی احساسات در کارایی معاملات، خودبزرگ بینی، امیدواری بیش از حد، خود فریبی، ترس از قبول اشتباه و اجتناب از مقابله با آن، فرافکنی تقصیرها به عوامل بیرونی، کنترل استرس و بسیاری موارد دیگر در حوزه روانشناسی مالی قرار می‌گیرند.

تاثیرگذاری روانشناسی در عمل

در ادامه از این دو کارشناس می‌خواهیم که چند نمونه از تاثیرات عینی روانشناسی معامله‌گران بر قیمت‌های سهام را بیان کنند.

«ابراهیم‌نژاد» می‌گوید: رفتارشناسی مالی تا به امروز تعداد قابل ملاحظه‌ای از نیروهای روانی که سرمایه‌گذاران تحت تاثیر آنها هستند را شناسایی کرده است. به عنوان مثال، بر اساس رفتارشناسی مالی در دوره‌های رونق بازار سرمایه‌گذاران حقیقی همواره بر این اعتقادند که روند رو به رشد بازار ادامه پیدا خواهد کرد و در دوره‌های نزول، آنها روند نزولی بازار را ادامه دار می‌دانند. به عبارت دیگر، سرمایه‌گذاران حقیقی دنباله رو روندهای بازار (trend follower) هستند. درست عکس این پدیده در میان تحلیل‌گران بازار شایع است به این معنا که آنها در دوره‌های رونق همواره معتقدند که دوران رشد به زودی به پایان خواهد رسید در حالی که در دوران افت بازار آنها صعود دوباره بازار را بسیار محتمل می‌دانند. شاید بتوان گفت به همین دلیل است که در بازار بورس تهران در دوره‌های رشد بازار، سرمایه‌گذاران حقیقی تمایل زیادتری به خرید سهام دارند و اصطلاحا سهام از حقوقی‌ها به حقیقی‌ها دست به دست می‌گردد، در حالی که در دوران افت بازار همچون ماه‌های پاییز امسال، سرمایه‌گذاران حقیقی فروشندگان اصلی بودند و حقوقی‌ها سهام آنها را خریداری می‌کردند. شاهد دیگری بر این مدعا روند صعود و نزول دارایی‌های تحت مدیریت صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک است. مطالعات نشان می‌دهد در زمان صعود بازار، حجم زیادی پول (که عمدتا متعلق به سرمایه‌گذاران حقیقی است) به این صندوق‌ها سرازیر می‌شود و دقیقا در زمانی که قیمت سهام به سطوح بسیار پایینی می‌رسد، حجم زیادی پول از این صندوق‌ها خارج می‌شود. این پدیده در زمان رشد بازار در سال ۸۹ و در دوران رکود بازار در شش ماهه اخیر در بازار کشورمان نیز به وضوح قابل مشاهده بود. در واقع سرمایه‌گذاران حقیقی که دنباله روی روند بازار بودند، دقیقا در زمانی که قیمت سهام در بازار تهران به اوج خود رسیده بود وارد بازار شدند و در قیمت‌های بسیار پایین از بازار خارج شدند و متحمل ضرر زیادی شدند.

او برای این گفته خود یک مثال دیگر می‌آورد: رفتارشناسی مالی نشان می‌دهد که میزان نارضایتی ناشی از زیان بسیار بیشتر از لذت کسب سود است. مثلا اگر یک سرمایه‌گذار متحمل مقداری زیان شود وزن این زیان در ذهن وی بیش از وزن مقدار مشابهی سود است. به همین دلیل است که مشاهده می‌شود سرمایه‌گذاران سهام سودده خود را خیلی زودتر از سهام زیان ده می‌فروشند.

