مسعود غلام‌زاده لداری*
بررسی روند شاخص قیمت بورس اوراق بهادار تهران در سال‌های برگزاری انتخابات
سرمایه‌گذاران از دیرباز بر این باورند که سال‌های انتخابات، سال‌های خوبی برای بازارهای سرمایه است. این اعتقاد از طریق مشاهدات عملکرد بازار سرمایه طی دهه‌های اخیر و در برخی موارد قرن اخیر تقویت شده بود.

در این مقاله به بررسی روند بازارهای سرمایه در سال‌های برگزاری انتخابات می‌پردازیم. به‌هر جهت، برای اینکه بتوان وجود رابطه بین مشاهدات بازار و سال‌های انتخابات را اثبات کرد، آزمون‌های دقیقی شامل تجزیه و تحلیل‌های کمی و آماری را می‌توان به‌کار گرفت. در حالی‌که شرایط اقتصادی و بازار را نمی‌توان با سطوح دقت مشابه به‌صورت تجربی اندازه‌گیری کرد، کاربرد روش‌های تحلیلی مذکور به تایید یا رد باور رایج در مورد تاثیر انتخابات بر روی بازارهای سرمایه کمک خواهد کرد که در دامنه این مطالعه نیست.
به لحاظ آماری، سال‌های برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا تاثیر مطلوبی بر روی عملکرد بازار سرمایه آن کشور داشته است. براساس مطلبی که در روزنامه یو اس ای تودی (یکی از روزنامه‌های ملی آمریکا) چاپ شده است، «سال‌های انتخابات معمولا خبرهای خوبی را برای بازارهای سرمایه نوید می‌دهند». برای ارائه مثال، روزنامه مذکور به عملکرد سالانه متوسط صنعت داو جونز (یک شاخص سهام ترکیبی) از سال 1964 الی 2000 پرداخته است.
از بین ۱۰ سالی که در دوره زمانی مذکور انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، تنها یک سال انتخاباتی با بازده منفی مواجه بود و متوسط بازده سالانه ۳/۹ درصد بوده است. گزارش‌ها و معیارهای اندازه‌گیری آماری مشابهی توسط منابع دیگر منتشر شده است. نشریه اینترنتی اینترا پرینیور نمونه دیگری است که با بررسی بازده شاخص ۵۰۰ سهام برتر از سال ۱۹۲۸ نشان داد که متوسط بازده در سال‌های برگزاری انتخابات ۹/۲ درصد بیشتر از سایر سال‌ها می‌باشد و متوسط بازده در سال‌های برگزاری انتخابات ۶/۱۲ درصد بوده است.
بنابراین به‌وضوح مشاهده می‌شود که روند بازار سرمایه آمریکا در سال‌های انتخابات مثبت است، اما آیا این مساله واقعا بدان معنا است که انتخابات ریاست جمهوری بازار سرمایه را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟ در حالی‌که به‌وضوح یک همبستگی بین دو متغیر مذکور مشاهده می‌شود، اما این همبستگی از نوع کامل نیست و این ادعا که «سال‌های انتخابات بازارهای سرمایه را تحت تاثیر قرار می‌دهد»، نمی‌تواند به‌طور قطع صحیح باشد. علاوه بر مساله انتخابات، درصورتی‌که وضعیت تاریخی بازار سرمایه را در یک نمودار به تصویر بکشیم، مشاهده خواهیم کرد که معمولا تمایل بازارهای سرمایه برای روند صعودی بیشتر از روند نزولی است. چیزی که می‌توان گفت این است که ممکن است عواملی وجود داشته باشند که در سال‌های برگزاری انتخابات بازارهای سرمایه را تحت تاثیر قرار دهند، در حالی‌که این عوامل در سال‌های دیگر وجود ندارند یا به اندازه سال‌های انتخابات نیستند.
در ادامه به بررسی روند بازار سرمایه ایران در دو دوره انتخابات قبلی و ماه‌های اخیر که احتمالا تا حدی تحت تاثیر دهمین انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفته است، می‌پردازیم. الگوهای مربوطه را می‌توان با استفاده از نمودارها و معیارهای تاریخی اندازه‌گیری کرد. امکان آزمون صحت این معیارها از طریق تجزیه و تحلیل‌های آماری نیز وجود دارد. تجزیه و تحلیل‌های آماری، صحت روابط مذکور را اندازه‌گیری و فرضیۀ وجود رابطه بین سال انتخابات و عملکرد بازارهای سرمایه را آزمون می‌کند که نتیجه می‌تواند تایید یا رد وجود رابطه باشد.
