حواشی فروش گران‌ترین بیمه بورس

گروه بورس- دو بخش از گفت‌وگوی تفصیلی «فارس» با رییس سابق سازمان خصوصی‌سازی در شماره‌های قبل روزنامه دنیای اقتصاد از نظر خوانندگان گذشت.

غلامرضا حیدری کردزنگنه در دو قسمت قبل به دفاع از عملکرد خود و معاونانش در این سازمان پرداخت. در این دو گفتار وی ضمن انتقاد از روند خصوصی‌سازی در کشور، حساب خصوصی‌سازی را از «سازمان خصوصی‌سازی» جدا دانست و همه مشکلات این سازمان را ناشی از ضعف قوانین و نبود بستر اجرای آنها، عنوان کرد.

از دیدگاه کردزنگنه، این سازمان تا قبل از ورود وی فاقد هرگونه رویه مشخص بوده و او توانسته است این سازمان را قانونمند کند.

او که خود را «آقای خصوصی‌سازی» لقب داده است، در دو قسمت قبلی گفت‌وگو با «فارس» حاشیه‌های دو واگذاری بزرگ در بورس را تشریح کرد.

کردزنگنه به تفصیل درباره واگذاری مخابرات و فولاد خوزستان سخن به میان آورد و اکنون در سومین بخش گفت‌وگوی یادشده درباره واگذاری بیمه دانا مطالبی را عنوان کرده است که از نظر خوانندگان می‌گذرد.

یک شوخی با زیان ۴۸درصدی

بسیار خوب، از این موضوع که بگذریم چطور شد در جلسه معارفه قبل از عرضه سهام بیمه دانا به شوخی اعلام کردید که هر سهم آن ۲ هزار و ۵۰۰ تومان می‌ارزد؟ چون بسیاری از سهامداران بر اساس همین حرف شما که ظاهرا به شوخی گفته شده بود اقدام به خرید ۲ هزار و ۶۱۰ تومانی هر سهم بیمه دانا کردند اما بعد با کاهش قیمت هر سهم به حدود هزار و ۴۰۰ تومان، ‌نزدیک به ۴۸ درصد زیان دیدند و شما را به عنوان مقصر اصلی این زیان دانستند.

شما باید نیمه پر لیوان را ببینید که ما چنان اعتمادسازی کردیم که یک شوخی‌ ما از طرف سرمایه‌گذاران جدی گرفته شد. بنابراین آن‌قدر اعتماد بازار را بالا بردیم که هر حرفی که ما می‌زدیم واقعا برای سهامداران حجت بود.

ما هروقت که تصمیم عرضه سهام شرکت‌های مهمی در بورس داشتیم، شب قبلش به اتفاق آقای صالح آبادی (رییس سازمان بورس) و مدیرعامل آن شرکت می‌رفتیم پیش وزیر دارایی و آن شرکت را سبک و سنگین می‌کردیم. حتی به معاونان خودم هم نمی‌گفتم که عرضه را روی چه قیمتی انجام دهند. چون در کشف اولیه سهام که ما قیمتی نمی‌گذاشتیم. منتهی من از وزیر می‌ پرسیدم به‌هنگام عرضه سهام فلان شرکت تا کجا برویم و آیا قیمت سهام به فلان قیمت رسید بفروشیم یا نه؟

آیا وزیر اقتصاد در مورد هر شرکتی آن‌قدر اشراف داشت که نظر کارشناسی بدهد؟

بحث می‌شد و صورت‌های مالی و گزارش‌های حسابرسی و ترازنامه و سودآوری هر شرکتی بررسی می‌شد و بورس و ما نظر می‌دادیم. خود شرکت‌ هم نظر می داد. در نهایت به یک جمع‌بندی برای عرضه و تعیین قیمت هر سهم می‌رسیدیم.