رفتارشناسی مالی بیان می‌کند که سرمایه‌گذاران سهام سودده خود را سریعتر می‌فروشند، زیرا ترس از دست دادن سود کسب شده و کسب زیان برای آنها پررنگ‌تر است. به همین ترتیب آنها از فروش سهام زیان ده خودداری می‌کنند زیرا از نظر آنها سود و زیان یک سهم تنها در هنگام فروش آن مشخص می‌شود و به همین دلیل برای به تعویق انداختن زیان کسب شده و احیانا به امید تبدیل شدن آن به سود، سهام زیان ده خود را نگاه می‌دارند. بسیاری از ما تجربه نگه داشتن یک سهم زیان ده برای مدت بسیار طولانی به امید جبران شدن ضرر آن را داریم. این در حالی است که بر اساس فرض عقلانیت، تنها معیار تصمیم‌گیری برای فروش و یا نگهداری یک سهم جریان نقدی آتی آن است و نه قیمتی که ما سهام را خریداری کرده‌ایم.

مثال کامگار از تاثیرات عینی روانشناسی بازار سهام هم این گونه است: گاهی برخی از سهام تاثیرگذار بازار به علت شرایطی بنیادی موقعیت برتر خود را از دست می‌دهند و با منفی کردن شاخص‌ها، جو کلی بازار را تحت تاثیر منفی قرار می‌دهند. به دنبال آن، عده‌ای که بی‌جهت ترسیده‌اند، سهام ارزشمند خود را که بی‌ارتباط با این سهام در خطر قرار گرفته هستند، با قیمت‌های پایین به فروش می‌رسانند و جو بازار را بدتر می‌کنند و به آن دامن می‌زنند و در نتیجه فرصت‌ها را بیشتر و بیشتر از افرادی مانند خود سلب کرده و موقعیت‌های سودآوری را برای افراد زیرک و باتجربه رقم می‌زنند.

ترس، طمع و بورس...

ابراهیم‌نژاد کارشناس روانشناسی بازار سهام در ادامه در خصوص تاثیر ترس و طمع در رفتار بازار سهام می‌گوید: اگرچه روانشناسی سرمایه‌گذاران ابعاد بسیار متنوعی دارد، اما به صورت سنتی تبلور آن را در دو نیروی آشنای ترس و طمع بیان کرده‌اند. این دو نیرو همواره در درون هریک از ما وجود دارند و در زمان هر تصمیم خرید یا فروش با یکدیگر رویارویی می‌کنند. غلبه هر یک از این دو نیرو منجر به بروز رفتار خاصی می‌شود. گاه یکی از این نیروها به قدری بر بازار غلبه می‌یابد که همگان را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد و بازار نیز به تبع آن به سمت و سوی مشخصی حرکت می‌کند. اهمیت این نیروها به قدری است که بسیاری از محققان برای کمی کردن آن تلاش کرده اند. از آن جمله می‌توان به شاخص جو بازار (sentiment index) که به طور هفتگی توسط انجمن سرمایه‌گذاران حقیقی آمریکا منتشر می‌شود یا شاخص اعتماد سرمایه‌گذاران (Investor Confidence Index) که توسط پروفسور رابرت شیلر استاد دانشگاه ییل (Yale) طراحی شده است اشاره کرد. گرچه در بازار بورس تهران هنوز چنین شاخصی طراحی نشده، اما شاید یک معیار خوب برای سنجش حاکمیت ترس و طمع بر بازار تشکیل صف‌های خرید و فروش در بازار ما باشد!

کامگار دیگر کارشناس روانشناس بازار سهام اعتقاد دیگری دارد و می‌گوید: ترس و طمع دو نیروی غریزی در این زمینه به شمار می‌روند و معنای تلویحی منفی با خود به همراه دارند.

پدیده‌هایی نظیر حبابی شدن قیمت‌ها در صورت وجود طمع ایجاد می‌شود. برخی هم معتقدند، در واقع طمع نوعی ترس به شمار می‌رود و این دو احساس از یکدیگر جدا نیستند. زیرا هنگامی که معامله‌گران به اصطلاح «طماع» شده‌اند، در واقع می‌ترسند که قیمت سهام همچنان بالاتر رود و آنها از قافله سود عقب بمانند.

