آنسوتر
۶ دلیل برای فروپاشی بورس آمریکا
فارس- بورس آمریکا در سه سال گذشته حدود نیمی از ارزش خود را بر اثر آشکار شدن بحران املاک و ورشکستگی دهها بانک آمریکایی و سقوط قیمت منازل و املاک در این کشور که از سال ۱۹۲۹ بیسابقه بود از دست داد. جمعه هفته گذشته شاخص صنعت آمریکا به ۱۳ هزار رسید. سطحی پایین از تعاملات. بدین معنا که سرمایهگذاران کم هستند. این رقم، کاملا با آمار اقتصادی که در همین هفته منتشر شد در تضاد است. آماری که تورم اقتصادی را از زمان آغاز سال جدید (۲۰۱۲) در آمریکا ۴/۵ درصد و در اروپا ۳ درصد نشان میدهد. همین وضعیت برای شاخص فناوری هم صادق است که از دو هفته گذشته بیوقفه بالا رفته تا این که به ۳۰۰۰ رسیده است.
بیشتر کارشناسان میگویند که افزایش این شاخص حباب است که بر اثر بازی بانکهای مرکزی در اروپا و آمریکا با نقدینگی و پمپاژ آن در بازار سهام صورت میگیرد و باعث افزایش شاخصها میشود تا اینگونه به مردم وانمود شود که ما (یعنی دولتمردان غربی) در حال خروج از بحران هستیم.
اما حقیقت این است که ما چند هفتهای است سوار بر پری شدهایم که در هوا غوطهور است. این مثال را کارشناس تلویزیون اقتصاد جهانی بلومبرگ به کار برد. برخی هستند که دوست دارند همچنان به زیر این پر فوت کنند تا روی زمین سقوط نکند و از دیگران میخواهند که همه با هم فوت کنند و بدمند تا این پر سرگردان، همچنان بالاتر برود. این کارشناس این سخن را با نوعی طنز بیان کرد و افزود: این کارها سودی ندارد. حقیقت نشان میدهد که بورس آمریکا باید در نصف سطح کنونی خود باشد یعنی ۶۰۰۰ برای سهام داو جونز. این را مارک تواواتی کارشناس بلومبرگ میگوید.
آمار ساختگی اقتصادی
دولتها و بانکهای مرکزی روی عامل روانی بحران کار میکنند زیرا امکان درمان و سامان دادن به بحران کنونی را ندارند که این امر به حجم بالای بدهیهای متراکم آمریکا بازمیگردد. مهم این است که بورس آمریکا رو به بالاست و بورسهای اروپایی را با خود به بالا میکشد.
این، نمونهای از آمارهای روانی است که در آمریکا اعلام شد که میتوان با آن بازی کرد و در آن دست برد. اولین آمارها از این دست که با عامل روانی سر و کار دارد، شاخص اعتماد مصرفکننده است که در فوریه افزایش یافت و با این شاخص میخواهند بگویند که آمریکاییها روحیه بالایی دارند اما برخی در نظرسنجیها میگویند که یافتن فرصتهای شغلی بشدت سخت شده است در حالی که این شاخص در سال ۲۰۰۸ به پایینترین سطح خود رسیده بود.
گذشته از عامل روانی که بسیار مهم است و اکنون ناپایدار و متغیر شده است، زمانی که آمارهای عملی و حقیقی هدفمند را بررسی میکنیم تصویری تار بلکه تاریک میبینیم. از شاخص مصرف دائم کالا آغاز میکنیم که ۴ درصد در ماه دسامبر کاهش یافت. آمریکا در سه سال گذشته شاهد چنین افتی نبود. باید گفت که بر اساس نظرسنجیهای شاخص اعتماد، بازارها منتظر کاهش یک درصدی بودند. اما بازار املاک که ستون اقتصاد آمریکاست، داستانی دیگر دارد. شاخص این بازار هم دارای افت است. شاخص شلر نشان میدهد که بهای خانهها حدود ۴ درصد در نوامبر گذشته کاهش داشته است در حالی که ارزیابیها و پیشبینیها کاهش حدود ۷/۳ درصدی را نشان میداد. این کشمکش میان آمار واقعی و حبابی، بسیاری از سرمایهگذاران را در حال انتظار و احتیاط نگاه داشته است. اگر شاخص داو جونز در تابستان ۲۰۰۸ بالا رفت همه دنیا میدانند که در پاییز همان سال چه اتفاقی افتاد و چگونه بورس آمریکا یکباره سقوط کرد.
