دکتر احمد بدری

بخش دهم

سوگیری خوداسنادی اشاره به‌گرایش افراد در نسبت دادن موفقیت‌هایشان به ویژگی‌های ذاتی خود مانند استعداد یا بصیرت دارد، در حالی که غالبا ریشه شکست‌های خود را در عوامل بیرونی مثل شانس بد می‌دانند. به عنوان مثال، دانش‌آموزانی که با موفقیت از پس یک امتحان برمی‌آیند، ممکن است هوش یا پشتکار خود را تحسین نمایند، اما وقتی نمره خوبی در امتحان کسب نمی‌کنند، غالبا از نمره دادن ناعادلانه شکایت دارند یا ورزشکارانی که در یک مسابقه برنده می‌شوند، اغلب چنین استدلال می‌کنند که مهارت‌های ورزشی برتر خود را بروز داده‌اند، اما زمانی‌که می‌بازند، مدعی می‌شوند که قربانی بی‌عدالتی داور شده‌اند. خوداسنادی یک پدیده شناختی است که موجب می‌شود افراد شکست‌های خود را به عوامل محیطی و موفقیت‌های خود را به عوامل ذاتی خود نسبت دهند. سوگیری خوداسنادی به دو‌گرایش یا سوگیری فرعی قابل تجزیه است:

۱ - سوگیری «خود ارتقایی»: بیانگر آن است که افراد تمایل دارند، موفقیت‌های خود را به طور غیرمنطقی، تحسین و ستایش کنند.

۲ - سوگیری «خودپشتیبانی»: نشان‌دهنده پیامد یک عمل است و منظور ازآن انکار غیرمنطقی و عدم پذیرش مسوولیت پیامدهای شکست است.

سوگیری خودارتقایی را می‌توان از بعد شناختی تشریح نمود. تحقیقات نشان داده است، در صورتی ‌که افراد قصد پیروزی داشته باشند، پیامدهای این تصمیم یعنی موفقیت در دستیابی به آن چیزی است که در ابتدا قصد آن را داشتند. بنابراین طبیعی است که افراد ارزش بیشتری برای موفقیت‌های خود نسبت به شکست‌هایشان قائل باشند، چرا که قصد آنها پیروزی بوده است نه شکست. سوگیری خود پشتیبانی را می‌توان از بعد احساسی توضیح داد. برخی چنین استدلال می‌کنند که نیاز به حفظ عزت نفس (احترام به خود) مستقیما بر انتساب پیامدهای عمل تاثیر می‌گذارد، زیرا افراد هنگام تلاش برای درک شکست‌ها، از نظر روانی خود را مورد حمایت قرار می‌دهند. از آنجا که توضیحات احساسی و شناختی با هم مرتبط هستند، تشخیص این موضوع که کدام گونه از آن در یک موقعیت خاص موثر بوده است، مشکل به نظر می‌رسد.

کاربرد عملی: دکتر «دانا دان»، تحقیق خوبی در زمینه سوگیری خوداسنادی انجام داده است. او دریافت دانشجویانش اغلب در تشخیص این سوگیری در رفتارهای خود، با مشکل مواجه هستند. در این آزمایش او از دانشجویان خواست که یک صفحه کاغذ را به دو قسمت تقسیم کنند، در یک ستون «نقاط قوت» و در ستون دیگر «نقاط ضعف» شخصی خود را فهرست نمایند. نتایج نشان داد دانشجویان غالبا نقاط قوت بیشتری را نسبت به نقاط ضعف برای خود قائل‌اند. یافته «دان» موید این بود که دانشجویان او مبتلا به سوگیری خوداسنادی هستند. سرمایه‌گذاران نیز از این رفتار مصون نیستند. هنگامی که یک سرمایه‌گذار مستعد بروز سوگیری خوداسنادی، اوراق بهاداری خریداری کرده که قیمت آن بالا می‌رود، این امر را ناشی از زیرکی خود در زمینه سرمایه‌گذاری و تجارت می‌داند و در مقابل زمانی که همین سرمایه‌گذار با افت قیمت مواجه می‌شود، این رخداد را به حساب شانس بد یا عامل دیگری که تقصیر سرمایه‌گذار نیست می‌گذارد.

مفاهیم ضمنی برای سرمایه‌گذاران: برخی خطرات رفتارهای خودخواهانه‌ای را که غالبا به اشتباهات مالی منتهی می‌شود، عبارتند از:

۱. سرمایه‌گذاران مبتلا به خوداسنادی پس از یک دوره سرمایه‌گذاری موفق، موفقیت خود را ناشی از زیرکی و فراست دانسته و عوامل خارج از کنترل را کاملا نادیده می‌گیرند، این رفتار می‌تواند ریسک زیادی به همراه داشته باشد.

۲. سوگیری خوداسنادی، اغلب سرمایه‌گذاران را به انجام معاملات بیش از اندازه تشویق می‌کند. اگر آنها باور داشته باشند که سرمایه‌گذاری‌های موفق آنان صرفا ناشی از مهارت است نه بخت و اقبال، در این صورت زیاد معامله می‌کنند، ادامه این رفتار زیان بار است.

۳. سوگیری خوداسنادی، سرمایه‌گذاران را به «شنیدن آنچه که دوست دارند بشنوند» می‌کشاند. به این معنی که وقتی اطلاعات موید تصمیم فرد به وی ارائه می‌شود، او تیزهوشی و زیرکی را به خود نسبت می‌دهد. این رفتار می‌تواند منجر به آن شود که سرمایه‌گذار سهمی را بخرد یا نگهداری کند، که نباید.

۴. سوگیری خوداسنادی می‌تواند منجر به این شود که برخی از سرمایه‌گذاران، خصوصا آنهایی که موفقیت شرکت را به خاطر کمک شان در انتخاب مثلا مدیران اجرایی شرکت، اعضای هیات مدیره و نظایر آن می‌دانند، پرتفوی غیرمتنوعی داشته باشند. تمرکز به سرمایه‌گذاری غیرمتنوع، می‌تواند ناشی از خوداسنادی باشد که باید از آن اجتناب ورزید.

پیشنهادها: یکی از بهترین کارهایی که سرمایه‌گذاران می‌توانند انجام دهند، این است که به سرمایه‌گذاری‌های موفق و ناموفق تا آنجا که ممکن است، به طور عینی و بی‌طرفانه نگاه کنند. تجزیه و تحلیل پس از رویداد، یکی از بهترین ابزارهای یادگیری در چیدمان سرمایه‌گذاری است. به طور ذهنی، تصمیمات خوب و پول‌ساز خود را از تصمیمات بد جدا کنید. سپس تصمیمات سودمند را مرور کرده و برای اینکه تشخیص دهید واقعا چه کاری را به طور صحیح انجام داده‌اید، تلاش کنید. به همین ترتیب باید تصمیمات ضعیف خود را مرور کنید. به هر یک از‌گرایش‌هایی که کشف کرده‌اید، توجه کرده و سعی کنید که از طریق یک قاعده‌گذاری یادآور مثل این که: «من عمل x را در آینده انجام نخواهم داد» یا «من عمل y را در آینده انجام خواهم داد»، همواره این‌گرایش‌ها را به خاطر آورید. آگاه بودن از این قواعد به شما کمک می‌کند که بر هر نوع عادت نامناسبی که دارید، غلبه کرده و نیز اتکای خود را بر استراتژی‌هایی که نتیجه مطلوبی برای شما در پی داشته است، تقویت کنید.