بازارهای توسعه یافته چگونه هستند؟

در ادامه این بررسی کارشناسانه، از ابراهیم‌نژاد پرسیده می‌شود که آیا می‌توان گفت بازارهای توسعه‌یافته به سبب بلوغ بیشتر تحلیلگران و معامله‌گران کمتر تحت تاثیر عوامل روانشناسی قرار می‌گیرند؟

این رفتارشناس بازار سهام پاسخ می‌‌دهد: اکثر مطالعات انجام شده در حوزه رفتارشناسی مالی به دلیل نیاز به داده‌های گسترده و قابل اتکا مربوط به بازارهای توسعه یافته همچون بازار سهام آمریکا است و این خود شاهدی بر این مدعاست که پدیده‌های رفتاری در بازارهای توسعه یافته به وفور یافت می‌شوند. نکته مهم دیگر این است که مطالعات رفتارشناسی مالی نشان می‌دهند که در این بازارها نه تنها سرمایه‌گذاران کم تجربه، بلکه تحلیلگران حرفه‌ای و مدیران عامل شرکت‌ها نیز هریک به نحوی تحت تاثیر عوامل روانشناختی قرار می‌گیرند. این امر ناشی از آن است که پدیده‌های رفتاری عمدتا ریشه در نیروهای روانی انسان دارند، که میان تمامی انسان‌ها، صرف‌نظر از موقعیت شغلی که دارند، مشترک است.

اما می‌توان ادعا کرد که در بازارهای توسعه یافته، به دلیل وجود طیف متنوعی از ابزارهای مالی مانند ابزارهای مشتقه اصطلاحا امکان بهره برداری از فرصت‌های آربیتراژ برای تحلیلگران و سرمایه‌گذاران مهیاتر بوده و درصورت فاصله گرفتن قیمت اوراق بهادار از ارزش ذاتی تحت تاثیر عوامل روانی، این فاصله سریع‌تر از بین می‌رود.

اما کامگار با بیان اینکه نمی‌توان گفت غلبه احساسات و دخالت آنها در تصمیم‌گیری‌ها در کشورهایی که دارای بازارهای بورس توسعه یافته هستند، وجود ندارد، این گونه ادامه می‌دهد: تا‌کنون کتاب‌های بسیار زیادی در این زمینه نگاشته شده‌اند و حتی روانشناسانی از سراسر دنیا تمام انرژی خود را وقف پرداختن به این موضوع، تبیین حوزه‌های مختلف و راه‌های کنترل آن نموده‌اند. اما پدیده نادری به نام «صف خرید» یا «صف فروش» به طور مسلم مختص بورس تهران است. هنگامی که خریداران در صف خرید قرار می‌گیرند علاوه بر این که در حال نشان دادن رفتار عمومی و پیروی از جمع هستند، غیر‌مستقیم نشان می‌دهند که می‌ترسند سهم خوبی را از دست بدهند و در مورد صف فروش هم از اینکه قیمت سهام بیشتر و بیشتر ریزش کند، می‌هراسند. در بازارهای توسعه یافته به علت برخورداری معامله‌گران از اطلاعات شفاف تر، کمتر بودن رانت‌های خبری و اطلاعاتی و وجود محدودیت‌های معاملاتی کمتر شاهد غلبه این احساسات بر تصمیم‌گیری‌ها هستیم.

چرا معامله‌گران از رفتار بازار درس نمی‌گیرند؟

ابراهیم‌نژاد همچنین درباره اینکه چرا مشارکت کنندگان در بازار از تجربیات گذشته درس نمی‌گیرند و رفتار نادرست قبلی را تکرار می‌کنند؟ می‌گوید: به نظر می‌رسد دو عامل مهم در تکرار برخی از پدیده‌های شناخته شده روانی در بازارهای مالی نقش دارند. اول اینکه به طور طبیعی با گذشت زمان سرمایه‌گذاران جدیدی وارد بازار می‌شوند که تاثیر عوامل روانشناختی را به تجربه نیاموخته‌اند. از سویی دیگر، همان طور که گفته شد، این عوامل ریشه در احساسات و روان انسان دارند، در حالی که یادگیری و تجربه آموزی پدیده‌ای عقلانی است و درس گرفتن از تجربیات احساسی کندتر و دشوارتر از تجربیات منطقی و عقلانی است. به عنوان مثال، همه ما تجربه صف‌های فروش بازار سهام تهران را داشته‌ایم و به تجربه آموخته‌ایم که در بسیاری موارد فرصت‌های سودآوری زیادی در صورت خرید سهام وجود خواهد داشت. در عین حال، کنترل عوامل احساسی و غلبه بر احساس ترس ناشی از «شنا کردن برخلاف جهت رودخانه» بسیار دشوار است، حتی اگر از نظر منطقی و عقلی به سودآوری یک سهم اطمینان داشته باشیم.