دلایل سقوط بورس آمریکا در هفتههای آتی
الف) افزایش قیمت نفت؛ به هنگام بیاعتمادی به اوراق بهادار و امثال آن، مردم طبق عادت قدیمی به سراغ پسانداز طلا به جای پول و سهام میروند.
از این رو قیمت طلا به بیش از ۱۹۰۰ دلار هم رسید هر چند بنا بر فروش برخی که میوه این سودها را چیدند، پایین آمد اما اقبال به ذخیره طلا، راهی امن است که با اقبال مردمی به آن، بار دیگر فرهنگ رایج در آمریکا و غرب شد و همین امر به طور خودکار سبب انتقال پول از بازار اوراق بهادار به بازار طلا شد. همین امر سبب فروش بیشتر سهام برای خرید طلا میشود در نتیجه هر کس از فروش زیاد صحبت کند باید از کاهش و سقوط سهام هم صحبت کند.
ب) میزان بیسابقه بیکاری در آمریکا و اروپا؛ آمار بیکاری در ماههای گذشته در آمریکا و اروپا به حدی بالا رفته است که منطقه یورو به تنهایی طی ماه دسامبر ۲۰۱۱ ، ۱۸۵ هزار شغل را از دست داد در حالی که تعداد شغلهایی که در آمریکا از دست رفت، در همین مدت زمانی، به میزانی بیسابقه رسید که البته این امر به بخشهای رشد اقتصادی حقیقی ضربه میزند.
ج) فریب دنیا از طریق پمپاژ نقدینگی؛ بانک فدرال آمریکا و بانک مرکزی اروپا از طریق سیاست پمپاژ اوراق بهادار در بازار سهام و بانکها دنیا را فریب دادند در حالی که میزان پمپاژ بانک مرکزی اروپا در بانکهای اروپایی ۵۳۰ میلیارد یورو بود تا مانع ورشکستگی آنان شود. بانک فدرال آمریکا موفق شد با عملیات فریب شاخص بورس را در حدود ۱۳ هزار ثابت نگاه دارد بخصوص وقتی که بدانیم میزان تعاملات و حجم آن بسیار کمتر از ۵۰ درصد حجم مشابه در سال ۲۰۰۷ بود و همین باعث شد تا بسیاری از تحلیلگران اعلام کنند که شاخص بورس دروغ است.
د) حجم بالای بدهیها؛ کل غرب با بدهیهای آمریکا زندگی میکند. کشوری بدهکار. شهروند آمریکایی هم به لطف راههای ابتکاری وامگیری بر اساس اسکناسهای چاپ شده و آماده برای هزینه کردن در بازار بسیار بالاتر از سطح معیشتی خود زندگی میکند ولی روزی خواهد آمد که حجم این پولها در بازار آمریکا و اروپا پس از آنکه کشورهایی مانند چین، ژاپن، هند، برزیل و آفریقای جنوبی ذخایر خود را به جای دلار و یورو به طلا و فلزها تبدیل کردند، آشکار خواهد شد.
هـ) افزایش قیمت نفت؛ افزایش بهای نفت در بازارهای جهانی متوقف نمیشود. اگر برخی علل این افزایش به دلیل مشکلاتی ژئوسیاسی در خاورمیانه و با ایران برای همه روشن باشد، اما علل اعلام نشدهای هم دارد ولی کارشناسان میدانند که مهمترین دلیل وجود تراکمهای نقد موجود در بازار است که میتواند در هر لحظه منفجر شود و پشت سر خود اسکناسهایی را بر جای بگذارد که حتی ارزش همان کاغذ چاپ شده را هم نداشته باشد.
و) افزایش بهای مواد اولیه؛ افزایش بهای مواد اولیه باری بر دوش شرکتهایی است که شاهد افزایش هزینهها و خریدهای خود هستند. در نتیجه افزایش قیمت محصولات برای مصرفکننده، سبب کاهش خرید و در نتیجه کاهش سود شده است و همین امر به نوبه خود سبب کاهش بهای سهام شرکتها در بورس و خود بورس شده است.
ارسال نظر