بنابراین شب قبل از عرضه بیمه دانا در بورس (۲۶ مرداد ۸۹) طبق معمول به همراه آقای صالح‌آبادی و مدیرعامل بیمه دانا (اویار حسین) رفتیم پیش آقای وزیر. نظر مدیرعامل شرکت حدود ۴۰۰ تومان بود. ما هم در سازمان خصوصی‌سازی قیمت هر سهم این شرکت را از چند روش حدود ۷۰۰ تومان درآورده بودیم. من هم معتقد بودم که قیمت هر سهم آن نهایتا ۷۰۰ تومان باید باشد. وزیر هم نظر مرا تایید کرد و گفت که روی همین قیمت‌ها سهام بیمه دانا را بفروشیم.

در زمان برگزاری جلسه معارفه این شرکت و بعد از سخنرانی من یکی از آقایان حاضر در جلسه از من پرسید که بیمه دانا را چند می‌خواهیم بفروشیم؟ من هم به شوخی گفتم: ۲ هزار و ۵۰۰ -۶۰۰ تومان بدهید! این درحالی است که همگان می‌دانستند که من هیچ‌گاه قیمت سهام را قبل از عرضه اعلام نمی‌کنم و همیشه هم به شوخی می‌گفتم اگر سهمی ۱۰۰ تومان می‌ارزد سهامداران ۵۰۰ تومان بدهند که به قول معروف نرخ بازاریابی است. اما در این میان سهامداران گول زمین‌های شهید بابایی بیمه دانا را خوردند چون همان موقع اعلام شد که دادگاه به نفع این شرکت رأی داده و ۵۰ - ۴۰ هکتار زمین باید از ارتش به بیمه دانا بازگردانده شود. برخی هم به طمع زمین‌خواری چنین پیشنهادی برای خرید هر سهم بیمه دانا دادند.

با توجه به اختلاف قیمت کارشناسی و قیمت مدنظر شما با قیمت معامله شده هر سهم آیا نمی‌توانستید این عرضه را انجام ندهید؟

نه چون کشف قیمت بود. تازه اولش که قیمت تقاضا بالاتر هم بود. یک موقعی قیمت‌ها آرام آرام بالا می‌رفت اما به هنگام عرضه اولیه سهام بیمه دانا قیمت تقاضا برای خرید سریع بالا رفت. ما هم که نمی‌توانستیم قیمت‌ها را پایین بیاوریم. در برخی موارد پیش آمده بود که قیمت‌ها به سرعت افزایش می‌یافت و ما هم در آن زمان فوری اقدام به عرضه می‌کردیم که قیمت‌ها بالاتر نرود. شاید اگر این کار را برای چند شرکت دیگر نمی‌کردیم همین اتفاق بیمه دانا برای آنها هم رخ می‌داد. برای همین به هنگام عرضه اولیه بیمه دانا که قیمت‌ها سریع رشد می‌کرد به آقای عقدایی (معاون سازمان خصوصی سازی) گفتم سریع دکمه اینتر را بزند و سهام را عرضه کند. چون به‌جز عرضه اولیه چند شرکت بزرگ مانند مخابرات و فولاد مبارکه باقی شرکت‌ها را آقای عقدایی عرضه می‌کرد.

به هرحال در زمان عرضه اولیه سهام بیمه دانا آقای عقدایی تماس گرفت و موضوع را گفت. من هم گفتم که سریع عرضه کند و کلید را بزند تا مشکلی ایجاد نشود و قیمت‌ هم بیش از این بالا نرود.

سوال بعدی به فرآیند کند و آهسته واگذاری‌ها بعد از تغییر شما در سازمان خصوصی‌ سازی مربوط است که هرچند کارشناسان بسیاری بر برخی از عملکرد شما انتقاد داشتند اما ۱۰ ماه حضور آقای پیمان نوری به عنوان رییس سازمان با پشیمانی تعدادی از فعالان بازار سهام مواجه شده است. چرا که از سال گذشته تاکنون فقط ۳ شرکت در بورس عرضه شده و در سال جاری هم هیچ شرکت تازه‌ای از سوی سازمان خصوصی ‌سازی وارد بورس نشده و باعث شد که برخی عنوان کنند با همه وارد بودن برخی ایرادات به شما، نحوه مدیریت شما به دلیل سرعت عمل و رک‌گویی بهتر از آقای نوری بود. آیا در این رابطه نظری دارید؟

