مترجم: مرجان‌هاشمی *

طبق تئوری‌های مالی سنتی، به طور کلی مردم به دنبال ثروت‌اندوزی منطقی هستند. با این حال، نمونه‌های بسیاری از تاثیر احساسات بر تصمیمات ما وجود دارد که باعث می‌شود رفتارهای غیرمنطقی از ما سر بزند. رفتار شناسی مالی علم نسبتا جدیدی است که در پی تلفیق تئوری‌های رفتاری و شناختی روانشناسی با اقتصاد سنتی و دانش مالی است. هدف از این تلفیق، تفسیر تصمیمات نادرستی است که مردم در زمینه‌های مالی اتخاذ می‌کنند.

با خواندن این سلسله مقالات، درک بهتری از استثنائاتی که تئوری‌های سنتی مالی از تفسیرشان عاجز هستند،

ایجاد شود.

چرا به رفتار شناسی مالی نیاز داریم؟

هنگامی که از اصطلاح «سنتی» یا «مدرن» در توضیح دانش مالی استفاده می‌شود، منظورمان دانش مالی مبتنی بر تئوری‌های منطقی مانند مدل قیمت‌گذاری دارایی سرمایه‌ای و فرضیه بازار کارآ است. طبق اینگونه تئوری‌ها بیشتر مردم از خود، رفتاری منطقی و قابل پیش بینی

نشان می‌دهند.

انسان به عنوان موجودی اقتصادی

یکی از ابتدایی‌ترین فرضیات در اقتصاد و دانش مالی سنتی این است که انسان‌ها «ثروت‌اندوز» هستند. آنها در پی بالا بردن سطح رفاه و شادکامی خود هستند. طبق مبانی اقتصاد سنتی، انسان‌ها در رابطه با اتخاذ تصمیمات اقتصادی و مالی تحت تاثیر هیجانات و عوامل خارجی قرار نمی‌گیرند. با این حال، در بیشتر موارد اینگونه فرضیات انعکاس‌دهنده واکنش واقعی انسان‌ها در زندگی روزمره شان نیستند. واقعیت این است که انسان‌ها معمولا رفتار‌های غیر‌منطقی از خود نشان می‌دهند. کسانی که به امید برنده شدن در قرعه‌کشی، برگه‌های بخت‌آزمایی خریداری می‌کنند را در نظر بگیرید.

از نظر منطقی، وقتی شانس برنده شدن بسیار بسیار پایین است (مثلا یک در ۱۴۵ میلیون)، شرکت در بخت‌آزمایی توجیه‌ناپذیر به نظر می‌رسد. با این وجود، میلیون‌ها نفر پول خود را صرف خرید این برگه‌ها می‌کنند.

اینگونه بی‌قاعدگی‌ها متخصصان را واداشته تا برای توضیح رفتارهای غیرمنطقی که دانش مالی مدرن قادر به تفسیر آنها نیست به روانشناسی شناختی رو آورند.

رفتارشناسی مالی در پی تفسیر رفتار انسان‌ها است، در حالی که دانش مالی جدید به دنبال توضیح رفتارهای انسان به عنوان «موجودی اقتصادی» است.

انتقادات

اگرچه رفتار شناسی مالی در سال‌های اخیر طرفداران فراوانی پیدا کرده، از گزند منتقدان نیز هرگز در امان نبوده است. برای مثال، برخی از طرفداران فرضیه بازار کارآ (EMH) از منتقدان رفتارشناسی مالی هستند.

فرضیه بازار کارآ یکی از اساسی‌ترین فرضیات در میان تئوری‌های مالی مدرن محسوب می‌شود. با این حال، این فرضیه از تفسیر رفتار غیر‌منطقی ناتوان است؛ زیرا در آنجا فرض بر این است که قیمت بازاری اوراق بهادار منعکس‌کننده تاثیر تمامی داده‌های مرتبط نیز هست.

از برجسته‌ترین منتقدان این علم «یوجین فاما» بنیان‌گذار تئوری کارآیی بازار است. پروفسور فاما می‌گوید که به‌رغم وجود استثنائاتی که با تئوری مالی مدرن توجیه‌پذیر نیست، کارآیی بازار نباید در سایه رفتارشناسی مالی به دست فراموشی سپرده شود.

او در واقع اشاره می‌کند که بسیاری از استثنائات موجود در تئوری‌های سنتی اتفاقات تصادفی کوتاه‌مدتی هستند که در نهایت اصلاح می‌شوند. فاما در مقاله خود در سال ۱۹۹۸ بیان می‌دارد که بسیاری از یافته‌های رفتارشناسی مالی با یکدیگر تناقض دارند. او ادامه می‌دهد که در نهایت رفتارشناسی مالی مجموعه‌ای از بی‌قاعدگی‌ها و استثنائاتی است که برایشان در تئوری کارآیی بازار تفسیر و توضیح وجود دارد.

استثنائات

ظهور مستمر بی‌قاعدگی و استثنائات در فرضیه اقتصاد سنتی، نقش بسزایی در شکل‌گیری دانش رفتارشناسی ما‌لی داشته است. این استثنائات و تکرار آنها به طور مستقیم تئوری‌های مدرن مالی و اقتصادی که با فرض رفتار منطقی و عقلانی شکل گرفته‌اند را نقض می‌کنند.