البته مواردی نیز هست که نشان می‌دهد سرمایه‌گذاران از اتفاقات گذشته درس می‌گیرند. به عنوان مثال، در پاییز سال ۱۹۸۷ بازار سهام آمریکا سقوط قابل توجه ۲۰ درصدی را در یک روز تجربه کرد. سال‌ها بعد مطالعه‌ای (Rubinstein ۱۹۹۴) نشان داد که از آن تاریخ به بعد، قیمت نوع خاصی از معاملات اختیار فروش (put option) که در حقیقت نوعی بیمه در مقابل سقوط‌های شدید، اما غیر‌محتمل بازار سهام است، جهش قابل‌ توجهی داشته است. به عبارت دیگر، پس از سقوط بازار در ۱۹۸۷ سرمایه‌گذاران تا سال‌ها به یاد داشتند که لازم است خود را در مقابل سقوط‌های شدید بازار که ممکن است فقط یک بار در طی چندین دهه اتفاق افتد، بیمه کنند.

امیر کامگار نویسنده کتاب ۲۳ اصل موفقیت وارن بافت نیز ترجیح می‌دهد که بخشی از نکات ذکر شده در این کتاب را به عنوان پاسخ این سوال بیان کند. او می‌گوید: بسیاری از سرمایه‌گذاران با آمادگی قبلی کم وارد این بازار می‌شوند. آنها معتقدند این بازار راه طلایی کسب پول آسان برای آنهاست و از این موضوع غافلند که موفقیت در هر فعالیتی وابسته به برخورداری از دانش و مهارت کافی در آن زمینه است. هنگامی هم که به امر یادگیری در این زمینه اقدام می‌کنند، کسب تجربه در طول زمان را فراموش کرده و به سرعت به سراغ تحلیل‌های تکنیکال و بنیادی می‌روند و این نکته ساده اما حیاتی را فراموش می‌کنند که بدون آمادگی ذهنی انجام هیچ کاری در دنیا نمی‌تواند موفقیت‌آمیز باشد. در واقع باید بدانیم، دانستن تحلیل‌های تکنیکال و بنیادی بدون برخورداری از مهارت واکنش صحیح در مقابل تغییر قیمت‌ها و چگونگی مواجهه با شرایط روانی بازار کارآمد نخواهد بود.

چگونه یک روانشناس تمام‌عیار شویم؟

اما سرمایه‌گذاران چگونه می‌توانند بر مباحث روانشناسی بازار سهام تسلط یابند؟

ابراهیم‌نژاد در این خصوص خاطرنشان می‌کند: خوشبختانه در طی دو دهه گذشته حوزه رفتارشناسی مالی به پیشرفت‌های زیادی دست یافته و بسیاری از پدیده‌های رفتاری شایع در بازارهای مالی را به طریق علمی شناسایی و تحلیل نموده است که این مطالعات در دسترس همگان است. علاوه بر این، هریک از ما یک مجموعه کامل از عوامل مختلف روانشناختی هستیم. کافی است پیوسته تصمیمات و رفتارهای گذشته خود را بررسی کنیم و فارغ از تاثیرپذیری از عوامل احساسی بتوانیم آنها را تحلیل کنیم و الگوهای رفتاری خود را شناسایی نماییم.