این مقایسه شاید به خودم برمی‌گردد. اول این را بگویم که واقعا پیش خدا از وجدانم راضی‌ هستم. ببینید شروع هرکاری سخت‌ترین مرحله است. یعنی ما چند سال پیش قانون درست کردیم؛ آئین‌نامه و دستورالعمل درست کردیم؛ ساختار تشکیلاتی سازمان خصوصی سازی را تغییر دادیم؛ طرح سهام عدالت را ریختیم؛ ۵۱ میلیون فرم بین مردم توزیع کردیم و ۴۳ میلیون نفر را برای سهام عدالت ثبت‌نام کردیم. این همه کار در حالی انجام شده که روزی که من رفتم سازمان خصوصی‌ سازی شاید باورتان نشود حتی یک بایگانی هم وجود نداشت و هرکس پرونده چند شرکت را در میز کشوی خودش نگه داشته بود. اصلا آماری وجود نداشت.

با این اوصاف آقایانی که آمده‌اند به سازمان خصوصی‌ سازی در جاده‌ اتوبانی و صاف افتاده‌اند و مشکلاتی ندارند. نه مشکلات قانونی دارند؛ نه مشکلات ساختاری و آیین‌نامه‌ای دارند. این را واقعا می‌گویم. ساختار جدیدی مطابق قانون ریختیم.

اما آقای نوری وقتی به عنوان رییس سازمان خصوصی‌سازی منصوب شد در اولین مصاحبه‌ای که با ما داشت اعلام کرد از در و دیوار این سازمان بوی کهنگی می‌آید.

اولا به آقای رییس بگویید در این مدت شما چه‌کاری انجام داده‌اید؟ آیا برای یک مدیر یک سال کم است که از خود کارنامه‌ای به‌جا بگذارد؟ چطور آقای نوری به بوی کهنگی رسیده است؟ از طرف دیگر هر سازمانی مانند موجود زنده است و هرکسی که مسوول می‌شود باید آن را ارتقا دهد.

دوم اینکه ایشان می‌آید و می‌گوید که همه شرکت‌های بزرگ و سودآور واگذار شده‌اند و دیگر شرکت بزرگ چندانی نمانده. این حرف بی‌ربطی است. چون ما هنوز شرکت‌های بزرگ زیادی داریم. مثلا پالایشگاه‌ تهران، پتروشیمی بندر امام خمینی، ذوب‌آهن، هلدینگ خلیج‌فارس، شرکت ملی گاز و چندین شرکت که از شرکت‌های ملی مس، فولاد مبارکه، مخابرات و فولاد خوزستان هم نه‌تنها کمتر نیستند بلکه بزرگتر هم هستند. از طرف دیگر تا زمان حضور من در سازمان خصوصی ‌سازی حدود ۷۵ هزار میلیارد تومان واگذاری انجام شده و با احتساب ۱۵۰ هزار میلیارد تومان دارایی دولت، ۷۵ هزار میلیارد تومان دیگر از واگذاری‌ها هنوز وجود دارد.

سوم اینکه من شرکت مخابرات را نقد و ۸ ساله فروختم که سالی هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان، بابت دو قسط ۶۰۰ میلیارد تومانی از مخابرات به حساب سازمان خصوصی سازی منظور می‌شود و آقای نوری آن را به نام خودش کرده. چون اگر همین درآمدهای موجود را بررسی کند می‌بیند که چقدرش قسط است و چقدرش را او (نوری) فروخته است.

در این میان برخی کند شدن روند واگذاری‌ها در چندماه اخیر را ناشی از رفتارهای محافظه کارانه رییس کنونی سازمان خصوصی سازی می‌دانند و بر این باورند که این سازمان کسی را مانند شما اما بهتر از شما می‌خواهد.

نمی‌شود کسی روی آب راه برود و کفشش خیس نشود. این را بگویم حتی همکارانم در وزارت اقتصاد می‌گفتند تا قبل از من نمی‌دانستند که وزارت اقتصاد سازمانی به نام خصوصی سازی دارد. چون اسمش به گوش آنها نخورده بود. شما اگر الآن به دورترین روستاهای کشور بروید خصوصی سازی را از برخی وزارتخانه‌ها بهتر می‌شناسند.