یکی از مهم‌ترین معیارهایی که در بررسی روند بازار سرمایه ایران مورد استفاده قرار می‌گیرد، شاخص قیمت است. شاخص قیمت بورس اوراق بهادار تهران شامل پرتفوی فرضی از کل سهام پذیرفته شده در بورس و نشانگر روند عمومی قیمت سهام کل شرکت‌های بورسی است. شاخص قیمت در تاریخ اول شهریور ۱۳۶۹ با عدد ۱۰۰ واحد تعریف شد و تغییرات سطح عمومی قیمت‌ها را نسبت به تاریخ مبدا نشان می‌دهد. اهمیت این معیار اندازه‌گیری تا حدی است که برخی‌ها آن را میزان الحراره اقتصاد کشور تلقی می‌کنند. البته باید دقت کرد که تقسیم سود، افزایش سرمایه شرکت‌ها، عرضه اولیه سهام شرکت‌های جدید و نیز لغو پذیرش شرکت‌های پذیرفته شده در بورس از جمله عواملی هستند که می‌توانند شاخص قیمت را تحت تاثیر قرار دهند.
نمودار فوق روند شاخص قیمت بورس اوراق بهادار تهران را طی سال‌های ۱۳۷۹ الی ۱۰ خرداد ۱۳۸۸ نشان می‌دهد. اطلاعات پایان هر ماه به منزله آخرین شاخص محاسبه شده در ماه مورد نظر است. خطوط سبز رنگ عمودی روزهای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران را نشان می‌دهد. ترسیم دو خط عمودی در سال ۱۳۸۴ به دلیل دو مرحله‌ای بودن انتخابات ریاست جمهوری در آن سال است. بررسی روند شاخص قیمت در سال ۱۳۸۰، ۱۳۸۴ و ماه‌های اخیر سال ۱۳۸۸ نشان می‌دهد که روند بازار سرمایه ایران در سال‌های برگزاری انتخابات یکسان نیست. البته در مورد سال ۱۳۸۸، باید وضعیت شاخص پس از برگزاری انتخابات نیز مورد بررسی قرار گیرد. در سال ۱۳۸۰ روند شاخص قیمت صعودی بود و در سال ۱۳۸۴ شاخص روند نزولی را تجربه کرد. این در حالی است که روند شاخص قیمت در سال ۱۳۸۸ یک روند مثبت و صعودی است. به‌هر جهت، نمی‌توانیم رابطه‌ دقیقی بین سال‌های برگزاری انتخابات و روند شاخص قیمت مشاهده کنیم (حداقل در ۱۰ سال گذشته).
از آنجایی‌که تجزیه و تحلیل‌های آماری دانش مطلقی نیستند، ممکن است خطاهایی رخ دهد و یا با اشتباهات قضاوتی همراه باشند. به همین دلیل، تصمیم‌گیری درخصوص رابطه بین سال‌های برگزاری انتخابات و عملکرد بازارهای سرمایه و نیز متغیرهایی که به‌نظر می‌رسد این رابطه را تحت تاثیر قرار می‌دهند (مانند روان‌شناسی بازار و رفتار دولت)، تاحدی قضاوتی است.
همچنین روند شاخص کل (قیمت و نقدی) در پایان سال‌های ۱۳۷۹ الی ۱۳۸۷ در جدول آمده است. روند شاخص کل که تغییرات کل بازده سرمایه‌گذاری در بورس را نشان می‌دهد، مشابه روند شاخص قیمت است.
