مدل تحلیل صورت‌های مالی در امیدنامه‌های پذیرش و درج

ارائه نسبت‌های مالی سودمند برای سرمایه‌گذاران، یکی از موضوعات اساسی است که بخش پذیرش اوراق بهادار برای تهیه گزارش‌های پذیرش و درج (امیدنامه) با آن مواجه است. برای تبیین و پیش‌بینی بازده سهام، مدل‌ها و نظریه‌های مختلف شامل مدل قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای (CAPM) ، مدل‌های عاملی یا شاخصی (FM)، مدل آربیتراژ (APT) ، تحلیل‌‌های فنی (TA) و تحلیل‌های بنیادی (FA) مطرح شده است. در تحلیل بنیادی بازده سهام تابعی از شرایط کلان اقتصادی، وضعیت صنعت و شرایط خاص شرکت است. شرایط خاص شرکت شامل عملکرد و وضعیت مالی است که در قالب صورت‌های مالی اساسی ارائه می‌شود.

در دهه اخیر به نقش اطلاع‌رسانی حسابداری بیش از هر زمان دیگری تاکید شده است. پیشرفت‌های وسیع در به‌کارگیری مدل‌های کمی، علوم رفتاری و فناوری اطلاعات نقش قابل توجهی در تحول تفکر حسابداری مالی و مدیریت ایفا کرده است. این تحولات نافذ و فراگیر، زمینه‌های متنوعی را برای تحقیقات علمی و تجربی در حسابداری فراهم کرده است که در نشریه‌های تخصصی، رسانه‌های علمی و گاه در کتاب‌های درسی مطرح شده‌اند. یکی از مهم‌ترین زمینه‌ها، ارائه مدل‌های تعیین و پیش‌بینی ارزش دارایی‌ها، ارزش اوراق بهادار و سهام شرکت‌ها است. مطالعات انجام شده در این خصوص را می‌توان در دو دسته طبقه‌بندی کرد:

۱ - مطالعات توصیفی (اثباتی): این مطالعات به شناسایی پدیده‌های موثر در تبیین و پیش‌بینی رفتار سود، عوامل تعیین‌کننده تداوم فعالیت، ریسک و بازده اوراق بهادار،‌ تاثیر اطلاعات مالی و تغییر رویه‌های حسابداری در رفتار سرمایه‌گذاران پرداخته است. در خصوص قیمت و بازدهی سهام انجام این مطالعات و تحقیقات منجر به پیداش دو دیدگاه متضاد شد که به فرضیه‌های رقیب معروف است. یکی از این فرضیه‌ها، فرضیه گشت تصادفی است که بر غیرقابل پیش‌بینی بودن قیمت سهام تاکید دارد. فرضیه مقابل اعتقاد دارد که بر اساس مجموعه‌ای از اطلاعات، می‌توان قیمت را پیش‌بینی کرد. مطرح شدن فرضیه بازار کارا، مدل قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای، مدل‌های عاملی (شاخصی)، مدل آربیتراژ، تحلیل فنی و بنیادی، جملگی به دو فرضیه فوق ارتباط دارند.

۲ - مطالعات تجویزی (هنجاری): هدف اصلی این مطالعات، ارتقای توان تصمیم‌گیری جاری است. مطالعات این گروه به پیش‌بینی بهینه سود، ورشکستگی، درجه‌بندی اوراق بهادار، ارتقای توان تصمیم‌گیری بانک‌ها در اعطای وام، ارتقای مفید بودن داده‌های مالی در برآورد پارامترهای مدل‌های پرتفوی و تحلیل‌های مالی در بازار کارا می‌پردازد. حجم فراینده‌ای از تحقیقات تجربی انجام شده، حول محور رویکرد پیش‌بینی انجام شده است.

در این خصوص دو جریان فکری شکل گرفت. جریان اول به آزمون توانایی داده‌های حسابداری در تبیین و پیش‌بینی رویدادهای اقتصادی می‌پردازد. جریان دوم واکنش بازار را نسبت به افشای اطلاعات بر مبنای داده‌های حسابداری مورد آزمون قرار می‌دهد. ادبیات حسابداری نیز همواره بر ارائه اطلاعاتی، تاکید داشته است که بتواند به پیش‌بینی و تصمیم‌گیری کمک کند. باوجود مطالعات انجام شده تئوری مشخصی در خصوص نسبت‌های مالی مرتبط با ارزش یا قیمت وجود ندارد. بنابراین پژوهشگران و متخصصان حرفه‌ای دو رویکرد برای انتخاب نسبت‌های مالی به شرح زیر به کار گرفته‌اند:

۱ - رویکرد قیاسی:

این رویکرد مبتنی بر مدل‌های ریاضی است. برای مثال استوارت براساس روابط ریاضی، متغیرهای حسابداری مرتبط با قیمت را تعیین نکرده است. تحقیقات تجربی در ایران نیز نشان داده است که این متغیرها می‌توانند بخشی از تغییرات قیمت را تبیین کند.

۲ - رویکرد استقرایی:

در این رویکرد متغیرهایی که به لحاظ آماری با قیمت ارتباط معناداری دارند برای تحلیل انتخاب می‌شوند. مدیریت پذیرش اوراق بهادار مدل استوارت را به عنوان مبنای مناسبی برای تعیین نسبت‌های مالی انتخاب کرده است.

با این وجود تحلیلگران و سرمایه‌گذاران محترم می‌توانند از سایر روش‌ها و مدل‌ها برای تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری استفاده کنند.

مدل استوارت:

استوارت در تلاش برای تبیین قیمت سهام با استفاده از متغیرهای حسابداری مدل دوپونت را بسط داد. با توجه به تجزیه و تحلیل‌های مالی رایج هر یک از عوامل این مدل بسط داده می‌شود تا متغیرهای موثر بیشتری شناسایی شود. نقطه شروع تجزیه و تحلیل سیستماتیک کارایی یک شرکت نرخ بازده حقوق سهامداران (ROE) است. این شاخص نشان می‌دهد که یک شرکت تا چه حد توانسته است از منابع موجود در راستای ایجاد بازده برای سهامداران استفاده کند. در بلندمدت ارزش حقوق سهامداران از طریق ارتباط نرخ بازدهی سهامداران با هزینه سرمایه تعیین می‌شود. اگر نرخ بازدهی سهامداران بیش از هزینه سرمایه باشد، ارزش بازار سهام بیش از ارزش دفتری آن خواهد شد. فزونی نرخ بازدهی سهامداران نسبت به نرخ هزینه سرمایه می‌تواند شاخصی برای اندازه‌گیری قدرت رقابت شرکت نیز باشد. در مدل استوارت قدرت رقابت براساس دو شاخص کارایی عملیاتی (نسبت سود خالص قبل از بهره و مالیات به سود ناخالص) و بهره‌وری (نسبت سود ناخالص به فروش) اندازه‌گیری شده است.

مدل استوارت یک رویکرد قیاسی مبتنی بر روابط ریاضی در خصوص ارتباط بین قیمت سهام و متغیرهای بنیادی حسابداری را فراهم می‌کند.