مقاله
ماهیت دانش مالی رفتاری
«مالی رفتاری» که عموما از آن به عنوان کاربرد روانشناسی در دانش مالی تعبیر میشود، به ویژه پس از ترکیدن
«حباب قیمتی سهام شرکتهای تکنولوژی» به موضوع روز تبدیل شده است.
بخش دوم
«مالی رفتاری» که عموما از آن به عنوان کاربرد روانشناسی در دانش مالی تعبیر میشود، به ویژه پس از ترکیدن
«حباب قیمتی سهام شرکتهای تکنولوژی» به موضوع روز تبدیل شده است. مالی رفتاری پدیدههای متغیر را در طیف وسیعی از رفتار سرمایهگذاران از سطح انفرادی تا پیامدهایی در سطح کل بازار، مدلسازی و تفسیر میکند. «مالی رفتاری خرد» سوگیریهای سرمایهگذاران را در سطح فردی بررسی میکند به گونهایکه آنها را از «بازیگران عقلایی» مفروض در تئوری اقتصاد کلاسیک، متمایز میسازد. «مالی رفتاری کلان» خلاف قاعده های «فرضیه بازار کارآ» را که مدلهای رفتاری قادر به توضیح آن است، شناسایی و توصیف میکند. در مالی رفتاری کلان، این پرسش مطرح است که آیا بازارها کارآ هستند یا در معرض تاثیرات رفتاری قرار دارند؟ در مالی رفتاری خرد، پرسش این است که آیا سرمایهگذاران عقلانی رفتار میکنند یا اشتباهات احساسی و شناختی میتواند بر تصمیمات مالی آنها تاثیرگذار باشد؟ توجه به این موضوع ضروری است که بخش عمدهای از تئوریهای مالی و اقتصادی براین مفهوم استوار است که افراد عقلایی رفتار میکنند و در فرآیند تصمیمگیری، همه اطلاعات را در نظر میگیرند. از سوی دیگر محققین به شواهد فراوانی دست یافتهاند که نشاندهنده رفتار غیرعقلایی و تکرار خطا در ارزیابی و قضاوت انسان است. «استتمن» مالی کلاسیک را اینگونه توصیف مینماید: «مالی کلاسیک مجموعهای از دانش بنا شده بر پایه اصول آربیتراژ، تئوری پرتفوی، تئوری قیمتگذاری داراییهای سرمایهای و تئوری قیمتگذاری اختیار معامله است.» مالی کلاسیک بر پایه مجموعهای از مفروضات سادهکننده بنا شده است. به عنوان مثال مفهوم انسان اقتصادی عاقل در لایههای زیرین این نگرش نهفته است و میگوید انسانها همواره تصمیمات عقلایی میگیرند. مالی کلاسیک بر پایه توصیف قواعدی که حکم میکند سرمایهگذار چگونه باید رفتار کند، شکل گرفته است. «مالی رفتاری» سعی دارد پدیده های روانشناختی انسان در کل بازار و در سطح فردی را شناسایی کرده و از آنها بیاموزد. «مالی رفتاری» همانند «مالی کلاسیک» بر پایههایی از مفروضات اساسی بنا شده است با این تفاوت که مالی کلاسیک مفروضات خود را در بستری ایدهآل بنا کرده درحالی که «مالی رفتاری» این مفروضات را در بستری واقعگرایانه بنا میکند.