به عنوان نمونه سرمایه‌گذارانی که معاملات آنلاین انجام می‌دهند حجم معاملات بسیار بالاتری نسبت به سایر سرمایه‌گذاران دارند که این حجم بالای معاملات تنها منجر به پرداخت هزینه معاملات بالاتر و در نتیجه کاهش سودآوری آنها می‌شود. طبیعتا آگاهی از وجود چنین پدیده‌ای برای سرمایه‌گذاران بورس تهران که معاملات آنلاین در آن حدود یک سال قبل راه‌اندازی شد می‌تواند به اصلاح رفتار سرمایه‌گذاری و افزایش سودآوری منجر شود.

کامگار علاقه‌مندان به رفتارشناسی بازار سهام را این گونه راهنمایی می‌کند: مطالعه کتاب‌های مفید و استفاده از تجارب عملی گذشتگان راه حل خوبی برای دستیابی به این امر است. خوشبختانه در این زمینه به تازگی ناشران و سایت‌های اطلاع‌رسانی فعال شده‌اند که می‌توان از آنها در بررسی روانشناسانه بازار سهام استفاده کرد.

سخنی با سهامداران

نکته پایانی گزارش مربوط به توصیه این دو رفتارشناس بازار سهام به فعالان بورس تهران است.

ابراهیم‌نژاد می‌گوید: عوامل روانشناختی در تمامی بازارهای مالی جهان نمود دارند و بازار بورس تهران نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما می‌توان گفت به دلیل کمبود ابزارهای مالی و قوانین و مقررات محدودکننده‌ (مانند عدم وجود ابزارهای مشتقه یا عدم امکان فروش عاریه‌ای یا short-selling) و نیز کوچک بودن اندازه بازار و حجم سهام شناور شرکت‌ها، تاثیر این عوامل تشدید می‌شود. به علاوه، ضعف شرکت‌ها در افشای اطلاعات و کمبود نسبی تحلیل‌های دقیق بنیادین به خصوص از سوی سرمایه‌گذاران حقیقی به تصمیمات احساسی دامن می‌زند.

توصیه‌ای که می‌توان به سرمایه‌گذاران داشت این است که این هیجانات رفتاری به معنای وجود فرصت‌های بالقوه فراوان برای سودآوری است و سرمایه‌گذاران باید تلاش کنند با شناسایی عوامل روانشناختی غالب در بازار و کنترل احساسات و تکیه بر تحلیل دقیق ارزش ذاتی شرکت‌ها از این فرصت‌ها نهایت بهره برداری را داشته باشند.

کامگار هم معتقد است: متاسفانه روند معاملات و قیمت سهام در بورس تهران به شدت تحت تاثیر عواملی چون پیروی کورکورانه از جمع و ترس و طمع است. ایجاد صف‌های خرید و فروش مصداق پیروی از جمع هستند. همچنین ترس بی‌مورد سهامداران گاهی سهم‌هایی با نسبت P/E بسیار پایین را به سمت سقوط بیشتر سوق داده است. از سوی دیگر، بازار سهام تهران به حدی افراطی تحت تاثیر جو کلی است و کمتر توجهی به وضعیت بنیادی و یا حتی تکنیکال سهام می‌نماید. البته یکی از مشکلات دیگر در بازار بورس تهران زیاد شدن تعداد نوسان‌گیران و سو‌ءاستفاده از غلبه احساسات در افراد نه چندان ماهر است. به طور کلی می‌توان گفت غلبه احساسات نه تنها باعث زیان معامله‌گران می‌شود، بلکه در میان مدت به علت همین زیان‌ها و گسترش آن به تعداد بیشتری از افراد، اعتماد عمومی از بازار سلب شده و در بلند‌مدت رفتار جمعی را از سهامداری به نوسان‌گیری تغییر خواهد داد.

بنابر این، بهتر است سرمایه‌گذاران ابتدا به یادگیری اصول، رفتار و چگونگی واکنش افراد موفق در بازارهای صعودی و نزولی بپردازند و تلاش نمایند پیش از هر حرکت جدی، ابتدا خود را از نظر ذهنی و عاطفی برای فعالیت در این بازار پرمخاطره و در عین حال سودآور آماده سازند.