یکی از خلأهای مربوط به واگذاری شرکت‌ها در زمان ریاست شما، عدم استفاده از مشاوران بین‌المللی خصوصی‌سازی بود. چرا؟

شما که می‌دانید جو کشور چگونه است. اما ما روی همه کشورهای شرقی و غربی که تجربه خصوصی سازی داشتند مطالعات عمیقی انجام دادیم. برای سهام عدالت هم بعد از آسیب‌شناسی‌هایی که انجام دادیم در اصلاح قانون نقش داشتیم. بنابراین در دنیا تجربه‌ای بیشتر از حالا نبود. برای همین اگر مشاوران خارجی هم می‌آوردیم چیز تازه‌ای به ما نمی‌داد.

با این مسیر آمده طی ۵ سال اجرای اصل ۴۴ آینده این اصل را چطور ارزیابی می‌کنید؟

به‌‌رغم همه اشکالات و ایرادات وارده به اجرای این اصل، فضای جدیدی در کشور باز شده، به‌طوری که همین اتاق بازرگانی که خودش را پارلمان بخش خصوصی می‌داند ناشی از این است که اصل ۴۴ به آن چنین جرأتی داده.

همچنین دیدیم که همه بورس‌ها با بحران جهانی در حال سقوط بودند اما بورس ایران با کمک همین اصل، شاهد رشد شاخص‌ بود. همه متعجب بودند که چه اتفاقی در ایران افتاده است. ریشه این بورس در اصل ۴۴ است.

همچنین اگر سرعت ما بیش از این نبوده و اشکالاتی هم به اجرای اصل ۴۴ وارد شده باید قبول کرد که بافت اجتماعی، اقتصادی، صنعتی و همه اینها بیش از این اجازه نمی‌داد که خصوصی‌سازی بهتر از این باشد. چون خصوصی سازی که جدا از اقتصاد نیست. می‌دانید فرق بین رشد و توسعه در چیست؟

رشد مانند هیکل آدم و بزرگ شدن فیزیک آن است اما توسعه رشد همراه با توان است. یعنی آدم چاق‌تر از حسین رضازاده هم وجود دارد اما کسی که بتواند۴۰۰ کیلو را بالای سر ببرد رضازاده می‌شود، این یعنی توسعه. به عبارت دیگر توسعه یعنی اینکه بافت اجتماعی، اقتصادی و تفکر، تکنولوژی و ساختارها باید تغییر کنند تا توسعه اقتصادی محقق شود.

برای همین به کشوری مانند قطر با درآمد سرانه ۶۳ یا ۷۰ هزار دلاری نمی‌توان گفت که توسعه یافته است. بنابراین اعتقادم این است که گاهی اوقات توقعات بیش از حدی داریم.

از کشوری مانند ایران با این همه تحریم‌ها و مشکلات مربوط به نقل و انتقالات ارز و بافت داخلی و غیره نمی‌توان انتظار نابجایی داشت. با در نظر گرفتن همه عوامل معتقدم که در خصوص اجرای اصل ۴۴ کارهای زیادی انجام شده.

با این‌همه به اجرای ۵ ساله اصل ۴۴ چه نمره‌ای می‌دهید؟

با در نظرگرفتن همه مشکلات و محدودیت‌های داخلی و خارجی ۲۰ اما بدون اینها نمره ۱۰.

نگفتید آینده اصل ۴۴ را چطور می‌بینید؟

خوب می‌بینم. اعتقاد خودم این است که سیاست‌های مقام معظم رهبری فضایی را در کشور ایجاد کرد که اگر نبود به کشوری در حد کشورهای کمونیستی تبدیل می‌شدیم و واقعا دولت درحد یکی از این کشورهای بلوک شرق اروپا فعالیت می‌کرد.

بنابراین هرچند فضا باز شده اما به نظرم باز هم به زمان بیشتری نیاز است تا مسائل و موانع فرهنگی و اجتماعی برطرف شود. چون اقتصاد علمی اجتماعی است و همزمان با تغییرات اجتماعی پیش می‌رود و تا زمانی که تغییرات بنیادی فرهنگی - اجتماعی نداشته باشیم نباید بیش از این از اقتصادمان توقع داشته باشیم.