با نگاهی اجمالی به وضعیت بازار و تحلیل‌ها و توجیهات متفاوت، می‌بینیم آن دسته از صنایعی که به واسطه قیمت‌های جهانی در اوج بودند در حال حاضر به خاطر شرایط جهانی، شرایط خاص خودشان را دارند و نیازی به تحلیل ندارند. وضعیت صنایع و بازار سرمایه ما بیشتر به مدیریت دولتی مربوط است، به طوری که نوع برخورد یا قوانینی که به اجرا گذاشته می‌شوند و اثراتی که روی صنایع و شرکت‌های بورسی می‌گذارند موید این مطلب است.

به عنوان مثال در صنعت سیمان دخالت‌ها و تصمیم‌گیری‌های مجموعه مدیریت، باعث شده افق شرکت‌های سیمانی نامعلوم شود. شرکت صدرا که بعد از خصوصی‌سازی در سال ۸۳ و ۸۴ که قیمت سهم آن ۲۴۰۰ تومان و EPS آن ۸۰تومان بود، به دلیل حمایت نکردن دولت قیمت سهم آن به ۵۵تومان سقوط کرد. همچنین آذر آب ۱۰۰۰تومانی به ۳۵تومان و ماشین‌سازی اراک از ۵۵۰ تومان به ۴۰تومان رسید. این قیمت‌ها نشان دهنده تاخیر برخی تصمیم‌گیری‌های مدیران بوده که با حمایت نکردن از صنایع، اوضاع و احوال شرکت‌ها و سهامداران را دگرگون کرده است. اگر شاخص برای مدت کوتاهی به رقم ۱۳هزار واحد رسیده بود به مدد و لطف قیمت‌های جهانی مواد اولیه بود. همچنین ورود چند شرکت اصل ۴۴ که توانستند از وجود پر برکت قیمت‌های جهانی مانوری داده و شاخص را بالا ببرند. با نگاهی به مناطق آزاد تجاری و دیدن نوع جنس‌ها و قیمت‌ تازه متوجه می‌شویم که اگر تجارت آزاد به اجرا درآید، مدیران ما تاب و توان رقابت در بازارها را ندارند و در آن شرایط، مشکل مدیریت‌ها بیشتر حس می‌شود. در تمام گفتارها و نوشتارها همیشه از مدیریت به عنوان ارکان پیشرفت و موفقیت در تمام سطوح یاد شده است. صنایع ما مدیرانی دارند که از لحاظ حقوق و امکانات تامین می‌شوند و اما به واسطه دولتی و شبه دولتی بودن، مناسب شرکت‌های بورسی نیستند. زیان شرکتی مثل پارس‌الکتریک از زیر مجموعه‌های سرمایه‌گذاری تامین اجتماعی، یعنی سرمایه مردمی که در تامین اجتماعی به ودیعه گذاشته شده‌ است. تنها بازنده‌های چنین شرکت‌هایی بخش مردمی و سهامداران جزء شرکت‌ها هستند، نه مدیران مربوطه!