محمد خان زاده *

یک واقعیت مسلم در سرمایه‌گذاری این است که هیچ قانون بی‌چون و چرایی در اینجا وجود ندارد و نمی‌توان گفت که راه درست مثلا همین راه است و راه دیگری وجود ندارد. علاوه بر این به علت وجود انواع استراتژی‌های و سبک‌ها‌ی سرمایه‌گذاری دو رویکرد متضاد ممکن است در یک دوره مشخص هر دو موفق شده و به نتیجه برسند. یکی از دلایل وجود تناقض در سرمایه‌گذاری به علت ویژگی خاص علوم انسانی و اقتصادی است. درعلومی قطعی مثل علوم فیزیک و شیمی وسائل اندازه‌گیری دقیق و قوانین مشخص و تعریف شده‌ای وجود دارند که می‌توان بارها آنها را تکرار کرد و به نتایج یکسانی دست یافت ولی در علوم اجتماعی و انسانی اثبات یک چیز به طوری که همه آن را قبول کنند، تقریبا غیرممکن است. اگر چه مثلا اندیشمندان علوم اقتصادی می‌توانند انواع مدل‌ها و تئوری‌ها را در ارتباط با علم اقتصاد به وجود آورده و ارائه کنند که اقتصاد چگونه کار می‌کند، اما غیرممکن است که اقتصاد را در یک آزمایشگاه قرار داده و مدل‌های خود را در آنجا آزمایش کنند. علت اصلی این مشکل در این است که موضوع مطالعه علوم انسانی، یعنی انسان طبیعتی غیرقابل پیش‌بینی و نامطمئن دارد.

‌همان‌طور یک روانشناس نمی‌تواند با صد‌در‌صد اطمینان پیش‌بینی کند که چگونه یک فرد خاص در واکنش به یک موقعیت از قبل مشخص شده واکنش نشان خواهد داد، یک تحلیگر مالی هم از اطمینان صد‌در‌صدی نسبت به واکنش بازار (به عنوان گروهی از انسان‌ها) نسبت به انتشار خبر خاصی در مورد شرکت برخوردار نیست. انسان‌ها در بیشتر مواقع احساساتی هستند و

اگر چه در بسیاری از موارد ما سعی داریم منطقی جلوه کنیم، اما رفتارهای ما چیز دیگری را ثابت می‌کند. اقتصاددانان، تحلیلگران مالی، مدیران شرکت‌های سرمایه‌گذاری و سرمایه‌گذاران انفرادی در بسیاری از مواقع نظریات مختلف و حتی متضادی در بسیاری از مسائل اقتصادی از جمله درباره تفسیر عملکرد بازار دارند.

مثال زیر نشان می‌دهد که که چگونه در یک بازار خاص عقاید متناقضی می‌توانند وجود داشته باشد و صاحب خود را به موفقیت رهنمون شوند.

آقای «پام»، معتقد است که بهترین راه سرمایه‌گذاری، خرید سهام شرکت‌های کوچک است که پتانسیل رشد بالایی دارند. بنابراین به دنبال یافتن شرکت‌هایی کوچک و غیر مطرح در صنایع تکنولوژی و بیوتکنولوژی است، صنایعی که حتی ممکن است فعلا از شرایط سوددهی خوبی برخوردار نباشند، تنها با این امید که بالاخره این شرکت‌ها پتانسیل بالایی برای رشد و سود‌آوری دارند و روزی جواب خواهند داد. ولی آقای «سام»‌‌ هرگز با سرمایه‌گذاری دلارهایی که با زحمت بسیار در طول سالیان متمادی به‌دست آورده بود در شرکت‌هایی که نه نام و نشانی دارند و نه سود‌آوری مطمئنی‌، موافق نیست.

او شرکت‌هایی را دوست دارد که از سالیان گذشته، در پایان هر سال سود نقدی مناسبی تقسیم می‌کنند و دچار نوسان قیمتی زیادی نمی‌شوند.

کدام یک آدم خوبی است و استراتژی سرمایه‌گذاری کدام یک بهتر از دیگری است؟

اینکه کدام یک آدم خوبی است را به همین راحتی و تنها با اتکا به استراتژی سرمایه‌گذاری افراد، نمی‌شود گفت: ولی بدیهی است که شما براساس عقاید خاص خودتان با یکی موافق‌تر هستید، ولی در مورد سوال دوم پاسخ این است: هیچ کدام. اگر چه هر دو پام و سام استراتژی‌های سرمایه‌گذاری متفاوتی دارند، اما هر دو ممکن است سرمایه‌گذاری‌های موفقی داشته و بازدهی‌های معقولی از نظر خودشان به دست آورند و لزوما نباید به دنبال دلیلی بود که چرا با وجود استراتژی‌های متفاوت سرمایه‌گذاری، هر دو موفق شدند.

در حالت کلی دو طبقه‌بندی کلی در مورد استراتژ‌ی‌های سرمایه‌گذاری وجود دارد.

۱ - سرمایه‌گذار رشدی

۲ - ‌سرمایه گذار ارزشی

در مثال ذکر شده پام یک سرمایه‌گذار رشدی است و سام یک سرمایه‌گذار ارزشی .

پام به دنبال سرمایه‌گذاری‌هایی است که از پتانسیل رشد بالایی برخوردار هستند و سام به دنبال یافتن محلی مطمئن و کم نوسان برای سرمایه‌اش است. اگر چه تئوری‌های موجود درباره سرمایه‌گذاری ممکن است در تناقض با همدیگر به نظر برسند ولی هر کدام مزیت‌های خاص خودشان را داشته و مناسب حال سرمایه‌گذاران خاصی هستند.

وظیفه شما این است استراتژی‌های مختلف سرمایه‌گذاری را بدانید، بعد آنها را کاملا فهمیده و تحلیل کنید و سپس در مورد اینکه کدام شیوه مناسب حال شما خواهد بود، به نتیجه‌گیری خاص خودتان برسید.

*ناظر بورس تبریز