در دهه ۱۹۷۰ فرضیه کارآیی به عنوان مدل قابل قبولی از رفتار بازار پذیرفته شد. «فاما» نشان داد، در بازاری که جمع کثیری از معاملهگران آگاه در آن فعالیت میکنند، اوراق بهادار به نحو مناسبی قیمتگذاری شده و همه اطلاعات موجود را منعکس میکند. در بازار کارآ، هیچ نوع اطلاعات یا تحلیلی به عملکرد بهتری منجر نمیشود. در سوی دیگر محققینی هستند که با استناد به موارد عدیدهای از خلاف قاعدهها به شواهدی علیه کارآیی اشاره میکنند. انواع اصلی خلاف قاعدههای بازار عبارتند از: خلاف قاعده بنیادی، خلاف قاعده تکنیکی و خلاف قاعده تقویمی. بی نظمیهای مرتبط با ارزیابی بنیادی عملکرد یک سهم را خلاف قاعده بنیادی مینامند. بسیاری از این موضوع آگاهی ندارند که سرمایهگذاری در سهام ارزشی، نسبت پایین قیمت به فروش، نسبت پایین قیمت به سود هر سهم و سهام با نسبت سود تقسیمی بالاتر یکی از اثربخشترین روشهای سرمایهگذاری، یک خلاف قاعده بنیادی است. چالش دیگری که در دنیای سرمایهگذاری وجود دارد، پاسخ این پرسش است که «آیا قیمتهای تاریخی اوراق بهادار را میتوان در پیشبینی آتی قیمت مورد استفاده قرار داد؟» «تحلیل تکنیکی» به مجموعه روشهایی اطلاق میشود که سعی دارد با مطالعه رفتار قیمتهای گذشته، قیمتهای آتی اوراق بهادار را پیشبینی کند. ناسازگاری تحلیلهای تکنیکی در مقایسه با فرضیه بازار کارآ را «خلاف قاعده تکنیکی» مینامند. استراتژیهای رایج تحلیل تکنیکی براساس میانگینهای متحرک، قدرت نسبی و سطوح حمایت و مقاومت استوار است. یکی از رایجترین خلاف قاعدههای تقویمی«اثر ژانویه» است. بررسیهای تاریخی نشان می دهد اغلب سهام و به ویژه سهام شرکتهای کوچک در ماه ژانویه، بازدههای غیرعادی بالایی داشته است. ملاحظه میشود شواهد پشتیبان هم برای نظریه بازار کارآ و هم نظریه رقیب آن وجود دارد. بنابراین شاید بتوان گفت بازارها نه کاملا کارآ و نه تماما غیرکارآ هستند. از نظریههای«اقتصادی نئوکلاسیک» اینگونه استنباط میشود که «انسان اقتصادی» مدل سادهای از رفتار اقتصادی انسان است که براصولی نظیر منفعت شخصی کامل، عقلانیت کامل و تصمیمگیری اقتصادی براساس اطلاعات کامل استوار است. انسان اقتصادی نگرش خاصی است که اقتصاددانان با درجات متفاوتی از آن حمایت میکنند. منتقدین انسان اقتصادی با به چالش کشیدن این سه فرض بنیادی، همچنان راه تقابل را میپیمایند. روانشناسان معتقدند عقلانیت، تنها محرکه رفتار انسان نیست. آنها معتقدند قوه درک انسان تابع احساسات اوست. رفتار انسان بیش از آنکه محصول منطق باشد از محرکههای ذهنی نظیر ترس، عشق، نفرت، لذت و درد حاصل میشود. همچنین تحقیقات نشان داده است افراد بهطور کامل منفعتطلب نیستند. اگر این گونه نبود، وجود حس نوعدوستی معنا نداشت. باورهای دینی و مکاتب فکری که پدیدههایی مثل فداکاری، ایثار و ترحم به دیگران را ارزش تلقی میکنند، نمیتوانست در طول قرون متمادی ماندگار باشد. افراد ممکن است در موضوعات خاصی اطلاعات کامل یا تقریبا کاملی داشته باشند. اینکه فردی درهر موضوعی دانش کامل داشته باشد، ممکن نیست. در دنیای سرمایهگذاری، موضوعات بسیاری وجود دارد که موفقترین سرمایهگذاران نیز به همه آنها تسلط ندارند.
با وجود کارآیی بازار، عقلانیت افراد به ندرت در منطقه سیاه یا سفید شکل میگیرد، بلکه مدلسازی واقعی دریک طیف خاکستری رنگ شکل میگیرد. زمانی که «مالی رفتاری» در بین فعالان بازار توسعه یابد، سرمایهگذاران مزایای آن را خواهند دید و آنگاه انتظار میرود درک نحوه تاثیر ابعاد روانشناختی سرمایهگذار بر پیامدهای سرمایهگذاری، بینش های جدیدی فراهم سازد. مشاوران مدیریت دارایی از راههای مختلفی برای اندازهگیری موفقیت شان، استفاده میکنند. برخی معیارهای پیشنهادی شامل درک مناسب اهداف مالی سرمایهگذار، ایجاد و حفظ نگرش باثبات در ارائه مشاوره، برآورده ساختن انتظارات سرمایهگذار و بهرهمندی متقابل طرفین از رابطه مشورتی است. مشاور میتواند با نفوذ در ذهن مشتری و درک جامع انگیزهها، خواستها و نگرانیهای وی، به مشتری در درک بهتر چگونگی طراحی پرتفوی کمک کند.
ارسال نظر