روان‌شناسی بازار در سال‌های انتخابات
یکی دیگر از عواملی که باید در بررسی عملکرد بازار مدنظر قرار گیرد، روان‌شناسی بازار است. روان‌شناسی بازار شامل سطوح احساسات و اطمینان سرمایه‌گذاران در طول دوره‌های زمانی خاص است. دوره زمانی مورد بررسی در این نوشته همان سالی است که انتخابات ریاست جمهوری در آن برگزار می‌شود. روان‌شناسی بازار را می‌توان از طریق بررسی اجمالی، نظرسنجی اینترنتی، الگوهای سرمایه‌گذاری، رفتار مصرف‌کنندگان و غیره اندازه‌گیری کرد. اعتبار معیارهای اندازه‌گیری را هم می‌توان با استفاده از تجزیه و تحلیل‌های آماری مورد آزمون قرار داد.
یکی از انواع تجزیه و تحلیل‌های آماری عبارت است از آزمون فرض آماری از طریق مقایسه فرضیه‌های صفر و مقابل و سپس وزن‌دهی اهمیت آماری با استفاده از مقادیر احتمال هر حالت. برای مثال این فرضیه که «سال‌های انتخابات تاثیر مطلوبی بر بازار سرمایه دارد»، به‌عنوان فرض صفر و مخالف این فرضیه به‌عنوان فرض مقابل درنظر گرفته شود و سپس با استفاده از
اطلاعات بازار صحت آنها آزمون شود. به‌عبارت دیگر، آزمون فرض یکی دیگر از راهکارهای اندازه‌گیری صحت روابط بین متغیرها است.
رفتار قوه مجریه و تاثیر آن بر روی بازار سرمایه
رفتار مقامات و نهادهای دولتی در سال‌های برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، یکی دیگر از ملاحظاتی است که باید در ارزیابی عملکرد تاریخی بازارهای سرمایه در طول سال‌های مذکور مورد توجه قرار گیرد. یک چنین الگویی از رفتارها شامل اقدامات رییس جمهور فعلی یا خط مشی‌های مبارزات تبلیغاتی کاندیداهای ریاست جمهوری نیز هست.
در حالی‌که چنین رفتارها و اقداماتی در سال برگزاری انتخابات ممکن است از جمله عوامل اثرگذار بر روی عملکرد بازار سرمایه قلمداد شوند، اینکه این اقدامات هدفمند بوده‌اند و به‌منظور تحت تاثیر قرار دادن بازار سرمایه اتخاذ شده‌اند، در حد یک حدس و گمان است، زیرا دولت‌ها و کاندیداهای ریاست جمهوری در برنامه‌های سیاسی خود به فراتر از بازار سرمایه می‌اندیشند. برنامه‌های کلان اقتصادی، حمایت از مردم، برنامه‌های قانونی، سیاست‌های خارجی و ... نمونه‌هایی از این مواردهستند.
مبارزات انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری ممکن است این طرز تفکر را القا کند که بازارهای سرمایه از برنامه‌های مطرح شده انتفاع خواهند برد. برای مثال فرض کنید قیمت بنزین و دیگر سوخت‌های فسیلی در دوران نزدیک به انتخابات افزایش یابد. نگرانی راجع‌به قیمت سوخت برای شرکت‌ها و افراد ممکن است موجب شود که کاندیداها در برنامه‌های خود در این خصوص اعلام موضع کنند. بقای انرژی، بهبود استانداردهای کارآیی، به‌کارگیری از انرژی قابل بازیافت و ... از جمله برنامه‌هایی هستند که کاندیداهای ریاست جمهوری می‌توانند راجع‌به نگرانی مذکور اعلام کنند. اعلام خط مشی درخصوص نگرانی‌های موجود و صنایع توسط کاندیداهایی که احتمال پیروزی آنها بیشتر است، ممکن است تحولاتی را در وضعیت برخی صنایع نوید دهد که این مساله بر روی اوراق بهادار منتشره از سوی شرکت‌های فعال در آن صنایع و در نتیجه بازارهای سرمایه اثرگذار است.
این الگوها به‌عنوان یکی از عوامل اثرگذار بر روی بازارهای سرمایه (و نه تمام عوامل) فرض می‌شوند. به‌عبارت دیگر، بازار سرمایه وسیع‌تر از مباحث مطرح شده است و عوامل دیگری غیر از برنامه‌های سیاسی بر آن تاثیر دارند، اما برنامه‌های سیاسی نیز می‌تواند یک متغیر نقش‌آفرین در تحولات بازار سرمایه باشد.
*دانشجوی کارشناسی ارشد حسابداری